تنگناهای معیشتی مردم ایران با هدایت و مدیریت کارگزاران رژیم آخوندی، هر هفته نسبت به قبل تشدید میشوند و مردم هر هفته پا به عرصهیی دیگر از نکبتزایی و مصیبآفرینیهای جمهوری اسلامی مینهند. این سریال بیپایان اکنون به ساحت آب و نان رسیده است؛ یعنی به زیرساخت و بنای زندگانی و زنده بودن.
آتش در انبان نان
رشد روزافزون و غیرطبیعی بودن بحران معیشت، نشان از یک خط و استراتژی اقتصادی با هدف سیاسی دارد. اعلام رسمی کمبود نان از جانب رسانههای حکومتی، وضعیت را به مدار غیرقابل تحمل کشانده است. نظام آخوندی دارد بحران زندگی مردم را به پرتگاه بود و نبود سوق میدهد. زبانههای آتش این بحران اکنون به انبان نان رسیده است. نانی که آخرین امید به زنده بودن، کف زندگانی، شمع سفره، سرلوحهٔ مایحتاج آدمی، برکت عزت خانواده و خشت زیرین بنای زندگی است. جمهوری اسلامی با گران کردن نان، چکمه بر چنین حرمتی میکوبد و دشنه بر چنین نطعی فرو میکند.
هدف اصلی از گرانیها و قحطیها چیست؟
ایجاد این بحران هدایتشده، با هدف تحتالشعاع تحریم قرار دادن آن است. رژیم میخواهد کمبودها و تنگناهای معیشتی و دارویی را به تحریم ربط دهد تا بهای تحریم نظام آخوندی را از جیب و سفره و زندگانی مردم ایران بپردازد. این سیاست رذیلانه در حالی علیه مردم اعمال میشود که تمام عناصر حاکمیت و حکومت آخوندی اشراف دارند که هدف تحریم، توسعهطلبیهای اتمی و تسلیحاتی و موشکی و کارگزاران نظام ولایت فقیه است و هیچ ربطی به نان و آب و دارو و مایحتاج زندگی مردم ندارد.
سرمنزل کاروان قاچاق
روز دوشنبه ۲۸مهر۹۹ محمود نجفی عرب رئیس کمیسیون اقتصاد سلامت اتاق بازرگانی به وبسایت تجارتنیوز گفت: «با دلار ۴۲۰۰تومانی یک و نیم برابر نیاز کشور، انسولین وارد کردهایم. کمبود آن بهخاطر قاچاق معکوس و خروج غیرقانونی انسولین از ایران به مقصد دیگر کشورهاست»!
پرسش این است که کدام تاجری و بازرگانی یا باند قاچاقی میتواند این حجم انسولین وارد شده توسط دولت را ــ آن هم تحت کنترل و مراقبت ویژه ــ ناگهان با ۱۹کامیون به عراق بفرستد؟ آیا ۱۹کامیون حامل دارو که یک کاروان بزرگ را شامل میشوند، قطار مورچگان بودند که از ایران تا عراق هرگز دیده نشده و یکباره سر از عراق درآوردهاند؟
در ضمن چرا دولت جمهوری اسلامی از دولت برادر عراق درخواست پیگیری و استرداد بار حیاتیِ این کامیونها را نکرده است؟ پاسخ البته برای مردم ایران روشن است؛ تا وقتی که «برادران قاچاقچی سپاه» سر نخ اقتصاد و تجارت و صادرات و واردات ایران را در دست دارند، مفقود شدن ۱۹کامیون که به حساب نمیآید و عددی نیست! ۱۹کامیونی که درآمد قاچاقش هم به جیب نظام میریزد!
پلیدی؛ دستاویزساز استثمار و سلطهگری
آنچه مسلم است، این است که نه آب شدن شمع سفرهٔ مردم [نان و کمبود و گران شدن آن] و نه مفقود شدن انسولین هیچ ربطی به تحریم ندارد. سازمان ملل هم بر آزاد بودن ورود دارو و ارزاق به ایران نظارت دارد و تا بهحال هم هیچ گزارشی از نقض این موارد توسط هیچ کشوری نداده است.
بنابراین روند جا انداختن کمبود نان و مفقود شدن انسولین، یک سیاست جنایتکارانه و قحطیآفرینی توسط کارگزاران دزد و اختلاسگر جمهوری اسلامی است تا مردم را جان به لب کنند و سپس گران شدن نان را تحمیل و این گرانی را تثبیت نمایند.
باید یادآوری نمود که بحران نان هم با هدف قاچاق کردن آن از طرف حاکمیت صورت میگیرد. کارگزارن رژیم، سهمیهٔ دولتی آرد را به نانواییها را تقلیل دادهاند. با این سیاست، طبیعی است که نانواییها هم برایشان نمیصرفد نان پخت کنند. اگر هم پخت نان در چند نانوایی صورت بگیرد، صفهای طولانی و فرسودهکننده شکل میگیرد که جان مردم را به لبشان میرساند. بدین ترتیب نان هم سر از بازار آزاد درمیآورد و مثل برخی اقلام حیاتی دیگر، تبدیل به جنس قاچاق خواهد شد. در ادامهٔ چنین روند هدایت شده توسط اتاق فکر حکومت، نرخ نان هم بالا و بالاتر میرود. مردمی هم که بدون نان نمیتوانند کف زندگی و زنده بودنشان از دست بدهند، مجبور به خرید نان چندبرابر قیمت میشوند. آنگاه حاصل میلیاردی این گرانیِ هدایت شدهٔ دولتی به جیب نظام آخوندی و نهادهای وابسته به دولت میریزد.
از پلیدیها و نیرنگهای تبلیغاتی نظام ولایت فقیه و کارگزارانش همین بس که با جنایات عمدی در امر کرونا، وزیر بهداشت خودشان مجبور شد با لحنی تهدیدآمیز بگوید: «اگر قرار باشد علت ضایعات کرونا را به وزارت بهداشت ربط دهند، خواهم گفت که چه کسانی باعث چنین وضعیتی شدهاند».
آری، از ۴۱سال پیش به این سو در تمامی زمینههای سیاسی و اقتصادی شاهد بوده و تجربه کردهایم که پلیدی و دنائت، همواره دستاویزهای استثمار و سلطهگری در نظام آخوندی بوده و هستند.
رمز «بودن یا نبودن» ایران چیست؟
پیداست که سیاست هدایت کردن اقتصاد به سمت قاچاق و گران کردن اولیهترین نیازهای حیاتی مثل آرد، استراتژی حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی بوده است تا موضوع روزمرهٔ مردم ایران را به تلاش بین مرگ و زندگی تبدیل کند. اما مردمانی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، موضوع زندگی و نیاز روزمرهشان نبودن نظام ولایت فقیه به هر قیمت شده است. در کورههای ایرانزمین، چنین توفان نفسهایی دارد دمیده میشود. این توفان در تقدیر آنقدر در جامعه نمایان شده و جلو چشم کارگزارن حکومتی آشکار شده است که روزنامهٔ اعتماد در شماره ۷آبان۹۹ از قول یک عنصر بخش کارگری، اینچنین به هشدار میدهد:
«کارگر ایرانی؛ آن مرد یا زنی که اجیر کارفرمای مستأصلتر از خودش است، این روزهای ویروسزده، ناامید از باز شدن هر دری که پیش از این کوفته بود، منتظر یک «آن» موعود است. مسؤلان نشسته بر صندلیهای دولتی و هواداران دولت که در لباس مظلومیت نقشآفرینی میکنند، باید از این «آن» بترسند. خیلی هم بترسند. از این «آنی» که وقتی موعد ظهورش برسد، از درزهای نادیدنی هر توصیه و نرده و حفاظ و استتار، نفوذ میکند و ریشهها را میسوزاند و امیدها را میخشکاند و حتی مجال تأسف و تأثر بر اهمال هم نمیدهد. مسؤلان نشسته بر صندلیهای دولتی و هواداران دولت، از این «آن» بترسند. خیلی هم بترسند».