مرجع کلاف چند سر اقتصاد در ایران کیست؟[۱]
مرجع پاسخگوی کشته شدن دانشجوی دانشگاه تهران کیست؟
مرجع مزاحمتهای خیابانی علیه زنان در ایران کیست؟
مرجع قیمت شناور دلار در ایران کیست؟
مرجع افزایش قیمت ناگهانیِ نان و تخم مرغ در ایران کیست؟
مرجع پاسخگوی فریادها و شعارهای بازنشستگان مخابرات و تأمین اجتماعی در ایران کیست؟
مرجع بحران تنفسی و محیط زیست شهری و بهدنبال آن تعطیلی مدارس در ایران کیست؟
مرجع قطع مستمر برق و بهدنبال آن آب و آوار مداوم مصیبت پشت مصیبت بر زندگی مردم ایران کیست؟
مرجع سر برآوردن هیولای فرونشست زمین در ایران کیست؟
مرجع پاسخگوی علت «۶۰ هزار مرگ ناشی از فقدان مصرف نان کافی»[۲] در ایران کیست؟
هر بار در ایران اختلاسی صورت میگیرد، قتلی مشکوک انجام میشود، یک زندانی اقدام به کشتن زندانی دیگر میکند، گشت ارشاد یا گشت خیابانی موجب مرگ دختری میشود ــ و از این نمونهها ــ کارگزاران نظام و رسانههای حکومتی پیدرپی از وجوب رسیدگی و تشکیل کمیته برای رسیدگی به این موارد میگویند و مینویسند! با این حال، حتی شده پس از چند ماه و چند سال، تمام پروندهها به بایگانیها میروند! آخر سر هم معلوم نمیشود چی بود و کی بود، مسؤل کیست و تکلیف مدعیالعموم چیست!
ده پرسش بالا که نمونهیی از دهها پرسش مشابه در موضوعات متعدد هستند، هیچکدامشان هرگز از طرف حاکمیت آخوندی تعیین تکلیف نشدهاند و پاسخگویی در کار نبوده و نیست.
پروندهی ریحانه جباری، پروندهی مهسا امینی، پروندهی آرمیتا گراوند، پروندهی قتل در شاهچراغ شیراز، پروندهی سقوط دادن هواپیمای اوکراینی، پروندهی قاچاق کلان بنزین در روز روشن، پروندهی قتلهای زنجیرهیی در دههی ۷۰، پروندهی قتل کشیشان مسیحی در دههی ۷۰، چندین پروندهی اختلاسهای میلیون دلاری، پروندهی قتل داریوش مهرجویی و همسرش و سریالی از این نمونهها به کجا رسید و کی پاسخگو است؟
همهی این پروندهها، دانههای تسبیحی هستند که لای انگشتان رئیس مافیا جابهجا میشوند.
در نمونهی جدید از این جنایتها که منجر به قتل امیرمحمد خالقی دانشجوی دانشگاه تهران شد، کارگزاران نظام و رسانههای حکومتی چه فرافکنیها که نمیکنند تا شاید بتوانند پای اپوزیسیون و مشخصاً مجاهدین را وسط بکشند! سرنوشت چندین پروندهی نام برده و آن ده پرسش، گوشزد میکنند که بیشک ریگ در کفش نظام است و همچون داستانسرایی برای قتل حکومتیِ مهسا، به سناریوسازی در قتل امیرمحمد خالقی رو آوردهاند. این در حالیست که دانشجوی همکلاسی و دوست امیرمحمد در یک مصاحبه میگوید «ما مدام در حال تهدید بودهایم. این خیابان شب امنیت ندارد. بارها به حراست و مقامات دانشگاه نامه و گزارش دادهایم و درخواست کانکس حفاظت کردهایم، ولی هر بار گفتهاند بودجه نیست، نفر نداریم. سالهاست دارند اینجا خفتگیری میکنند، بار اولشان که نیست.»[۳]
جالب است که کارگزار انتظامی در تلویزیون حکومتی میگوید چند عامل مرتبط با قتل، دستگیرشده و در حال بازجویی هستند و اطلاعات تکمیلی اعلام خواهد شد، ولی هنوز طبق حرف خودشان هیچ چیز روشن نشده، پای اپوزیسیون و خاصه مجاهدین را وسط میکشند! بالاخره مگر نباید تا پایان روند قضایی، هیچ اطلاعات و اتهامی ایراد نشود؟
شک نکنید که نه آن ده پرسش پاسخ داده میشود، نه آن پروندهها و صدها نمونه مثل آنها تعیین تکلیف میشوند و نه قتل امیرمحمد خالقی به نتیجهی روشن حقوقی و قضایی میانجامد. علت در تمامیِ موارد واضح است: حکمرانیِ مافیایی در کار است که هیچچیزی سر جای خودش نباشد تا دروغ، دغل، ریا، سالوس، هیاهو، رمالی، شارلاتانی، دجالیت، عوامفریبی و محصولاتشان جنایت و غارتگری، ترکتازی کنند که نظام مقدس جمهوری اسلامی سر پا بماند!
در حکمرانیهای مافیایی، دایرةالمعارف مردم کف خیابان، بهترین محکمات روشنگر را اندر وجنات حکمرانان، تجربه کرده و منتشر میکنند:
«آهای رئیس دولت! دروغ گفتی به ملت
دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست.»[۴]
۲۸ بهمن ۱۴۰۳
پینوشت:
[۱] وبسایت دیدبان ایران، ۲۵ بهمن ۱۴۰۳، حسین راغفر: «در کنترل بازار ارز، دولت کارهای نیست. نظام باید بین بقای خودش یا بقای مافیاها و الیگارشها تصمیم بگیرد و یک کدام را انتخاب کند.»
[۲] احمد اسماعیلزاده مدیرکل دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت، ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
[۳] انصاف نیوز، ۲۸ بهمن ۱۴۰۳
[۴] تجمع اعتراضی بازنشستگان فولاد معدن در خیابان نشاط اصفهان، ۲۸ بهمن ۱۴۰۳