در شماره قبل گفتیم در شرایطی قرار داریم که یکی از نقاط گذار و رقم زدن سمت و سوی آن، سلسه تظاهرات ایرانیان از ۲۵خرداد تا ۱۰تیر ۹۸است.
گفتیم تمام دارایی رژیم آخوندی تلاش برای حفظ نظام با تاکتیک و استراتژی سرکوب است و بس. شرایط فعلی منطقهیی و بینالمللی نیز از همهسو علیه آن و در تهاجم به آن است.
در بخش پایانی شماره قبل گفتیم اصلیترین سرمایه مردم و مقاومت سازمانیافته در برابر نظام آخوندی، بالغ شدن قیامهای اقشار مردم به نفی تمامیت حاکمیت، وجود آلترناتیو دموکراتیک شورای ملی مقاومت و نیروی سازمانیافته و متشکل بهمثابه کانون امید و استراتژیک نبرد برای تحقق سرنگونی نظام ولایت فقیه میباشد.
در این شماره میخواهیم به ابعاد و اهمیت این موضوع و بهطور خاص نقشهٔ راه رژیم آخوندی برای مقابله با آن بپردازیم. این موضوع از آنچنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که این روزها در آستانهٔ برگزاری سلسله تظاهرات ایرانیان، به اصلیترین دغدغه و از طرفی سمپاشی و شیطانسازی دستگاه ولایت فقیه و دنبالههای وابسته به آن تبدیل شده است.
واقعیتٍ تعادلقوای کنونی چیست؟ چرا باید آن را برهم بزنند؟
استمرار و بلوغ مبارزه با نظام آخوندی طی ۴۰سال گذشته، با عبور از کمیتهای مراحل گوناگونش، اکنون به کیفیت تعیینکننده در تعادلقوای سیاسی داخلی، منطقهیی و بینالمللی تبدیل شده است. بلوغ هر نیرو و جنبش هم در رسیدن به نقطهٔ تعادلقوای تمامعیار و وزنهٔ سیاسی معادل با نیروی حاکم برای رقم زدن تغییر و سرنگونی است. یادآوری میشود که عنصر تعیینکننده برای ایجاد تغییرات بزرگ، در وهلهٴ نخست با ارتقای کیفیت تعادلقوای سیاسی و اجتماعی رقم میخورد و نه نظامی.
مردم ایران اکنون وزنهٔ سنگین سیاسیِ رقمزنندهٔ تغییر و سرنگونی رژیم ملایان را دارند. از این رو تمام دستگاه نظام آخوندی و دنبالههای خارج کشوریاش در تقلا، تبلیغ، زد و بند، شیطانسازی و بهتانافکنی هستند که این واقعیت کنونی و این تعادلقوای بین مردم و مقاومت ایران با حاکمیت ولایت فقیه را به جانب اهداف موهوم و با هدف هرز دادن انرژی متکاثف سرنگونی در جامعه را به هم بزنند.
رژیم خامنهای در یک بسیج شبانهروزی داخلی و جهانی تقلا میکند چهرهٔ اصیلترین پایداریِ بالغ گشته به تنها جایگزین دموکراتیک را مشوق کند. این است نبرد کنونی بین آزادی و ضد آزادی در صورت مسألهٔ کنونی. این مختصات را باز میکنیم تا وجوه گوناگون آن بهتر دیده و فهمیده شود.
ضرورت شناخت واقعیت کنونی جامعهٔ ایران
واقعیت اجتماعی و سیاسی در ایران فعلی این است که لااقل بیش از ۹۰درصد مردم ایران بهطور قاطع خواهان تغییرات اساسی و سرنگونی تمامیت نظام ولایت فقیه با همه ارگانهای ضدمردمیاش هستند. آنها تشکیل دولتی ملی و فراگیر از طریق انتخابات آزاد و برابری زن و مرد در تمامی امورات زندگی و اجتماع هستند.
واقعیت انکارناپذیر وضعیت جامعه جوشان ایران را میتوان از جمله در محورهای زیر منظم نمود:
- این واقعیت را سالیان سال است که نظام آخوندی مشاهده میکند و با آن درگیر است، چنانچه شاهد چندین قیام بر سر این موارد بوده و تمام دستگاه امنیتی و اطلاعاتیاش را برای مبارزه و خنثی کردن چنین وضعیت انفجاری همواره در آمادهباش نگه داشته و مدام دستگیر و زندانی و کشتار میکند.
ـ آثار این وضعیت بهدلیل قیامهای یک دههٔ اخیر ــ و بهطور خاص قیام دی ۹۶ـ از ایران فراتر رفته و به منطقه و جهان سرایت نموده است. و تاثیرات مشخص خودش را در تغییر سیاستهای جهانی علیه حاکمیت ولایت فقیه گذاشته است.
ـ عنصر سازمانیافتگی و پایداری ۴۰ساله مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت بهمثابه مهمترین شرط تعیینکنندهٔ چنین وضعیتی به جانب سرنگونی، اصلیترین دغدغهٔ نظام آخوندی گشته است. هر ایرانی باید با صراحت تمام به خود یادآوری کند که تمام شورشها، قیامها، فداکاریها، خونها، فریادها، اعتراضها و تحصنها که وضعیت ایران را به موقعیت کنونی علیه تمامیت نظام ولایت فقیه بالغ نموده است، اگر به عنصر سازمانیافتگی، تشکیلاتپذیری و هماهنگیهای همهجانبه در جبهه خلق نینجامد، با تمام انگیزشهایی که خلق کرده و تغییرات نسبی که ایجاد کرده است، به سرانجام مطلوب در جهت سرنگونی نظام ولایت فقیه نخواهد انجامید. از طرفی کیفیت این سازمانیافتگی و تشکیلات، باید در گذرگاههای ۴۰سالهٔ مبارزهیی سرسخت و تمامعیار با نظام خمینی و خامنهای آزمونها داده، از هفتاد خانهای پیچیدهٔ آن به سلامت و با شایستگی عبور کرده تا شایستهٔ اعتماد و امید مردم ایران باشد.
اکنون که شرایط کنونی و الزامات ضروری نیروی سرنگون کننده مشخص شده است، باید بر این نکته مهم انگشت بگذاریم که نظام آخوندی از هر کس دیگری بهتر میداند که ویژهگیهای چنین آلترناتیوی که تضمینکننده سرنگونی آخوندیسم باشد، در شورای ملی مقاومت با محوریت مجاهدین خلق ایران است و بس.
از منظر ولیفقیه، اصلیترین تهدید نظام از چیست و کجاست؟
چه کسی شک دارد که در جهان سیاست ــ بهخصوص در میان دولتها و حاکمیتها ــ همگان اولین اصلی را که تا انتها دنبال میکنند تا از آن مطمئن شوند، شناخت ریزبافت و جزئیات تهدیدها و اصلیترین نیروی دارای تعادلقوای سیاسی و اجتماعی میباشد؟ بنابراین هر ایرانی باید یقین کند که رژیم آخوندی با کارچرخانی وزارت اطلاعاتش، از قبل و بعد از ۳۰خرداد ۱۳۶۰تا همین خرداد ۱۳۹۸اصلیترین تهدید و نیروی دارای تعادلقوای سیاسی و اجتماعیِ مقابل خود را همانا سازمان مجاهدین خلق ایران دانسته است و میداند. اعترافات سران و مهرههای رژیم طی سالیان بر این واقعیت صحه میگذارد.
تشریح عوامل مؤثر بر مختصات جامعهٔ ایران
اگر مختصات شرایط کنونی جامعهٔ ایران ــ که در دو پاراگراف بالا برشمردیم ــ با واقعیت ناگزیر آلترناتیو بودن شورا و مجاهدین از جانب آخوندها، تلفیق شود، حاصل آن این است که خامنهای و تمامیت نظام آخوندی بیش از همه یقین دارند اگر چتر و شرط تعیینکنندهٔ شورا و مجاهدین را از قیامها و جامعه جوشان ایران کنار بزنند یا حداقل خنثی کنند، ماندگاری نظام را حتی با تکرار قیامها، امیدوارکننده میدانند. چرا که از جانب دیکتاتورها صدها جنبش و تحرک اجتماعی و صنفی میتوانند جریان داشته باشند و میتوان میدان هم به آنها داد؛ اما وای اگر این جنبشها و تحرکات، قدرت سازمانیافتگی و تشکیلات و رهبری داشته باشند! و هزار بار خطرناکتر اینکه چنین جریانی و پتانسیلی زنده، پویا و حاضر با قدمت ۵۴ساله در هیأت سازمان مجاهدین خلق ایران و سابقهٔ ۳۸ساله در کسوت شورای ملی مقاومت ایران وجود داشته باشند؛ یعنی:
نیرویی که از قضا قدرت و ماندگاریشان را در نبردی سخت و پیچیده در پهنههای سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و داخلی و بینالمللی با رژیم آخوندها کسب کرده و در وفاداری به آرمان آزادی به موقعیت کنونی رسیده است.
نیرویی که مثل بسیاری نیروهای دیگر در مقابل دجالیت و اصلاحاتنمایی و سرکوب افسارگسیختهٔ خمینی و خامنهای از پای درنیامده است.
نیرویی که تمام راههای مسالمتآمیز، روشنگرانه، حقوقی، مدنی، صنفی و مدارا را با خمینی طی کرد و از پس تمام آزمونها به این یقین رسید که «افعی خمینی و خامنهای کبوتر اصلاحات و آزادی نمیزاید و نخواهد زایید» و از آن پس انرژی نسلشان و خلقشان و هزینهٔ مردمشان را صرف توهمات آخوندپسند نکرد.
نیرویی که رهبری زنان را بهمثابه اصلیترین پتانسیل تاریخی و انسانی در مقابله با نظام سراپا زنستیز آخوندی، تضمین ماندگاریِ تشکیلاتی و سیاسی و قدرت برتر جنبشی ۴۰ساله میداند.
نیرویی که طی ۴۰سال هماورد منطقهیی و بینالمللی نظام آخوندها در تمام عرصههای سیاسی و اجتماعی و حقوقی بودهاند و در تمامی هماوردیها، هر جا که قانون و عدالت مبنای تفحص و تحقیق و قضا بوده است، این نیرو بر خمینی و خامنهای و دنبالههای خارجیشان پیروز شده است.
نیرویی که اصل اول وفا به پیمان با مردمشان را فدای همهچیزشان برای همآوردن زخم تاریخی خیانت رهبران به مردم ایران انتخاب کرده و جان و مال و زندگیشان را فدای آزادی میهن و مردمشان نموده است.
نیرویی که کانون دافعه و جاذبهشان را نزدیکی و دوری نسبت به خمینی و خامنهای میداند و با هر آنکس و نیرویی که معتقد به نظام جمهوری با مرزبندی با شاه و شیخ باشد دست همکاری میدهد.
نیرویی که بنا بر اصالت راهشان مبنی بر استقلال سیاسی و مالی و وفاداری به مرزبندی قاطع با ارتجاع حاکم بر ایران، از بیشترین نفوذ، مقبولیت و احترام در بین ایرانیان و مجامع بینالمللی برخوردار است.
نیرویی که تمام حرف و برنامه و خواسته و منشور و آرزویشان برای ایران آینده را از سالها پیش مکتوب و مدون و منظم کرده و بارها با مردم ایران ـ و بهخصوص نسل جوان ایران ـ در میان گذاشته است. (یادآوری: مجاهدین و شورا همان مرامی را پیشه کردند که خمینی هرگز جرأت نزدیک شدن به آن را بهدلیل ماهیت ارتجاعی و ضدبشریاش نداشت. خمینی هرگز قبل از قیام بهمن ۵۷به مردم ایران نگفت که چه میخواهد و برنامهاش چیست و با جامعهٔ ایران میخواهد چهکار کند. دجالگرانه تمام برنامه و قوانین و اصول گردش کار یک جامعه را در «دولت اسلامی» خلاصه کرد که بعدها معلوم شد که منظورش از دولت اسلامی، خودش و سلطهٔ مطلق ولایت فقیهیاش بوده است!)
کاکل راه طی شده
آری، صحنهٔ کنونی از پس سالیان سال نبرد و قیام و پایداری و رهبری زنان از یک طرف و زندان و قتلعام و سرکوب و زنستیزی از طرف دیگر، به موقعیت فعلی در خرداد ۱۳۹۸رسیده است. کیفیت بالغ شدهٔ حاصل این هماوردی همانا رقم خوردن تعادلقوای سیاسی تمامعیار بین شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق با تمامیت نظام ولایت فقیه است. اکنون این وضعیت را باید کاکل راه طی شده دانست. یعنی قیامها هست، تحصنها هست، اعتراضات خیابانی و فریاد غارتشدگان هست، پایداری ستودنی و حماسی زندانیان سیاسی هست، استمرار نبرد تاریخی دانشجویان با دیکتاتوریهای سلطنتی و آخوندی هست، خروش و عصیان معلمان و پرستاران و طیف وسیع زنان ایران علیه سرکوب زنان هست، مبارزات مدنی در اشکال گوناگونش هست، فریاد حقطلبانهٔ کارگران، زحمتکشمان که بیرحمانه توسط آخوندها و چپاولگرانشان استثمار میشوند هست و ادامه دارد، و هر گوشهٔ ایران فریاد و مطالبه و عصیان هست، ولی نظام ولایت فقیه با مجموع اینها و پیوند آنها با همدیگر و گره خوردنشان با مقاومت سازمانیافته مردم ایران و ارتش آزادیبخش کار دارد و هراس و وحشتش از این است. پیوند این دو عامل و نقش رهبری آن است که خواب راحت و فراغ خاطر سلطنت مطلقهٔ ولایت فقیه را برهم میزند و ارکانش را به ارتعاش سرنگونی ناگزیر میاندازد.
کانون بسیج دیوانهوار اینجاست!
این است علت هراس بیش از گذشتهٔ نظام آخوندها. بنابراین تمام دسیسهها، شیطانسازیها، بهتانها و مشوش کردن چهرهٔ شورا و مجاهدین خلق برای منحرف کردن اصل موضوع در مختصات کنونی است. تمام بسیج دیوانهوار داخلی و خارج کشوری نظام در این ایام، برای پیشبرد چنین سیاست و خطی، با کارچرخانی وزارت اطلاعات و همدستی و بازیگری لابیها و دستآموزان خارجیاش نشأت میگیرد. هدف، خاک پاشیدن به چشم مردم و نسل جوان است که از پس قیامها و اعتراضات یک دهه علیه نظام ولایت فقیه، باید به کاکل سازمانیافتگیاش وصل شود. هدف نظام و لابیهای بسیجشده و دستآموزان شیپورچی علیه مجاهدین و شورا، برهم زدن این تعادلقوای شکل گرفته و خراب کردن تکیهگاه ایرانیان برای عبور از این شرایط بهسوی سرنگونی است؛ شرایطی که از نظر منطقهیی و بینالمللی با منافع ملی و تاریخی ایران عجین گشته است؛ شرایطی که تنها نیروی مستعد سازمانیافته برای بهرهبرداری به نفع مردم و علیه نظام، از آن شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق است؛ شرایطی که بحرانهای داخلی نظام جز فرایند بنبست در پاسخگویی به موقعیت کنونی، راهی نمییابند و چه بهتر که شورا و مجاهدین را با حداکثر شیطانسازی و دنائت نهادینهٔ آخوندی، ناکارآمد کنند!
پژواک پیامی در راه
با تشریح موقعیت کنونی و شناخت جوانب گوناگون آن، نخست باید با اطمینان خاطر و هوشیاری لازم، اصل موضوع یعنی موقعیت سرنوشتساز کنونی را بشناسیم. با این شناخت است که میدانیم از چه منافعی در راستای تأمین منافع ملی و تاریخی میهنمان علیه تمامیت ارتجاع آخوندی دفاع کنیم و برایش حضور و ظهور داشته باشیم. سلسله تظاهرات اواخر خرداد تا ۱۰تیر در میدانی از همین نبرد سرنوشتساز بین آزادی و ضد آزادی در حال رقم خوردن است.
سرمایهٔ کنونی شورا و مجاهدین خلق، نیروی متکاثف گشته از پس ۴۰سال پایداری و نبرد در وفاداری به آرمان آزادی بوده است. تمام هراس و وحشت آخوندها هم از بالندگی همین عنصر پایدار و ماندگار و اثرگذار و نافذ بر نسلهای پیاپی ایران است.
پیام به نسلهای جدید هم که نمایندگانشان در کانونهای شورشی متبلور شدهاند، همین است که چه در ایران و چه در خارج ایران، موقعیت کنونی را با حمایت تمامعیار و هوشیارانه از مقاومت ایران و مجاهدین خلق پاسخ دهند؛ پاسخی علیه تمامیت دستگاه شیطانسازی و دسیسهچنینی و بهتانپراکنی آخوندها و عوامل حقیر و پلشتشان توأم با افشاگری همهجانبه در هر کجای جهان.
اکنون برای آینده ایران، پژواک پیامی در راه است. لحظات سرنوشتساز تاریخ حیات ملتها با هوشیاری و حضور و ظهور سازندگان و اثرگذاران بر چنین شرایطی رقم میخورند. تمام تلاش و تقلای دیکتاتوری آخوندی و عوامل درونی و بیرونیاش هم همین است که اثرگذاران بر چنین شرایطی را مردد، ناکارآمد و غیرفعال کنند.
اکنون به وظیفة عاجل خویش در پاسخ به چنین مختصاتی، سلسله تظاهرات خرداد و تیر ۹۸را به سلاح سنگین قدرت بخشیدن به تعادلقوای مقاومت ایران در برابر حاکمیت ولایت فقیه بدل میکنیم...
موقعیت کنونی دارای چندین ویژهگی مهم دیگر میباشد که ضرورت پرداختن همهجانبهٔ آنها را ایجاب میکند...
ادامه دارد...
بیشتر بخوانید:
موقعیت سرنوشتساز کنونی و سرمایهٔ ایران برای سرنگونی(۱)