نگاهی ساده به رپرتاژها، فیلمها و عکسهای مختلف قیام میتواند این واقعیت مسلم را برای هزارمین بار به ما خاطرنشان سازد که نیروی اصلی معترض، جوانان جامعهٔ ایران هستند. آنها بهعنوان نیروی محرکه، سایر اقشار جامعه را بهتپش و تلاطم درمیآوردند. موشکافی صحنههای قیام در اواخر حکومت شاه نیز این واقعیت را برجسته میسازد که جوانان، سلسلهجنبان تغییرآفرینی و سرانجام ساقط کردن دیکتاتوری سلطنتی بودند. این قشر و مخاطراتی که میتواند متوجه دیکتاتوری دینی کند، از دید جامعهشناسان حکومتی و رسانههای دولتی پنهان نمانده است.
نفس طرح این موضوع در شرایط کنونی، بیانگر هراس و نگرانی حاکمیت نسبت به رویآوری جوانان به فعالیتهای براندازانه در راستای سرنگونی نظام ولایت فقیه است.
«مواجهات مخاطرهآمیز نسلی»!
روزنامهٔ حکومتی اعتماد ۱۶شهریور۱۴۰۰ در مصاحبه با رضا صمیم، استادیار جامعهشناسی، در تبیین این موضوع به بحثی تحت عنوان «مواجهات مخاطرهآمیز نسلی» اشاره میکند. در بخشی از این مصاحبه در تعریف این ترم آمده است:
«مواجهات مخاطرهآمیز نسلی، موقعیتهاییاند که در آنها دو نسل (بهطور عام منظورم اینجا نسل جوان و نسل پیر است) در برابر هم ظاهر میشوند و بهخصوص نسل جوان، اگر به نسل بهمثابه واقعیت بالفعل تبدیل شده باشد، حاضر نمیشود بر مبنای قواعد و هنجارهایی که نسل پیر وضع کرده کنش کند. در حالی که نسل پیر از او میخواهد برای حفظ ثبات و نگهداری نظم به قواعد و هنجارهای وضع شده تن بدهد. مخاطره از همین تن ندادن نسل جوان به قواعد و هنجارهای نسل قدیمتر پدید میآید».
این جامعهشناس حکومتی مشخص نمیکند منظور او از» نسل پیر»! که قواعد و هنجارهای وضعشده را به جامعه و نسلهای جدید تحمیل میکند کیست و چیست؟ اما مخاطب عاقل بهخوبی میداند که این «تعارض مخاطرهآمیز»!، بین مردم ایران با نقشآفرینی جوانان و نظامی است که هنجارهای ارتجاعی خود را طی ۴دهه به جامعه تحمیل کرده است. بسیار در شبکههای اجتماعی به کلیپهایی از جوانان و نوجوانان و حتی کودکان برخوردهایم که با صراحت میگویند این حکومت و هنجارهای تحمیلی آن، انتخاب آنان نیست.
«ویرانسازی فرمهای فرهنگی»!
این جامعهشناس در بیان مخالفت جوانان با نظم بنا شده بر اصل ولایت فقیه و نهادها و ساختارهای ناشی از آن، عبارت «ویرانسازی فرمهای فرهنگی»! را استفاده میکند.
«منظورم از ویرانسازی فرمهای مسلط فرهنگی، ویران کردن امکانهای باز تولید انحصار و انقیاد است. ویران کردن نظمهایی است که برای تداوم خودشان آزادی را قربانی میکنند. میتوان مثالهایی از چنین تلاشهایی را در این بازه زمانی بیان کرد».
او تصریح میکند که قیامهای ۸۸، ۹۶ و ۹۸ درونمایهٔ نسلی داشتهاند و میافزاید برخلاف تصور اولیه، نسلهای جدید ایران بهشدت سیاسی هستند.
«آنها اتفاقاً به شدت سیاسیاند و سیاسی بودنشان دقیقاً بهدلیل گریز هوشمندانهیشان از عرصههای کنشگری مرسوم سیاسی است. در این معنا از من و شما بسیار رادیکالترند و البته مخاطرهآمیزتر. واقعیت را باید بپذیریم آنقدر که این جوانان برای قواعد و هنجارهای مستقر مخاطره میآفرینند ما در میانه دهه۱۳۷۰ برای قواعد و هنجارهای مستقر مخاطره نمیآفریدیم. حد رادیکال بودن کنشهای جوانان امروز را باید در همین حد مخاطرهبرانگیزیشان برای قواعد و هنجارهای مستقر جستوجو کرد».
نتایج محوری
تا اینجا چند موضوع [البته دست به عصا و محافظهکارانه و در لفافه] مطرح شده است که برجستهسازی آنها میتواند بحث ما را به ژرفا ببرد. نتایج بهصورت محوری عبارتند از:
۱ـ بین نسل جوان ایران با نظم حاکم [ولایت فقیه و ساختار ناشی از آن] یک تعارض خطرناک (مخاطرهآمیز) در جریان است.
۲ـ این تعارض راه به ویرانسازی «فرمهای فرهنگی» [بافتهها و سازهها و نهادهای منتج از استبداد دینی] میبرد.
۳ـ نسل جوان ایران در سال۵۷ انقلاب ضدسلطنتی را رقم زد. قیامهای ۸۸، ۹۶ و ۹۸ نیز از این درونمایهٔ نسلی [دینامیسم گریز از هنجارهای کهن و تمایل شدید به ایجاد تغییر در آنها] مبرا نبوده و بلکه برخاسته از آن است.
۴ـ نسل جوان ایران بهشدت سیاسی و رادیکال است.
از این محورها چه نتیجهیی میگیریم؟
سطر نانوشتهٔ این مصاحبه این است که باید منتظر به حرکت درآمدن نسل جوان ایران و وزیدن توفان قیام بود.
دومین سطر نانوشته کتمان یا کوچکانگاری آگاهانه و عامدانهٔ نقش زنان و دختران ایرانی است که بنا به اعتراف رسانههای حکومتی در روزهای قیام آبان۹۸ سلسلهجنبان و نقشآفرین قیام علیه حاکمیت بودند. این نقش بهدلیل دینامیزم انفجاری زنان و دختران ایرانی روزبهروز بیشتر رخنمایی میکند.
ماحصل اینکه در هر حال، قیام با پیشتازی جوانان در تقدیر است. بدیهی است اینگونه هشدارها به حکومت در قالب تحلیل و مصاحبه نمیتواند مانع از وقوع توفان شود.
دیرگاهی است که دیگر کار از کار گذشته است.