خانوادههای محکومان بهاعدام روز دوشنبه ۲۱شهریور برای ششمین روز متوالی بهخیابان آمدند و علیه اعدام عزیزانشان در برابر قضاییهٔ خونریز آخوندها فریاد اعتراض سر دادند. پدران و مادران، همسران و فرزندان زندانیان محکوم بهاعدام، با در دست داشتن پلاکاردها و با سر دادن شعارهای «اعدام نکنید» و «نه بهاعدام» نسبت بهموج گسترده اعدامها اعتراض کردند.
مزدوران رژیم این جمعیت دردمند و داغدار را وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار دادند، اما خانوادهها که مرگ عزیزانشان و نابودی خانمانشان را پیش چشم خود دارند، مقاومت کردند و فریاد یا حسین سر دادند. روز قبل (یکشنبه ۲۰شهریور) هم مزدوران رژیم این خانوادهها را مورد حمله و ضرب و شتم قرار داده و ۲۰تن از آنان را دستگیر کرده بودند.
با وجود این اعتراضها، موج اعدامها همچنان بیوقفه ادامه دارد و دژخیمان خامنهای همچنان گروه گروه فرزندان مردم ایران را با شقاوت تمام هر روز بدار میکشند؛ بنا به آمار خود رژیم تنها در ۲۰روز اول شهریور، ۵۷ اعدام صورت گرفته که در سالهای اخیر یک رکورد محسوب میشود.
اگر چه کشتار و اعدام، ضرورت بقای این ضحاک ماربردوش، در تمام ۴۳سال گذشته بوده، اما بهمیدان آمدن خانوادههای محکومان بهاعدام زندانیان جرایم عادی، نکات قابل تأملی دارد که بایستی بر آنها درنگ کرد.
حرکت اعتراضی خانوادههای محکومان و بهخصوص تداوم آن برای رژیم بسیار ترساننده است. تاکنون رژیم دجال آخوندی میکوشید بهلحاظ اجتماعی، اعدام را حق این زندانیان وانمود کند، اما اکنون خانوادههای آنها رژیم خونریز را بهچالش کشیده و در تجمعات خود میگویند: تا کی از ما بکشند و هیچ نگوئیم؟! آیا حق ما این بود که فقیر باشیم؟ نمیخواهیم بعد از این کس دیگری از ما را بکشند. یک جوان که دژخیمان پدرش را اعدام کردهاند، میگفت آنها تنها پدرم را اعدام نکردند، مرا هم اعدام کردند، تمام خانوادهٔ ما را هم اعدام کردند». سخنانی که از یک آگاهی بالای سیاسی حکایت دارد.
گزارشها حاکی از آن است که همزمان با اعتراضات خانوادهها، در زندانها نیز فضای ملتهبی حاکم است و زندانیان نیز صدای اعتراض خود بهموج وحشیانهٔ اعدامها را بالا بردهاند؛ متقابلاً زندانبانان در حالت آمادهباش هستند و راههای محتمل شورش و فرار را با سیم خاردار و موانع آهنی بستهاند.
با آنکه خانوادههای زندانیان تاکنون با مسالمت عمل کرده و از شعار علیه سردمداران رژیم خودداری کردهاند، سؤال این است که چرا رژیم نتوانست بیش از ۴روز این حرکت اعتراضی را تحمل کند و در روز پنجم معترضان را مورد تهاجم و ضرب و شتم و دستگیری قرار داد.
واقعیت این است که این رژیم قادر نیست حتی یک روز از کشتار و اعدام دست بردارد، بهخصوص وقتی بحرانهایش اوج میگیرد، اعدامها را تشدید میکند و حتی چنان که شاهد هستیم احکام ضدبشری درآوردن چشم و قطع دست و امثالهم را هم بهعنوان مکمل ارعاب، بر اعدامها میافزاید.
حرکت اعتراضی خانوادهها بهویژه از آن رو برای رژیم تحملناپذیر است که اعدام یعنی حربه اصلی ارعاب عمومی را هدف قرار داده؛ چیزی که رژیم همچون تخم چشم از آن مراقبت میکند، چرا که میداند کمترین ترکی در این دستگاه میتواند بهشکافهای عمیق بینجامد و نهایتاً دیوار اختناق را فرو بریزد.
اما پارادوکسی که همهٔ دیکتاتوریهای رو بهسقوط در آخرین مرحله حیات خود گرفتار آن میشوند، این است که همان اعدام که ستون دستگاه ارعاب و اختناق رژیم بوده، اکنون دارد بهعامل انگیزش اجتماعی تبدیل میشود و حرکت اعتراضی خانوادههای محکومان که از همدردی عمومی رو بهافزایشی هم برخوردار است، میتواند زمینهساز یک حرکت گستردهٔ اجتماعی شود که مهار آن برای رژیم دیگر آسان نخواهد بود.