728 x 90

نوروز! به آشیانه برگرد!

بهاران خجسته باد
بهاران خجسته باد

نوروز همیشه با قافله‌ی گردش زمین، سر وعده می‌رسد و بر صحن زندگانی تخت فیروزی می‌نشاند. بدین سبب‌ همیشه پیروزش می‌خوانند. نوروز، ضد سکون و فرسودگی‌ست. از این‌رو با جوهر، نهاد و سرشت آدمی پیوندی ناگسستنی دارد.

آمد و شد زیبای طبیعت، عواطف و آرزومندی‌های مشترک ما انسان‌ها را پیوند می‌دهد و خجسته‌خواهی را زینت معاشرت نوروزی‌مان می‌کند.

 

انسان‌ها وقتی استعاره‌ی بهار و نوروز را جامه‌ی حیات اجتماعی‌شان می‌کنند، سمبل‌هایی چون بنفشه، لاله، شقایق، سرو، توفان و برف و... پا به زندگی بشری می‌نهند تا گردش فصل‌های آن را معنا و ترجمه‌یی اجتماعی کنند. در تاریخ پرکشاکش میان جبر و اختیار، اسارت و رهایی، خودکامه‌گی و آزادی، فاصله طبقاتی و عدالت اجتماعی همواره شاهد ورود و بروز تمثیل‌ها و نمادهای شاخص گردش طبیعت هستیم. انسان‌ها با تمثیل‌ها و نمادهای فصل‌ها، نبردشان با طبیعت و موانع پیشرفت‌شان را در ادبیات و هنر و سینما توصیف و ماندگار نموده‌اند. از این روی قرن‌هاست که هر نوروز یا عید، بازگشت پیوندهای آدمی با سمبل‌های معنادهنده به هستی‌اش هستند: لاله، شقایق، بنفشه، گل سرخ. این معنایابی آن‌قدر با چرخه‌ی زندگی آدمی عجین است که حتی بارآوری و بیداری طبیعت را سمبل عشق آدمی به رها شدن از قید بندگی می‌انگارد:  «بخوان به‌نام گل سرخ / که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند / بخوان / دوباره بخوان / تا کبوتران سپید / به آشیانه‌ی خونین / دوباره برگردند».[۱]  

 

بهار که سرآمد گردش فصل‌های طبیعت و اوج آن‌هاست، پیوندی مداوم با تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران دارد. این پیوند را وقتی ناگسستنی می‌یابیم که کلمهٔ «آزادی» پا به عرصه‌ی زندگی اجتماعی و فرهنگی در ایران گذاشت؛ کلمه‌یی که نیاز مبرم سلسله‌ی نسل‌ها از مشروطیت به این سو شد. بهار با تمام نمادهای استعاره‌گونش، هاله‌ای بر گرد کلمهٔ «آزادی» است. شرح نبرد مداوم بهار و زمستان که سمبل‌های نبرد انسان با موانع آزادی‌ست، پا به عرصه‌ی هنر، موسیقی، شعر و ادبیات ایران گذاشت. در ۴۶ سال گذشته که یلدای تیره‌ناک دستاربند و برودت زمستان ولایی ــ آخوندی بر ایران، اشغال‌گری داشته است، کلمه‌ی «بهار» و عبارت «گل سرخ»، دو نماد پیشاهنگان پیراهن‌خونین آزادی بوده‌اند و بیشترین آثار هنری و ادبی و موسیقایی ایران را در بر گرفته است.‌ گسترده بودن این فرهنگ و هنر، گویای ریشه‌داری تاریخی و مردمی آن در مقابل سلطه‌گران ضدفرهنگ و تمامیت‌خواه است. در آلبوم‌های آثار بالنده‌ی فرهنگی و اجتماعی ایران‌زمین، شاهد خجسته‌خواهی و شانه به شانه‌ی بهار بودن هستیم. برای این خجسته‌خواهی و هم‌شأن بهار بودن و ماندن ایران، در ۴۶ سال گذشته بیشترین بهای قابل تصور در تسلیم نشدن به سلطه‌گریِ بدکیشان آپارتاید سیاسی و مذهبی پرداخته شده است.

 

 آن‌چه در گذر زمان و سیرورت مداوم بهار و گردش فصول، خجستگی‌اش را تداوم داده و ماندگار مانده، پیوند کاروان بهار و نمادها و استعاره‌هایش با ضمیر آزادی‌خواهی و روح توسعه‌خواهی فرهنگی در ایران‌زمین است. ضمیر و روحی که هرگز در هجوم تندبادهای برگ‌ریزان و تطاول اشغالگران، سکون و سردی سکوت را برنتابیده است.

سرآغاز سال ۱۴۰۴ خورشیدی را در مسیر طلیعه‌ی بهار بزرگ آزادی و وصال‌های شوق‌آمیز ملی در چهارسوی ایران‌زمین، با عشق و وفاداری به آن سپیده‌دم بس‌بسیار آرزومند و زیبا گرامی می‌داریم. با پیوند با خاطره‌‌های فرخنده‌ی یاران محبوب و گل‌های سرخ و کبوترانی که از چهارسوی جهان به آشیانه برمی‌گردند؛ چونان بهار که هماره از نوروز می‌خواهد از  سفر فلکیِ فصول، به آشیانه بر‌گردد.

 

پی‌نوشت:

[۱] م. سرشک، «از بودن و سرودن»

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/8193ecc8-f149-4c43-b33f-96afe514e8e0"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات