اگر از مردم ایران یک نظرسنجی آزاد و بدون تأثیرپذیری از سانسور حکومتی بهعمل بیاوریم، بعید است کسی پیدا شود که دست در خون مردم نداشته و نانخور و وابسته به این رژیم نباشد و از آن دفاع کند. استبداد دینی بهخوبی میداند که در کانون تنفر مردم ایران قرار دارد و بهجز اقلیتی شامل آخوندها، دزدان و قاتلان حکومتی، گانگسترهای لباسشخصی، مافیای بیت خامنهای، نهادهای حکومتی، مزدبگیران، دشنه بهدستان و شکنجهگران هیچ شخص یا ارگان دیگری از آن حمایت نمیکند؛
بنابراین این رژیم با تمام مردم ایران سر دشمنی دارد و آنها را بهدستههای مختلف تقسیم میکند؛ دستههایی مانند: «مطالبهگر، مخالف، معترض مدنی، معترض سیاسی، معاند نظام، برانداز، اغتشاشگر و»... . بدیهی است که بین معترض مدنی و متعرض سیاسی فرق میگذارد. برایش مهم است که اعتراض در چارچوب نظام بگنجد یا براندازانه و ساختارشکنانه باشد، اعتراضکنندگان شعار و پلاکارد مشخصی داشته یا بدون فراخوان و هماهنگی با هم بر خورده و به خیابان آمده باشند. برای برانداز حساب جداگانهیی قائل است. وقتی کار به مجاهدین و کانون شورشی میرسد، دیگر همهٔ معادلات فرق میکند؛ چرا؟
زیرا خوب میداند که مجاهدین حامل پیام سرنگونی آن هستند. بدون تعارف و حاشیهروی، بی فوت وقت و بهصورت قاطع و روشن براندازیاش را پی میگیرند.
شاید عجیب بهنظر برسد ولی این رژیم برای منحرف کردن جامعه از خواستهای بنیادین، خود با دست خود نوعی مطالبهگری بیبو و اثر و خنثی را توصیه میکند. خامنهای در دیدار ۲۸اردیبهشت۹۹ خود با دانشجویان بسیجی از آنها خواست که مطالبهگر باشند؛ اما به یک شرط:
«مطالبه طبعاً با نوعی اعتراض همراه است. خب، بله مطالبه بهمعنای این است که یک نقصی وجود دارد و ما میخواهیم رفع آن نقص را مطالبه کنیم ـ طبعاً مطالبه این است ـ بنابراین با اعتراض همراه است؛ نگذارید این مطالبهٔ شما و اعتراض شما، اعتراض به نظام اسلامی تلقی بشود؛ این مهم است؛ دشمن منتظر این است. گاهی اوقات ممکن است شما فرض کنید به مسألهٔ بورس ـ من باب مثال ـ اعتراض دارید یا مثلاً به مسألهٔ پراید اعتراض دارید، اعتراض را ذکر میکنید؛ [اما] دشمن از نحوهٔ اعتراض شما اعتراض به نظام را تلقی میکند یا القا میکند که این اعتراض به نظام بود؛ این را نگذارید؛ این را جداً مانع بشوید و نگذارید که دشمن چنین فرصتی پیدا کند که از مطالبهٔ شما، از اعتراض شما یک چنین تلقییی به دست بیاورد یا چنین تلقییی را بتواند به مخاطب القا کند».
بنابراین شاخص برای او این است که «دشمن منتظر»! از دل این مطالبهگری «اعتراض به نظام» را بیرون نکشد.
این کدام دشمن است که میتواند شکارچی فرصتها باشد و هر امکان را به یک فرصت مبارزاتی برای براندازی استبداد دینی تبدیل کند؟
او در همین سخنرانی به بسیجیهای به هیأت دانشجو درآمده توصیه میکند که از آنهایی که با نظام اختلاف سلیقه دارند یارگیری کنند ولی بلافاصله تصریح میکند منظورش «جذب منافق نیست»!
با این تفاصیل او فقط در یک جا مرزسرخ یا بهقول خودش «خط قرمز» دارد: «براندازان و بهطور خاص مجاهدین و کانونهای شورشی»
تبلیغات حکومتی در هنگام وقوع یک اعتراض یا قیام ترفند شناختهشده و لو رفتهیی بهکار میبرد. بهصورت تاکتیکی و فرصتطلبانه ادعا میکند که مطالبات اقتصادی و معیشتی مردم حق است ولی باید صفوف خود را از هنجارشکنان و اغتشاشگران [بخوانید براندازان] جدا کنند.
در پاراگراف زیر این ترفند به کار رفته است:
«این روش... به رویه ثابت جریان ضد انقلاب تبدیل شده است که در هر نقطه از کشور اعتراضی رخ میدهد و مردم با شعارهایی کاملاً سالم و در چارچوب بهدنبال مطالبات خود هستند، بلافاصله چند نفر که وابستگی فکری یا جریانی به معاندین دارند اقدام به دادن شعارهایی هنجارشکنانه میکنند و یا به اموال عمومی آسیب میزنند تا کل این تجمع را یک تجمع ضد انقلاب و نظام جلوه دهند» (خبرگزاری حکومتی فارس. ۲۹تیر۱۴۰۰).
حتی گاه حکومت چنین وانمود میکند که اگر اعتراض یا تظاهرات به اغتشاش کشیده نشود و هنجارها را زیرپا نگذارد، به مطالبات خود دست خواهد یافت. این یک فریبکاری بیش نیست. تجربهٔ خونین بیش از ۴دهه حاکمیت عمامهداران نشان داده است که آنها هیچ خدایی را بنده نیستند. فقط زبان قهر را میفهمند و از آن حساب میبرند. اگر هم در لفظ و ادعا صحبت از مطالبهگری در چارچوب نظام میکنند بهخاطر مقاومتی قهرآمیز و سازمانیافته است که از ۳۰خرداد۶۰ تاکنون گوش آنها را پیچانده و بر سر جای خود نشانده است.
بدیهی است که هر اعتراض مدنی یا سیاسی، زمانی به بار خواهد نشست که با مقاومت و قیام سراسری پیوند بخورد و از سازماندهی، تقسیمکار، شعار، پلتفرم، پراتیک و راهبرد و کاربرد مشخص برخوردار باشد. سازمان یافتگی در کسوت کانونهای شورشی همان چیزی است که استبداد دینی از آن میهراسد.
این ترس را باید در جبههٔ شبپرستان ریخت و آن را گسترش داد.