بنام خدا
زنده باد آزادی
نوشتهام را با شعری از فرخی یزدی شاعر پرآوازه ایران شروع میکنم که شهید غلامرضا خسروی در متن یادگاری برایم در صدر آن نوشته بود:
«در محیط طوفانزا ماهرانه در جنگ است، ناخدای استبداد با خدای آزادی،
دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین
میتوان تو را گفتن پیشوای آزادی»
یک طرف دنیای آزادی و اندیشههای بلند انسانی که در فدا و صداقت خلاصه است و در سویی دیگر دستگاهی تماماً رذالت، بیشرافتی و مفتخوری در حد اعلا ...
وای بر بریدهای که در آغوش شیطان بغلتد. ایرج مصداقی و یغمایی و دیگران و دیگرانی که در وادی انحطاط و سراشیبی سقوط قرار گرفتند، تنها نشان از حضیض استیصال و درماندگی شخصیتی خودشان ندارند، بلکه بهوضوح نشان از بنبستی دارند که اربابانش تدارک این فضیحت بیشتر را برای مصداقی و امثال آن دیدهاند.
تواب تشنه بخون همچون سگ هار قلادهدار تنها بر مقاومت خونین، نیش و دندان نشان میدهد به گونهیی که نشان از انتهای حیات خود و رژیمش که همان نظام پلید شاه و شیخ است را فریاد میزند.
مزدوران تشنه بخون!
امروز شعار مردم آزاده ایران این است: «شاه سلطان ولایت مرگت فرا رسیده»
اما آنچه در این واپسین لحظات عمر رژیم دیده میشود تلاش و تقلایی است که رژیم علیه مقاومت بزرگ ملت ایران برای رژیم پابگور آخوندی تدارک دیده است. آنچه خیلی سوزش و داغ دل حکومت را عیان میکند نعرههای مصداقی علیه «برادر مسعود» است. این نشان میدهد که این رهبری و راه و رسمش و مجاهدان رکابش تا کجا خنجرشان، بر قلب دیو استبداد فرو نشسته و کارگر افتاده که چنین عنان از کف داده و آه و فغانشان از بلندگوی خائنین اینچنین بلند شده است.
افتخار ما رهبری شجاع و هوشیار ماست که در عین قهرمانی و بلندبالایی جزو عالیترین و برجستهترین رهبران مظلوم انقلابی است. هرکجا هست خدا یار و نگهدارش باد. و بدانند که دعای خیر ما و پداران و مادران خمیده از جور استبداد بدرقه راه شیر همیشه بیدار است. آنها خوب میدانند که بر کجا بتازند و ما هم خوب میدانیم که دل به که بسپاریم.
آری جنگ است میان خداوندگار آزادی با ناخدای استبداد.
درود بر کانونهای شورشی که امان رژیم را بریدهاند. استفاده رژیم از بریده مزدورانی چون مصداقی و یغمایی برای ما در داخل کشور نیز موضوع پوشیدهای نیست. درست زمانی که خانوادهها و هواداران مجاهدین مورد حمله و هجوم و دستگیری عوامل رژیم بودند اینان دل در گروه نجاست آخوندی، چون کرکسان در گرد هواداران و خانوادهها مترصد فرصتی بودند تا بتوانند از این نمد کلاهی برای اربابان خود بسازند. اما خواهران و برادران هوادار سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، چه مشتهای محکمی که بر دهان اینان کوبیدند.
در تابلوی امام حسین نیز دو جبهه وجود داشت: یکسو حسین و یاران با وفایش و طرف دیگر یزید و عواملش. اما در این میان عدهیی چون ابن سعد بودند که خسرالدنیا والاخره شدند.
بگذریم که روزگار عوامفریبی و شیطانسازی و بردن مجاهدین به قربانگاه گذشته است. ما در قرن آگاهی انسانها و ارتباطات بهسر میبریم و ارتجاع و استعمار و عملههای آن نمیتوانند بر درخشش یک مقاومت سازمانیافته با ۱۲۰هزار شهید و قریب به ۵۵سال مبارزه بیامان علیه شاه و شیخ، خاک بپاشند.
سرنوشت ایرج مصداقیها و دیگر اعوان و انصار رژیم باخت باخت است یعنی هم دنیا و هم آخرتشان بر باد است.
از اینجا خطاب به جان جانان برادر مسعود عزیز مان میگوییم و میگویم «علیه دشمن ضدبشری در ایران بتاز و بتاز». هر چه خامنهای و مزدبگیرانش بیشتر علیه تو و یارانت میگویند، ما عاشقانهتر در پی تو ره میسپاریم.
اصغر صالحی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است