سرشبکهٔ دمندهٔ جنایت در «هلال شیعی» با قتل هزاران کودک سوری و عراقی و لبنانی و یمنی و نیز قاتل مجاهدین و مردم کردستان در دام و کمین عقوبت آدمخواریاش گرفتار آمد. قاسم سلیمانی به قدمت بیش از سهدهه در کسب و کار مرگ زیست و بر پاشنههای خون، روزگار گذراند.
نهال این کسب و کار مرگ با هستی و زندگی مردمان خاورمیانه را خمینی کاشت تا کشتن آزادی فردی و اجتماعی را در ایران بهراحتیِ آبخوردنی برای کمیتهچیها، پاسداران، لباسشخصیها و چماقدارانش میسر کند. نیروی مرگگستر سپاه قدس خمینی و خامنهای که قاسم سلیمانی آن را به اینور و آنور دنیا میبرد تا ضرب شصت جنایت را به رخ این و آن بکشد، هیچ مأموریتی نداشت مگر درست کردن حلقه بر گرداگرد ایران تا مردم ایران و پیشتازان آزادیشان را مدام در دهلیز سرکوب و زندان و مرگ و قتلعام نگه دارد.
خمینی و خامنهای در جهنمی تحت عنوان «هلال شیعی»، هارترین و جانیترین نفسهای ضدبشری مثل قاسم سلیمانی و پاسدارن تحتامرش را پروراند تا به زعمشان مردم و دولتهای خاورمیانه را به گروگان بگیرند؛ آنگاه زهر این گروگانگیری را مدام در جان و هستیِ ایران و ایرانی بدمند و تضمین عمر نظام ولایت فقیه کنند.
حالا از پس قیام آبان ۹۸ و در کمین افتادن سرشبکهٔ دمندهٔ جنایت، حلقات به هم پیوستهٔ شکستهای نظام آخوندی در عرصهٔ داخلی و بینالمللی به نقاط سرنوشتساز و تعیینتکلیف بحران موجودیت آن انجامیده است. بیتردید عامل تعیینکنندهٔ داخلیِ این شکستها، پایداری پر شکوه برای آزادی در پیوند با قیامهای دو سال اخیر از دی ۹۶ تا آبان ۹۸ بوده است. همین پایداریها و قیامها بود که عامل بیرونی و بینالمللی را به جانب دوری گزیدن از سیاست مماشات با رژیم ولایت فقیه کشانده است.
اکنون با انهدام سرشبکهٔ تروریست نیروی قدس، رژیم آخوندی ضربهای بهغایت سنگینتر و بزرگتر از قیام آبان ۹۸ را دریافت کرده است. ضربهای استراتژیک که آثار آن نه تنها در ایران که در «هلال شیعی» خودساختهٔ نظام ولایت فقیه انتشار خواهد یافت. اکنون پس از قیام آبان که نظام را از درون دچار هزیمت کرده است، حلقهٔ بزرگ گرداگرد ایران نیز در حال فروپاشی است.
نظام آخوندها بیش از ۳دهه نان سیاست و سلطهاش در روغن دیگران مماشات آمریکا و اروپا غوطهور بود. بیش از ۳دهه اسب مراد جنایتش را با چشمپوشیِ مماشاتگران، در خاورمیانه و اینور و آنور دنیا به سرکردگی قاسم سلیمانی میتاخت. در این تاخت و تازها هرگز برای نفرین سیاسی و اجتماعی مردمان ایران و خاورمیانه که قربانیان جنایات قاسم سلیمانی و سپاه قدس شدند، حساب باز نکرد. همان خطای بلاهتبار تمام دیکتاتورها که همیشه هم از جایی ضربه کاری را دریافت میکنند که هرگز به مخیلهشان خطور نمیکند. انفجار شادی مردمان عراق و ایران گویای همین واقعیت است که از نفرین سالیانشان علیه دمندگان بر مرگ و جنایت ولایت فقیه و هلال شیعی خمینی و خامنهای برآمده است.
آری، آنچه برای قاسم سلیمانی و تیم کسب و کار مرگ وی در عراق روی داد، محصول پایداری و مقاومت و قیامهای مردم ایران علیه نظام ولایت فقیه است که چشم دنیا را به واقعیت کنونی ایران باز کرده است. آنچه روی داد از قضا بسیار هم دیر بود. مردم ایران و عراق بهای این سالیان مماشات با ملایان و سپاه قدس و مزدورا نشان را در ایران و عراق بسیار سنگین پرداختهاند.
اکنون در قبال این تحول مهم و استراتژیک، آنچه که به منافع ایران و عراق و لبنان برمیگردد، میدان بروز ماهیت هر نیرو و شخصیت در مواضعشان است. انهدام سرشبکهٔ سپاه تروریست قدس و مزدوران عراقیاش در راستای منافع ملی ایران و لبنان و عراق میباشد. بنابراین از مناسبات دیپلماتیک و پروتکلهای بین دولتها که بگذریم، بنا به اهمیت این رخداد، باید به همسوگرایان با نظام آخوندی هشدار داد که وجدان بیدار خلقهای ایران و منطقه را که بیشترین جنایات علیه آنها توسط قاسم سلیمانی و تیم وی صورت گرفته، ملاک مواضعشان بدانند. وجدانها بیدار همین خلقها در ایران و عراق و لبنان و سوریه بوده که تسلیم سنگینیِ جنایات ایدئولوژیک و سیاسی باند خمینی و خامنهای و سرکردگان جانیشان در چهار دهه گذشته نشده است. از این پس نیز همین وجدانهای بیدار بهطور مضاعف شاهد و ناظر و روشنگر مواضع گروهها و افراد در قبال پیروزی مردمان ایران و عراق و لبنان و سوریه بر دیوسالار نظام ولایت فقیه خواهند بود.