جهان پس از سالها تأخیر، اکنون در پرتو خون های فرو ریختهٔ جوانان قیامی بر سنگفرش خیابانهای ایران به این نتیجه میرسد که باید در برابر دیکتاتوری تاریخ مصرف گذشتهٔ دینی «سختگیری» و «قاطعیت» به خرج داده و نیروی اصلی سرکوب و تروریسم را مورد تحریمهای بینالمللی قرار دهد. در این رابطه لوموند به تاریخ ۱۳ژانویهٔ ۲۰۲۳ نوشت:
«اتحادیه اروپا به اتخاذ یک تصمیم نزدیکتر میشود. با افزایش شمار احکام مرگ و اجرای مجازات اعدام با هدف فرونشاندن قیام کنونی، ۲۷کشور عضو اتحادیه در حال بررسی قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی خود هستند. پیشنهاد مشابهی از سوی بریتانیا وجود دارد».
فاشیسم دینی و سپاه پاسداران
یکی از خواستهای مجاهدین پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی تغییر ساختار ارتش شاهنشاهی بود. خمینی هرگز به چنین کاری تن نداد؛ زیرا میخواست با حفظ ساختار ارتش، منویات سرکوبگرانه و جنگطلبانهٔ خود را پیش ببرد. البته به این نیز اکتفا نکرد و ارگانهای سرکوب خود مانند کمیتههای ضدخلقی و سپاه پاسداران را بهوجود آورد.
این نیروی ضدخلقی از روز نخست با هدف حفظ ولایت فقیه، صدور ترور به خارج از مرزهای ایران و نیز سرکوب مردم و نیروهای انقلابی بهوجود آمد. در آرم آن هیچ نشانی از ایران و ملیت ایرانی یافت نمیشود. اندکی پس از سقوط نظام سلطنتی با کشتار مردم ترکمنصحرا، کردستان، خوزستان سرسپردگی خود را به استبداد تازهپا گرفتهٔ دینی نشان داد. راهاندازی جوخههای مرگ و ماشین کشتار علیه نیروهای سیاسی و آزادیخواه و نیز ترور مخالفان سیاسی در داخل و خارج از کشور از بیلانهای دیگر سپاه پاسداران است.
در هر جنایت، مصیبت و بحران میتوان رد پای سپاه پاسداران را به چشم دید. از خامفروشی و حراج منابع ملی ایران گرفته تا قاچاق کالاهای اساسی و کمرشکن کردن مردم با گرانی و تورم؛ از بهانحصار درآوردن صادرات و واردات گرفته تا تجارت مواد مخدر؛ از چنگاندازی بر اقتصاد کشور گرفته تا نابودی بخش خصوصی در ایران؛ از سدسازیهای بیرویه و خشکاندن آبها گرفته تا تخریب جنگلها و نابودی زمینهای کشاورزی و مراتع برای پروژههای منفعتطلبانه؛ از پولشویی گرفته تا تصاحب بانکها و بالاکشیدن سرمایههای سپردهگذاران در مؤسسات اعتباری و...
طبق اساسنامهٔ اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب (مصوب ۱۵ شهریور۶۱ در مجلس ارتجاع) سپاه پاسداران نهادی است تحت فرماندهی شخص خامنهای که هدف آن حفظ نظام ولایت فقیه و گسترش آن میباشد. این نقش، مشابه نقشی است که نیروی «شوتز شتافل» (به اختصار اساس) یا همان گردان حفاظتی حزب نازی، در حفظ سلطهٔ فاشیسم هیتلری ایفا میکردد. اساسها تحت فرماندهی هاینریش هیملر، مسئول بسیاری از جنایتهای جنگی در جریان جنگ جهانی دوم هستند. نظیر این نقش را تشکل موسوم به «پیراهنسیاهان»، شاخهٔ شبهنظامی حزب فاشیست ایتالیا در دوران بنیتو موسولینی بهعهده داشت.
خمینی در این باره، جملهٔ معروفی دارد: «اگر سپاه نبود کشور [نظام ولایت فقیه] هم نبود.
انحلال سپاه پاسداران
در اساسنامهٔ این تشکل مافیایی آشکارا مقابله با براندازی و براندازان بهعنوان یکی از وظایف آن قید شده است. هنگام وقوع قیام این نیروی سرکوبگر مأموریت دارد که همراه با نیروی انتظامی مبادرت به سرکوب قیام و قیامآفرینان نماید. «ضابط قوه جنایتکار قضاییه بودن» یکی از وظایف ثابت سپاه پاسداران است. یعنی میتواند با دستباز اقدام به دستگیری، شکنجه و کشتار مخالفان حکومت نماید. در مقابله با قیام سراسری، این نیروی سرسپرده بیشترین نقش را از جانب خامنهای به عهده گرفت.
وظیفهٔ نیروی قدس (شاخهٔ برونمرزی سپاه)، صدور بنیادگرایی و انجام عملیات تروریستی در خارج از ایران است. مسئولیت اول تا آخر آن دور کردن خطر سرنگونی از کیان استبداد دینی با تولید مزدوران مختلف در کشورهای قربانی است.
در یککلام میتوان گفت که استبداد دینی، همان سپاه پاسداران و سپاه پاسداران همان استبداد دینی است. انحلال آن یک ضرورت مبرم برای آزادی مردم ایران است.
«انحلال سپاه پاسداران» را چه کسی مطرح کرد؟
قرار دادن این نهاد ضدایرانی در لیستهای تروریستی کشورهای خارجی از اهداف دیرپای مقاومت ایران بوده است. لیستگذاری آن از سوی آمریکا و کانادا نیز محصول بر رویهم انباشتهشدن هزاران ساعت کار طاقتفرسا و مینیاتوری اعضای این مقاومت در روشنگری افکار عمومی در آمریکا و اروپا بوده است. مقاومت ایران در این محدوده متوقف نشده است.
موضوع ضرورت «انحلال سپاه پاسداران» برای نخستین بار توسط مسعود رجوی در تاریخ ۲۵مرداد ۱۳۹۹ مطرح گردید. سپس در پیام ۳خرداد ۱۴۰۱ با عنوان «انحلال سپاه پاسداران خواست مردم و مقاومت ایران» خواهان «اختصاص بودجه و امکانات آن به نیازمندیهای مردم فقیر و محروم شد که در خط مرگ با گرانیهای سرسامآور دست و پنجه نرم میکنند»... در این پیام آمده بود:
«سپاه پاسداران ارگان محوری قهر و سرکوب نظامی و ابزار اصلی حفظ دیکتاتوری دینی است. لیسـتگذاری آن کافی نیست. باید منحل شود». (مسعود رجوی ـ ۳خرداد ۱۴۰۱)
پس از این پیام بود که هشتگ «انحلال سپاه پاسداران» به ادبیات سیاسی اپوزیسیون راه یافت و فراگیر شد.
در مادهٔ ۲ برنامهٔ ۱۰مادهیی مریم رجوی «انحلال سپاه پاسداران» و سایر نهادهای سرکوبگر بهروشنی قید شده است.
«آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات و فضای مجازی، انحلال سپاه پاسداران، نیروی تروریستی قدس، لباس شخصیها، بسیج ضدمردمی، وزارت اطلاعات، شورای انقلاب فرهنگی و همه گشتها و نهادهای سرکوبگر در شهر و روستا و در مدارس، دانشگاهها، ادارات و کارخانهها»
انحلال سپاه پاسداران با آتش
بدیهی است که سپاه پاسداران بهخودیخود منحل نخواهد شد؛ چنانچه هیچگاه خامنهای آزادی را در سینی طلایی به مردم ایران تقدیم نخواهد کرد. نیرویی که میتواند و باید این بازوی چپاول و سرکوب را منحل نماید، «بازوی استوار و پراقتدار خلق قهرمان ایران» است؛ ارتشی مرکب از رزمندگان جان بر کف آزادی است. کانونها و شوراهای شورشی است که باید قیام را در شهرهای ایران هدایت نمایند.
تجربه استمرار قیام سراسری مؤید آن است که با سازمانیابی و مسلحشدن جوانان، نیروهای سرکوبگر سپاه پاسداران به زانو درخواهند آمد.
خامنهای و سگان زنجیری او مقهور ارادهٔ آتشین قیامآفرینان خواهند شد؛ آنچنانکه هیتلر و موسولینی با برخورداری از میلیونها اساس، و افن اساس و پیراهن سیاه، مقهور شدند و گارد جاویدان آریامهر نیز در خیزش مردم ایران در سال۵۷ بهسرعت وارفت و از هم پاشید.
آری، «فرزندان ایران با آتش چنین خواهند کرد».