گردهمایی عظیم سالانه مقاومت ایران در روز ۹تیر(۳۰ژوئن) با عنوان «ایران آزاد با هزار کانون شورشی» با حضور مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت، و صدها تن از شخصیتهای سیاسی، دولتمردان چهرههای اجتماعی و فرهنگی از ۵قاره جهان در پاریس برگزار شد.
این گردهمایی بهعنوان یک واقعه بزرگ سیاسی در رابطه با ایران مورد توجه جهانی قرار گرفت. مهمترین خبرگزاریهای بینالمللی نظیر آسوشیتدپرس و رویترز، خبرگزاری فرانسه و بلومبرگ گزارش این گردهمایی را در سراسر جهان منتشر کردند. در ساعتهای اولیه برگزاری این گردهمایی آسوشیتدپرس ۶۷عکس از این گردهمایی مخابره کرد. آژانس عکس خبرگزاری فرانسه نزدیک به ۴۰عکس مخابره کرد. تلویزیونهایی مانند فاکسنیوز و سی.ان.ان و ان.بی.سی و فرانس۲۴ و روزنامههای نیویورک تایمز و واشنگتن پست و واشنگتن تایمز و هیل نشریه کنگره آمریکا و... به این گردهمایی انعکاس دادند. برخی از تلویزیونهای ماهوارهیی عربی مانند اسکای نیوز عربی، العربیه، الحدث، اورینت، المستقبل و... بخشهایی از این گردهمایی را بهطور زنده پخش کردند.
اما درست در موقعی که برگزاری گردهمایی مقاومت در صدر اخبار مربوط به ایران قرار داشت، رخداد دیگری باعث شد تا این خبر یکباره در کانون اخبار جهانی قرار گیرد.
تروریسم رژیم آخوندی علیه مقاومت ایران در کانون توجهات جهانی
روز شنبه ۹تیر چند ساعت قبل از شروع گردهمایی، پلیس بلژیک موفق شد یک سوِءقصد تروریستهای رژیم ایران را خنثی کند. دادستانی فدرال بلژیک و اداره فدرال اطلاعات و امنیت این کشور با صدور اطلاعیه مشترکی اعلام کردند یک زن و مرد ایرانی به نامهای امیر سعدونی و نسیم نعامی که مأموریت داشتند به یک حمله تروریستی علیه گردهمایی مقاومت در پاریس در نهم تیرماه دست بزنند، در بلژیک دستگیر شدهاند.
فردای این واقعه یعنی در روز یکشنبه ۱۰تیر پلیس آلمان در جنوب این کشور یک دیپلومات-تروریست رژیم آخوندی را در ارتباط با طرح تروریستی علیه گردهمایی مقاومت دستگیر کرد. دیپلومات-تروریست دستگیرشده اسدالله اسدی نام دارد که از سال ۱۳۹۳ رئیس ایستگاه اطلاعات آخوندی در سفارت رژیم در وین و دبیر سوم این سفارت بوده است. او دستور نهایی حمله به گردهمایی ۹تیر را به تروریستهای دستگیرشده در بلژیک ابلاغ کرده بود. به گزارش مطبوعات آلمان اسدالله اسدی ماده انفجاری را در لوکزامبورگ به امیر سعدونی و نسیم نعامی تحویل داده بود. دولت وین رسماً خواستار لغو مصونیت دیپلوماتیک «اسدالله اسدی» گردیده است.
یک روز بعد یعنی در روز دوشنبه ۱۱تیر از فرانسه خبر رسید که پلیس این کشور نیز در ارتباط با طرح تروریستی علیه گردهمایی مقاومت اقدام به بازجویی از چند متهم نموده است. خبرنگار کانال ۲ فرانسه از مقر سرویس اطلاعات داخلی این کشور گفت: یک مرد ایرانیالاصل (دوشنبهشب در فرانسه تحت بازجویی است) و مظنون به ارتباط با زن و مرد (دستگیرشده در بلژیک) است...
شکست این توطئه بزرگ تروریستی که مستقیماً توسط رژیم آخوندی هدایت شده بود بهگفته رسانههای خبری کار مشترک سرویسهای ۳کشور اروپایی یعنی بلژیک، فرانسه و آلمان بوده است. انتشار خنثی شدن این توطئه تروریستی علیه گردهمایی ایرانیان نه تنها وزن و جایگاه تنها آلترناتیو دموکراتیک این رژیم را در برابر افکار عمومی جهانیان به نمایش گذاشت بلکه یک بار دیگر توجهات بینالمللی را به تروریسم رژیم آخوندی و ابعاد و گستردگی تلاشهای رژیم برای ضربه زدن به مقاومت ایران جلب کرد.
سرکوب و تروریسم، ۲ابزار اصلی حفظ بقای حکومت آخوندی
تروریسم همچون سرکوب، الزام حفظ بقای دیکتاتوری ولایت فقیه است. رژیم قرونوسطایی آخوندی که از ابتدا فاقد ظرفیت تاریخی، سیاسی و اجتماعی برای پاسخگویی به نیازهای جامعه ایران بود، رژیم خود را بر ۲پایه سرکوب در داخل کشور و صدور ارتجاع و تروریسم به خارج از مرزهای خود بنا گذاشت.
در روزهای انتشار خبر درهمشکستن توطئه تروریستی رژیم علیه گردهمایی مقاومت ایران نمونهیی از این ۲پایه حفظ حکومت آخوندی یعنی سرکوب و تروریسم را بهطور همزمان شاهد بودیم. در حالی که شبکه تروریسم رژیم آخوندی حداقل در ۴کشور اروپایی بلژیک، آلمان، فرانسه و اتریش دستاندرکار توطئه بزرگی علیه گردهمایی مقاومت در پاریس بودند، قوای سرکوبگر رژیم در داخل کشور در حال سرکوب مردم بهجان آمده خرمشهر و آبادان و سایر شهرهای خوزستان بودند که در اعتراض به نبود اولیهترین نیاز زندگی یعنی آب آشامیدنی در خیابانها اعتراض میکردند.
مقاومت ایران هدف اصلی تروریسم رژیم آخوندی
مقاومت ایران، اعضای این مقاومت و اعضا و کادرها و هواداران مجاهدین همواره هدف اصلی تروریسم رژیم آخوندی در خارج کشور بودهاند. ارگانهای اطلاعاتی کشورهای اروپایی در گزارشهای سالیانه خود مستمراً تأکید کردهاند که مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران هدفهای اصلی وزارت اطلاعات و نیروی تروریستی قدس هستند. بهدنبال اقدامات تروریستی رژیم، شورای اتحادیه اروپا در ۲۹آوریل ۱۹۹۷(۹اردیبهشت ۱۳۷۶) مقرر کرد مزدوران و مأموران اطلاعاتی و امنیتی آخوندها از کشورهای عضو اخراج شوند و به کسی از این مأموران اجازه ورود به کشورهای عضو اتحادیه اروپا داده نشود.
در همین رابطه مقاومت ایران پیوسته خواستار بستن سفارتخانهها و نمایندگیهای رژیم آخوندی، لانههای ترور و جاسوسی و اخراج دیپلوماتها و مأموران اطلاعات و نیروی تروریستی قدس از کشورهای اروپایی شده و بر ضرورت افشا و انتشار تمام جزئیات توطئههای تروریستی رژیم تأکید کرده است. مقاومت ایران معتقد است هر چه هموطنانمان و افکار عمومی جهان بهگونه مشروحتر و کاملتری در جریان توطئههای تروریستی رژیم آخوندها قرار بگیرند، تروریسم رژیم آخوندی که یکی از پایههای حفظ این حکومت جهل و جنایت است، ضربه بیشتری خواهد خود و هم اینکه امنیت مخالفان و پناهندگان ایران بیشتر تأمین خواهد شد.
از این رو برای اشراف به تنها گوشهیی از واقعیت تروریسم ذاتی این رژیم، در این نوشته، تنها به ردیف کردن اقدامات تروریستی این رژیم جنایتپیشه در مورد مجاهدین خلق و رهبری آنها اشاره میشود و اضافه بر آن چند مورد از دیگر قربانیان سیاسی این رژیم نیز مورد اشاره قرار میگیرند.
در این کارنامه سیاه تنها به برخی از عملیات تروریستی آخوندها اشاره شده است. بهعنوان نمونه باید بهعملیات تروریستی این رژیم برای حمله با سوپرخمپارههای دستساز آخوندها اشاره کرد که از بندر بلژیکی آنتورپ اقدام به وارد کردن آنها به خاک اروپا کرده بودند تا در گام بعدی آن سوپرخمپارهها را به نزدیکی اورسوراوآز ببرند که البته با کشف سلاح و مهمات مربوطه در بلژیک، آن طرح شکست خورد.
مشابه آن سوپرخمپارهها بعدها در بغداد برای درهمکوبیدن دفتر مرکزی مجاهدین مورد استفاده آخوندها قرار گرفت. عملیاتی که شرح آنها در نوشتههای دیگری مفصلاً توضیح داده خواهد شد.
نگاهی به بخشی از بیلان تروریسم دولتی آخوندها
از مرداد ۱۳۶۰ تا خرداد ۱۳۶۵، ضمن تقریباً ۵سال که رهبر مقاومت ایران در پاریس اقامت داشت، چندین توطئه تروریستی طراحیشده توسط ارگانهای مختلف رژیم خمینی بهشرح زیر خنثی شد یا درهمشکست:
ـ طرح کشانیدن مسعود رجوی به لیبی
ـ طرح اعزام تروریستهای صادراتی عرب در پوشش مصاحبه مطبوعاتی
ـ طرح ارسال پاکتهای انفجاری
ـ طرح تروریستی «واحد نهضتهای آزادیبخش سپاه پاسداران»
ـ طرح نفوذ دادن دار و دسته رحیم صفوی در شورای ملی مقاومت زیرعنوان «سازمان مبارزین آزادی»
ـ طرح موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب خمینی، از طریق دیپلوماتـتروریستهای رژیم در پوشش اعلام پیوستگی به شورای ملی مقاومت
ـ طرح واحد اطلاعات و عملیات خارج از کشور نخستوزیری(بهزاد نبوی، مهندس چمران، مصطفی قنادان و خسرو قنبری) از طریق بهروز ماکویی
ـ طرح ستاد امنیت تهران (بهزاد نبوی، مجید کارشناس، شمخانی، قائممقام سپاه پاسداران) در پوشش نماینده وزارت ارشاد در سفارت رژیم در پاریس
ـ طرح مسعود هندی و بنوالی الجزایری در ارتباط با فرانسوا مولیتز از مافیا برای بلند کردن هلیکوپتر از باند فرودگاه تاورنی و ساقط کردن آن روی اقامتگاه در اورسوراواز که هندی برای اجرای آن یک میلیون دلار پول نقد در پاریس در اختیار داشت
ـ طرح کانون فرهنگی اسلامی در پاریس از طریق محمد سلیمانی با استفاده از خودروهای اجارهشده از آژانس هرتز و تبدیل آنها به خودروهای انفجاری
ـ طرح سریلانکا با شرکت مزدوران عرب رژیم از گروههای مختلف برای تشکیل گردان عملیات انتحاری بهمنظور ترور و بمبگذاری
ـ طرح کمیته تهران برای اعزام تعدادی کمیتهچی آموزشدیده برای کمینگذاری در مسیر ترددات
ـ طرح هادی غفاری برای اقدام از طریق تروریستهای صادراتی در انگلستان
ـ طرح ناطق نوری از طریق حمید قربانینژاد رئیس کمیتهیی در جنوب تهران
ـ طرح جواد منصوری برای اعزام ۱۶تروریست از طرف کمیته مرکزی تهران از طریق سفارت رژیم در بن
ـ طرح ساداتیان، کاردار رژیم در لندن، برای رفت و برگشت مخفیانه چندین دانشجوی حزباللهی از لندن به تهران برای آموزشهای تروریستی و سپس تظاهر به طرفداری از مجاهدین برای نفوذ در انجمن دانشجویان هوادار مجاهدین در لندن
ـ طرح لاجوردی برای اعزام علی عزیزی و حسین عاطفی، ۲تن از دژخیمان ناشناخته اوین، برای گرفتن پناهندگی در ایتالیا یا فرانسه و سپس انجام عملیات تروریستی
ـ طرح نعمتاللهی، کاردار رژیم در سوئیس، از طریق مزدوری بهنام علیاکبر نیکنژاد از نفرات اعزامی توسط بسیج
ـ طرح دیگر سپاه پاسداران از طریق حمید نقاشان(معاون محسن رفیقدوست) با تهیه مواد منفجره و سلاح در بلژیک و ربودن هواپیمای ایرفرانس از اتریش
ـ طرح لاجوردی در سفر مخفیانه به ترکیه(۲۷سپتامبر ۱۹۸۲) از طریق زندانیان آزادشده
ـ طرح عضوگیری دانشجویان حزباللهی از تونس و سودان و لیبی برای اعزام آنها به پاریس بهمنظور عملیات تروریستی
ـ طرح «اهل بیت الاسلامیه» هسته ۵نفری مرکب از مرتضی دستغیب، فاخر، حیدر و جابر لبنانی برای اجرای عملیات در ۲۲بهمن سال ۱۳۶۲
ـ طرح مراکش از طریق عبدالمجید شبیبی که در هنگام عکسبرداری با دوربین تله در یک کیلومتری اقامتگاه اورسوراواز در ۲۰اسفند سال ۱۳۶۲ دستگیر گردید
ـ طرح ایرانایر برای واردکردن مسلسل و نارنجک و سلاح کمری و فشنگ به پاریس در چمدانهای خدمه ایرانایر در آبان ۱۳۶۴ برای انجام یک عمل تروریستی ضربتی که در فرودگاه شارل دو گل پاریس کشف و خنثی گردید
ـ طرح نفوذ در اسکادران فرانسوی حفاظت از اقامتگاه اورسوراواز
ـ طرح خریدن پرسنل پلیس سوئیس
بهخاطر خنثیشدن این قبیل طرحها بود که رژیم خمینی به یک موج هواپیماربایی(مانند ربودن هواپیمای ایرفرانس از وین و بردن آن به تهران و منفجرکردن آن روی باند فرودگاه مهرآباد در سال ۱۳۶۲ و ربودن هواپیمای ایرفرانس از فرانکفورت به تهران در سال ۶۳) و مهمتر از آن گروگانگیری اتباع فرانسوی در لبنان مبادرت کرد تا در برابر فرانسه دست پر داشته باشد. از این پس شهرک «جبشیط» در ۱۰کیلومتری جنوبغربی نبطیه در لبنان برای چند سال محل نگهداری اتباع فرانسوی بهگروگان گرفته، میشود.
جاسوس خدا!
در سال ۲۰۰۰ یک کتاب پرفروش بهنام «جاسوس خدا» در فرانسه ماجرای دستداشتن رژیم آخوندی و بهطور مشخص سفارت رژیم در پاریس را در چند رشته عملیات تروریستی، که در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶(۱۳۶۴ و ۱۳۶۵) در پاریس باعث مرگ و جراحت شمار زیادی از شهروندان فرانسوی شده و همچنین توطئه تروریستی گستردهیی را که برای ترور رهبر مقاومت ایران طراحی شده بود، در ۴۲۰صفحه و با ذکر جزئیات بازگو کرد.
این کتاب توسط «پاتریک راپیه»، نویسنده و سردبیر هفتهنامه فرانسوی ژورنال دودیمانش، با همکاری ۲مأمور سرویس ضدجاسوسی فرانسه(DST) نوشته شده است و از جمله شرح داده شده که چگونه وحید گرجی، از مأموران ساواک آخوندی، در پوش مترجم سفارت با گروههای راست افراطی ارتباط برقرار کرد و با بهکارگرفتن امکانات آنها تا سیمکشی پل تنگ و کوچکی در اورسوراواز، که اتومبیل مسعود رجوی از روی آن رد میشد، پیش رفت. بر اساس طرح قرار بود این پل هنگام عبور اتومبیل با انفجار مقادیر متنابهی مواد منفجره منفجر شود. اما سرویس اطلاعات و ضدجاسوسی فرانسه با نفوذ در شبکه تروریستی، طرح را خنثی کرد.
رولان ژاکار، نویسنده فرانسوی، در کتابش بهنام «قاتلان بدون مرز»(چاپ ۱۹۸۵ در پاریس) با اشاره به توطئههای تروریستی رژیم آخوندی در فرانسه نوشت: «در مورد مسعود رجوی … رژیم خمینی بر آن بود که او را بعد از آن که هزاران تن از هوادارانش را در داخل ایران از بین برده بود، از میان بردارد، چرا که رجوی همچنان دارای صدها هزار مجاهد در ایران است که برای نبرد آموزش دیدهاند، اما از رهبران خود که بهناچار از ایران خارج شدهاند، محرومند».
ژاکار با معرفی مسعود هندی، سرتروریست آخوندها در پاریس و برادرزاده خمینی، مینویسد: «در سپتامبر ۱۹۸۲، (شهریور ۱۳۶۱) DST(سازمان اطلاعاتی فرانسه) «برادرزاده» را در جریان یک توطئه برای سوءقصد کشف کرد. اطلاعات بهدست آمده نشان میداد که «برادرزاده» خمینی مسئول عملیات ترور رهبر مجاهدین، مسعود رجوی، در اورسوراواز بود، تروری که هرگز صورت نگرفت».
«چشمانمان را خواهیم بست»
اریک رولو، روزنامهنگار مشهور و سفیر سابق فرانسه در تونس، در دیماه سال ۶۵، گوشههایی از ابعاد شگفتانگیز تروریسم رژیم آخوندی علیه مقاومت ایران را برملا کرد. رولو میگوید که قبل از انتخابات سال ۱۹۸۶ در فرانسه، وی از سوی فرانسوا میتران مأموریت یافت که مخفیانه به ایران برود و بر سر آزادی گروگانهای فرانسوی(در لبنان) با مقامهای رژیم مذاکره کند. او همین کار را کرد و در مذاکراتش در تهران به یک توافق نیز دست یافت، اما در حالی که برای بازگشت به پاریس آماده میشد، طرف مذاکره(رفیقدوست) اعلام کرد که همه توافقهای پیشین لغو شده و معتبر نمیباشند. رولو در ادامه میگوید:
«محمد صادق، از همکاران رفیقدوست، بهمن گفت واقعیت این بود که در اتاق کناری شما، نمایندگان اپوزیسیون فرانسه بودند و هر بار که شما خواستهیی را میپذیرفتید، رفیقدوست بهدیدار آنها میرفت و میگفت آنها این را قبول کردند، شما چه چیز بیشتری میدهید»؟ رولو میگوید که مخاطبان فرانسوی رفیقدوست، نه فقط «اخراج مسعود رجوی» را پذیرفتند، بلکه «حتی به طرفهای ایرانی خود گفته بودند که اگر بخواهید میتوانید اشخاصی از مخالفانتان را هر کجا که خواستید و توانستید بربایید و ما چشمانمان را خواهیم بست».(مصاحبه با FRI - هشتم ژانویه ۲۰۰۲)
سرانجام، یک ماه و اندی پس از عزیمت رهبری مقاومت به خاک عراق، محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران، در نماز جمعه ۳۰تیر ۱۳۶۵ در تبریز، شکست طرحها و توطئههای ۵ساله را چنین توجیه نمود:
«چرا اینهمه ماشین ضدگلوله به او(رجوی) دادهاند؟ چرا اینهمه پلیس امنیتی رد میشدند… عدهیی از رزمندگان لبنان و جاهای دیگر از راههای مختلف پیام میدادند، یک صحبتی میکردند، میگفتند بابا، شما میتران را بخواهید، ما دست و پا بسته او را تحویل میدهیم، اما رجوی، ۱۰برابر میتران حفاظت میشود…».
استمرار تروریسم پس از مرگ خمینی
اما پس از مرگ خمینی، بازماندگانش، شمایی از یک استراتژی جدید را دایر بر «زدن سر» همه گروههای مخالف ارائه دادند که بیگمان از تابستان سال ۱۳۶۷ و فتوای خمینی درباره قتلعام زندانیان مجاهد «سرموضع»، سرچشمه و الهام گرفته بود.
کشتار ۳۰هزار زندانی سیاسی طی چند ماه، هر چند نخستین تجربه فاشیسم آخوندی در قتلعام مخالفانش نبود، اما این روش را بهمثابه یک استراتژی و «راهحل نهایی» ـ واژه مورد علاقه نظریهپردازان فاشیسم هیتلری برای نسلکشیـ برای مقابله با «تهدید اصلی نظام» تثبیت کرد. از همین رو، قتلعام سال ۶۷ نه فقط «سیاهترین برگ تاریخ» این رژیم ـبنا به توصیف گزارشگر ویژه مللمتحدـ است، بلکه پیامدها و اثرهای ژرف آن بر سیاستگذاری هیأت حاکمه و شیوه «ادارهٔ بحران» توسط سردمداران رژیم، کلید فهم سیاستهای جلادان حاکم طی سالیان بعد از آن فاجعه هولناک، بهخصوص در قبال مقاومت و مخالفان، میباشد.
این همان «خط قرمز» و راز مگویی است که بهرغم افشاگریهای متقابل جناحها و باندهای متخاصم علیه یکدیگر و روکردن گوشهیی از جنایتها و دزدیها در جریان جنگقدرت درونی رژیم به احدی در درون حاکمیت ارتجاع اجازه نزدیکشدن به آن داده نشده است. اگر هم کسی، ولو بهغامضترین بیان، به ریشهداشتن «قتلهای زنجیره»یی در کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ اشاره کرده است، بلافاصله ـ با تأیید و همکاری کامل سردمداران همه باندهای درونی رژیم ـ او را روانه حبس نمودهاند.
بر چنین مبنایی بود که سیاست بازماندگان خمینی بعد از مرگ او در خرداد ۱۳۶۸، شکل گرفت. «زوج» پرتضاد، اما جداییناپذیر خامنهایـرفسنجانی، که بقای رژیم را بار دیگر در خطر میدیدند، با این سؤال اساسی مواجه بودند که در فقدان ۲منبع اصلی دینامیسم حکومت آخوندی ـیعنی جنگ خانمانسوز و زعامت بلامنازع خمینیـ چگونه میتوان معجون هفتجوشی از باندها و دستجات درون این رژیم ـاین «عصاره رذائل یک تاریخ»ـ را زیر چتر یک «نظام» واحد حفظ نمود و بر بحرانهای گریبانگیر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی غلبه کرد.
آنها با تأسی از «راهکار»ی که خمینی یک سال قبل برگزیده بود، سیاست «ترور مخالفان» در خارج کشور را در دستورکار قرار دارند. بهزعم آنان، بعد از مرگ خمینی که لاجرم تعادلقوای پیشین را دستخوش دگرگونی جدی کرده بود، چنین ضربهیی به رأس اپوزیسیون، بهرغم بهای سیاسی و بینالمللی گزاف آن، ضروری و صرفنظر ناکردنی بود. هدف این بود که با ترور سران اپوزیسیون، تهدید بلافصل برای حاکمیت از بین برده شود، موقعیت سیاسی رژیم تثبیت گردد و به مزدوران بهشدت روحیه باخته رژیم قوت قلب داده شود.
کارنامه ماشین ترور آخوندها
روز ۲۲تیرماه سال ۶۸، تنها ۴۰روز بعد از مرگ خمینی، شلیک سلاحهای پاسداران اعزامی از تهران در یک آپارتمان در وین، آغاز عملی این استراتژی جدید را اعلام نمود.
عبدالرحمان قاسملو، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، بر سر میز مذاکره با فرستادگان رفسنجانی بهقتل رسید. این ترور توسط اطلاعات نظامی سپاه پاسداران و قرارگاه تروریستی رمضان بهفرماندهی پاسدار جعفری صحرارودی صورت گرفت.
در ۲۳اسفندماه همان سال، تلاش یک جوخه تروریستی اعزامی از ایران برای ترور مجاهد خلق محمد محدثین، مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت در ترکیه، شکست خورد و مجاهد خلق حسین میرعابدینی آماج رگبار تروریستها قرار گرفت.
تروریستهای رژیم جنایت بعدی را در ۴اردیبهشت ۱۳۶۹، در سوئیس مرتکب شدند. بهدنبال ماهها طرحریزی و آمادهسازی گسترده، دکتر کاظم رجوی، حین بازگشت به منزلش در حومه ژنو، هدف قرار گرفت.
ماشین ترور بهراه افتاده بود و قصد ایستادن نداشت. بعد از چند ترور دیگر در پاکستان، ترکیه، عراق، فرانسه و امارات، در ۱۵مرداد ۱۳۷۰، بختیار و دستیارش را با استفاده از یک عامل نفوذی، در پاریس بهطرز فجیعی توسط مزدوران رژیم آخوندی بهقتل رساندند.
از دیماه ۱۳۷۰ تا ۱۶فروردین ۷۱، آنچنانکه یکی از اطرافیان رفسنجانی گفته بود «حالا دیگر نوبت رجوی است» که ذیلاً به آن خواهیم پرداخت.
در خرداد ۱۳۷۱ مجاهد خلق علیاکبر قربانی در ترکیه ربوده شد و زیر شکنجه بهشهادت رسید.
سپس در ۲۶شهریور ۱۳۷۱ جنایت میکونوس در برلین بهوقوع پیوست و صادق شرفکندی، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، با ۳تن دیگر از همراهانش ترور شدند.
در ۲۵اسفند ۱۳۷۱، محمدحسین نقدی، نماینده شورای ملی مقاومت در ایتالیا، ترور شد.
در اول اسفند ۱۳۷۴ ترور مجاهد خلق زهرا رجبی، عضو شورای رهبری مجاهدین و مجاهد خلق علی مرادی در استانبول بهوقوع پیوست.
در اسفند ۱۳۷۴ آخوندها بهطور همزمان برای ترور رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت در پاریس و همچنین ترور مسعود رجوی در بغداد ۲توپ غولپیکر ۳۲۰میلیمتری ارسال کردند که یکی در بندر آنتورپ بلژیک و دیگری در آستانهٔ عمل در بغداد کشف و خنثی گردید.
طرح ترور در بغداد
روز چهارشنبه ۴دی ۱۳۷۰، خبر «درهمشکستن توطئه رژیم ایران برای ترور مسعود رجوی» روی تلکس خبرگزاریهای بینالمللی توجه بسیاری را بهخود جلب کرد. خبرگزاری رویتر در اینباره نوشت: «شورشیان مخالف حکومت تهران میگویند توطئه ترور رجوی خنثی شد. آنها روز چهارشنبه اعلام کردند که توطئهیی را برای ترور رهبرشان در بغداد درهمشکستند. مسعود و مریم رجوی رهبری این جنبش تبعیدی را که دارای یک ارتش مکانیزه ۴۰،۰۰۰نفره مستقر در مرز عراق و ایران میباشد، برعهدهدارند».
از آغاز موج عملیات تروریستی رژیم آخوندی علیه مخالفان در خارج در تابستان سال ۶۸، برای ناظران و آگاهان امور ایران جای تردیدی وجود نداشت که «مسعود رجوی در صدر لیست ترورها قرار دارد». با این حال، انتشار خبر، با شگفتی محافل سیاسی مواجه شد.
هفتهنامه الاسبوع العربی چاپ پاریس، در شماره ۱۶دی ۷۰ خود، با چاپ تصویر مسعود رجوی در روی جلد، نوشت: «سفارت ایران در بغداد به اتاق عملیات تبدیل گردید و مأموریت ترور مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق و مقاومت ایران بهعهده آن گذاشته شد» زیرا «دشمنی شدیدی میان مسعود رجوی و رژیم ایران وجود دارد که این دشمنی دارای دلیل و در چارچوب جایگاهی که رجوی در صفوف اپوزیسیون مسلحانه و سرسخت علیه ملایان و سیاستهایشان دارد، قابل فهم است… رجوی بیشتر از سایر مخالفان دارای افرادی برای حال و آینده میباشد. وی دارای پشتوانه یک زیرساخت نظامی که کارآیی و پایداری خود را بهخصوص پس از جنگ خلیج بهاثبات رساند میباشد. این نیروی نظامی در ۱۸اکتبر ۱۹۹۱ در منطقه مرزی عراق و ایران یک رژه نظامی با حضور تحلیلگران نظامی برگزار نمود. رفسنجانی رئیسجمهور ایران در واکنش نسبت به این رژه در رادیو تهران گفت: «دشمنان انقلاب به فعالیتهای خود ادامه میدهند».(۲۷اکتبر ۱۹۹۱)
در کنار فعالیتهای نظامی که در رژه نظامی و قبل از آن در نبرد علیه گروههای ایرانی که پس از جنگ خلیج در ماه مارس گذشته به جنوب عراق نفوذ کردند، خود را نشان داد، مجاهدین درگیر فعالیتهای سیاسی نیز میباشند… بههمین دلیل ترور مسعود رجوی در صدر «لیست ترورها» قرار داشت. (اما) چندین اقدام برای ترور وی با شکست مواجه گردید».
«۵۹نفره»، زمینهچینی برای ترور
یکی از برنامههایی که ساواک آخوندی در آستانه طرح ترور و با هدف زمینهسازی سیاسی برای آن بهصحنه آورد، نمایش تلویزیونی مسخرهیی با شرکت ۵۹نفر تحت عنوان «اعضای تواب مجاهدین» بود که روز ۲۰آذر ۷۰ در تهران برگزار شد. اطلاعیهٔ دفتر مجاهدین در همان زمان، افشا نمود که «افرادی که در نمایشهای رژیم خمینی برای انتشار اخبار مجعول بهکار گرفته شدهاند، اغلب یا پاسداران خود رژیم یا اسیران جنگی و سربازان فراری یا آوارگان اجتماعی بودهاند» و اراجیف کذب ساواک آخوندی را تماماً تکذیب کردند.
۷سال بعد، کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت در کتابی با عنوان «اسناد طرحها و توطئههای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی رژیم آخوندی»، اسناد سری این ارگان صدور ترور و ارتجاع آخوندی را برملا نمود. در این اسناد، بهنقل از بولتن درونی مجلس آخوندی(مورخ ۱۱دی ۷۰) در مورد ۵۹نفری که در تلویزیون آخوندی بهنمایش گذاشته شده بودند آمده است: «از این افراد ۷نفر از هواداران تشکیلاتی سابقهدار، ۲۸نفر از اسرای منافقین که در عملیات متعددی که منافقین طی سال ۶۷ در نوار مرزی انجام دادند به اسارت درآمدند و ۱۵نفر اسیر جنگی که در اردوگاههای اسرا به منافقین پیوستهاند و مابقی اعضای یک خانواده عرب ۹نفره میباشند که در عراق پناهنده شده بودند».
شکست یک طرح ترور دیگر
ساعت ۹ صبح روز دوشنبه ۲دیماه ۱۳۷۰ ۲تن از دیپلومات-تروریستهای رژیم آخوندی به اسامی منوچهر پاکآئین و میرزاده در حالی که از اتومبیلهای دارای شماره دیپلوماتیک و دارای مصونیت سیاسی برای اجرای طرح خود استفاده میکردند، با تیر اخطار مجاهدین در خود پیچیدند و تودهنی محکمی دریافت کردند. سپس هر دو دستگیر و تحویل پلیس شدند. از چندی قبل مجاهدین مطلع شده بودند که در وزارت اطلاعات دشمن گفته شده که «چند هفته بیشتر طول نخواهد کشید تا مسعود رجوی ترور شود». یکی از اطرافیان رفسنجانی هم گفته بود «حالا دیگر نوبت رجوی است، چرا که هر چه فتنه و دردسر داریم زیر سر ایشان است».
آنگاه اطلاعات آخوندها که از درهمشکستهشدن طرح ترور و مجروح شدن دیپلومات-تروریست خود شوکه شده بود، در رادیو و تلویزیون رژیم خبر داد: «یکی از دیپلوماتهای جمهوری اسلامی ایران در بغداد ساعت ۹ صبح روز گذشته مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و بهشدت مجروح شد. بهدنبال این اقدام جنایتکارانه، فخری حمودی دینی، کاردار عراق در تهران، نیمهشب دوشنبه به وزارت امورخارجه احضار شد و آقای فومنی، مدیرکل وزارتخارجه در امور خلیجفارس، مراتب نگرانی و اعتراض شدید جمهوری اسلامی ایران از این حادثه غیرمترقبه را به کاردار عراق در تهران ابلاغ کرد».
یک دهه بعد، ابراهیم ذاکری(کاک صالح) یکی از فرماندهان برجسته ارتش آزادیبخش ملی که از سال ۱۳۷۲ تا زمان درگذشتش در پاریس، مسئولیت کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران را برعهده داشت، جزئیات بیشتری را درباره طرح ترور رهبر مقاومت در دیماه ۱۳۷۰ فاش کرد. در اطلاعیهٔ کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران بهتاریخ ۳۱خرداد ۱۳۸۱ آمده است:
در بند دهم این اطلاعیه آمده بود: «…بریدهمزدوری بهنام محمدحسین سبحانی که پس از کشف مزدوریش، ۳سال پیش در منطقه مرزی از نزد مجاهدین گریخته و توسط ارگانهای عراقی دستگیر و متعاقباً بهطور قانونی به ایران رفته بود، اخیراً توسط وزارت اطلاعات از ایران به آلمان فرستاده شده است. وی در ارتباط با دیگر عوامل وزارت اطلاعات در اروپا قرار گرفته و مأموریت دارد برای سفیدسازی چنین وانمود کند که گوئیا زندانی رژیم آخوندی بوده و توانسته است با طرحهای پیچیده از دست رژیم بگریزد و مخفیانه از تهران به آلمان بیاید»!
اما حسرتزدگی رژیم در اساس ناشی از شکست توطئه ترور مسئول شورای ملی مقاومت و فرمانده کل ارتش آزادیبخش و واگشتخوردن مزدور مزبور و همچنین سایر مأموران افشا شده در نشریه مجاهد ۳۸۰(۱۱اسفند ۱۳۷۶) است.
شرح قضایا در حیطه ضداطلاعات ارتش آزادیبخش است و در اینجا به اختصار یادآوری میکنیم که بهگزارش خبرگزاریهای بینالمللی و طبق سلسله اطلاعیههای مجاهدین در دیماه ۱۳۷۰، در روز دوم دیماه همان سال، دیپلومات-تروریستهای رژیم آخوندی در نزدیکی دفتر مرکزی مجاهدین در بغداد، ورود مسعود رجوی را انتظار میکشیدند. اما مجاهدین پیشدستی کردند و روز بعد خبرگزاریهای فرانسه و رویتر گزارش کردند «رژیم ایران اعلام کرد ۲تن از دیپلوماتهایش در بغداد بهشدت توسط مجاهدین زخمی شدهاند».
متعاقباً در ۲۸اسفند ۱۳۷۱، رادیو و تلویزیون و مطبوعات رژیم آخوندی طبق یک خبر عجولانه وزارت اطلاعات اعلام کردند «رجوی توسط محافظانش ترور شد». ظاهراً کُد ارسالی «نشد» در اطلاعات آخوندها «شد» خوانده شده بود.
۱۷روز بعد دشمن حسرتزده با بمباران سنگین قرارگاه اشرف که با ۱۳جنگنده بمبافکن فانتوم و ۳۰تُن بمب انجام شد و عمدتاً بر روی مقر فرماندهی متمرکز بود، قصد تلافی داشت. اما اینبار هم تیرش به سنگ خورد. هر چند که باز هم یک مزدور دیگر رژیم بهنام کاظم سلیمانی بعداً به رژیم خبر داد و در همه رسانههای رژیم نیز منعکس گردید که وی شخصاً کشتهشدن فهیمه اروانی، مریم رجوی و مسعود رجوی را به چشم دیده است…».
واکنش پارلمان اروپا
توطئه شکستخورده رژیم آخوندی برای ترور رهبر مقاومت در دیماه ۱۳۷۰ از سوی بسیاری از شخصیتهای سیاسی در کشورهای مختلف محکوم شد.
در ۲۱اسفند ۱۳۷۰(۱۲مارس ۱۹۹۲)، پارلمان اروپا با صدور قعطنامهیی(سند شماره B۳-۰۱۳۱۷/۹۲) در اینباره اعلام کرد: «پارلمان اروپا افزایش مستمر فعالیتهای تروریستی رژیم ایران در خارج ایران از طریق هیأتهای دیپلوماتیکش ـو بهویژه طرح شکستخورده سوءقصد بهجان آقای مسعود رجوی، رهبر مقاومت ایرانـ را محکوم میکند».
قطعنامه سوکمیسیون حقوقبشر مللمتحد
توطئه رژیم آخوندی برای ترور رهبر مقاومت ایران در سوکمیسیون حقوقبشر مللمتحد نیز محکوم گردید. سوکمیسیون حقوقبشر در قطعنامه خود بهتاریخ ۲۷اوت ۱۹۹۲ برابر با ۵شهریور ۱۳۷۱: نسبت به سوءقصد نافرجام علیه جان آقای مسعود رجوی رئیس شورای ملی مقاومت ایران در دسامبر ۱۹۹۱(دیماه ۱۳۷۰) ابراز نگرانی میکند و ترور پروفسور کاظم رجوی در سوئیس را قویاً محکوم مینماید.
واکنش سنای آمریکا
همچنین در ۲۸اکتبر ۱۹۹۲، ۶۲سناتور آمریکایی در نامهیی خطاب به پطرس غالی، دبیرکل وقت مللمتحد، با یادآوری محکومیت رژیم آخوندی در اقدام برای ترور رهبر مقاومت ایران در پارلمان اروپا و کمیسیون حقوقبشر مللمتحد و با یادآوری نقض شدید حقوقبشر در ایران، از شورای امنیت مللمتحد خواستار اقدامات مؤثر برای پایان دادن به تهدید فزاینده رژیم ایران در قبال مردم ایران و جامعه جهانی گردیدند. در نامه سناتورها آمده بود:
«طبق آخرین گزارش وزارتخارجه آمریکا در مورد تروریسم، ”ایران همچنان یکی از کشورهای اصلی حامی تروریسم میباشد. دستگاههای اطلاعاتی ایران همچنان حملات تروریستی را بهخصوص علیه مخالفان رژیم که خارج از کشور اقامت دارند، تسهیل نموده و به اجرا میگـذارند. این سیاست با تأیید بالاترین مقامهای رژیم صورت میگیرد”.
در قطعنامههای سوکمیسیون حقوقبشر مللمتحد و پارلمان اروپا، از ادامه و تشدید فعالیتهای تروریستی علیه مخالفان در خارج، از جمله توطئه نافرجام دسامبر ۱۹۹۱ برای ترور مسئول شورای ملی مقاومت ایران، آقای مسعود رجوی، ابراز تأسف شده است.
در ۵آوریل ۱۹۹۲ دولت رفسنجانی در وحشت از گسترش اعتراضات مردمی، با نقض قوانین بینالمللی، از مرزهای بینالمللی عبور کرده و بار دیگر به قصد از بین بردن رهبران اپوزیسیون، یک قرارگاه مخالفان را بمباران کرد.
-سناتورهای آمریکایی در نامه خود خاطرنشان کردند که چشمدوختن به «میانهروی» رژیم حاکم بر ایران و دولت رفسنجانی سرابی بیش نیست. چرا که نقض مداوم حقوقبشر در ایران ادامه دارد و «سالهاست که رژیم خمینی و جانشینان او، هممیهنان خود را با توسل به اعدامهای جمعی و شکنجههای قرونوسطایی، سرکوب نموده و ایرانیان را از حقوق بنیادیشان محروم کردهاند».
-همچنانکه «صدور تروریسم بینالمللی یکی دیگر از ویژگیهای این رژیم بیرحم است. وزیر اطلاعات رژیم ایران[فلاحیان]، در یک اعتراف بیسابقه در ۳۰اوت ۱۹۹۲، پذیرفت که دولتش مسئول عملیات تروریستی علیه مخالفان سیاسی و اتباع خارجی در خارج کشور است. بنابراین ”ایران همچنان یکی از کشورهای اصلی حامی تروریسم میباشد و دستگاههای اطلاعاتی ایران همچنان حملات تروریستی را بهخصوص علیه مخالفان رژیم که خارج از کشور اقامت دارند، تسهیل نموده و به اجرا میگـذارند. این سیاست با تأیید بالاترین مقامهای رژیم صورت میگیرد”.
-۶۲سناتور آمریکایی در نامه خود همچنین خاطرنشان کرده بودند:
«جنبه رعبآوری که در حمایت ایران از تروریسم بینالمللی وجود دارد، تلاش همزمان این کشور برای بهدست آوردن تکنولوژی و تسلیحات هستهیی است. آنها، در صورتی که امکانات اتمی بهدست آورند، تواناییشان برای تهدید صلح این منطقه پرتلاطم بهنحوی چشمگیر فزونی خواهد یافت».
-سناتورهای آمریکایی در پایان نامه خود خواهان به جریان افتادن یک قطعنامه اساسی در مجمع عمومی مللمتحد برای محکوم کردن جهانی رژیم ایران بهخاطر نقض حقوقبشر و حمایت از تروریسم بینالمللی شده و علاوه بر این از شورای امنیت مللمتحد خواستند برای پایان دادن به تهدید فزاینده ایران در قبال شهروندان خود و جامعه جهانی، اقدامات موثری بهعمل بیاورد.
بازمیگردیم به طرحهای شکستخورده رژیم آخوندی برای ترور رهبر مقاومت ایران.
طرحهای بعدی
۵روز بعد از شکست طرح ترور، جلسه شورای عالی امنیت ملی رژیم آخوندی در روز شنبه ۷دی بهریاست رفسنجانی و با حضور اعضای اصلی شورا و نیز فلاحیان، سعید امامی، معاون امنیت فلاحیان و احمد وحیدی، فرمانده نیروی قدس سپاه، برای بررسی علل شکست تشکیل شد. در این بررسیها نتیجهگیری بهعمل آمد که هوشیاری امنیتی مجاهدین بهکارگیری طرحهای پیچیدهتری را ضروری میسازد و لذا به وزارت اطلاعات و سپاه قدس مأموریت داده شد که طرحهای جدیدی را مشترکاً تنظیم و بهشورای عالی امنیت ملی ارائه کنند.
اما از آنجا که طرح ۲۸اسفند ۱۳۷۰ نقش برآب شد، به بمباران سنگین قرارگاه اشرف روی آوردند اما از آن هم طرفی نبستند.
طرح ترور بر سر مزار دکتر کاظم رجوی
شورای عالی امنیت رژیم در نشست ۱۰مرداد ۷۱ بنا به پیشنهاد رفسنجانی تصمیم به تأسیس «ستاد فرماندهی امور عراق» گرفت و «کمیته بررسی مسائل عراق» که تا آن تاریخ تحت نظارت خامنهای بیشتر مسائل سیاسی گروههای عراقی را دنبال میکرد، در این ستاد ادغام شد. علی آقامحمدی که ریاست کمیته بررسی مسائل عراق را داشت، به فرماندهی این ستاد منصوب شد و آخوند مصطفی پورمحمدی، قائممقام وقت وزارت اطلاعات و وزیر کشور کابینه پاسدار احمدینژاد، پاسدار سرتیپ کاظمی، معاونت وقت اطلاعات سپاه، پاسدار کنعانی، فرمانده پادگان آموزشی نیروی قدس، محمدعلی رحمانی، فرمانده سپاه ۹ بدر و پاسدارسرتیپ سعید تقیپور و پاسدارسرتیپ رضا صادقی بهعنوان اعضای این ستاد مشخص شدند.
سپس در تاریخ ۲۷دی ۷۱ ستاد فرماندهی امور عراق در حضور خامنهای در کاخ نیاوران تشکیل شد. در این جلسه خامنهای و رفسنجانی، آقامحمدی را موظف کردند که با کمک وزارت اطلاعات طرحهای نظامی و تروریستی جدیدی علیه مجاهدین ـبا تمرکز روی رهبری مقاومتـ ارائه کند.
از میان طرحهای مختلف که توسط این ستاد مورد بررسی قرار گرفت، یک طرح جدیتر از بقیه در دستورکار قرار گرفت.
طبق این طرح، قرار بود مواد منفجره قدرتمند C۴ در قبری نزدیک مقبره شهید دکتر کاظم رجوی در گورستان وادیالسلام(در کربلا) از قبل کار گذاشته شود و هر گاه رهبر مقاومت برای زیارت مزار شهیدان مجاهد و برادرش به گورستان وادیالسلام بیاید، مواد منفجره با کنترل از راه دور منفجر شود.
وزارت اطلاعات یکی از مأمورانش بهنام حاج حامد را که از سرکردگان عملیات تروریستی علیه مجاهدین در عراق بود، مأمور اجرای طرح نمود. حاج حامد، ابوحنا بغدادی، از سرشبکههای تروریستی رژیم در بغداد را بههمراه ۲تروریست دیگر بهنامهای عبدالوهاب و عماری به شهر مهران فراخواند. تروریستها پس از توجیهشدن نسبت به طرح و دریافت ۳۰۰۰دلار پول برای تهیه امکانات اولیه، در اواسط سال ۷۲ ازمنطقه قلاویزان از مرز بدره بهعراق بازگشتند.
مزدور عبدالوهاب به کربلا رفته و با افرادی که بهمنظور استفاده از آنها در اجرای این طرح در نظر گرفته شده بود ارتباط برقرار کرد. او در یک خانه متروکه در ۵کیلومتری کربلا ساکن شد و شناسایی مقبره دکتر کاظم رجوی در وادیالسلام را آغاز کرد.
بعد از مدتی شناسایی، مزدوران به ایران بازگشته و گزارش شناساییها و پیشرفت و موانع کار را به حاج حامد تسلیم کردند. وزارت اطلاعات بهخاطر اطمینان از مزدورانش قبل از اجرای این طرح ۲عملیات برای آنها مشخص میکند تا مطمئن شود طرح تضمین داشته باشد.
تروریستها ۳۶کیلو مواد منفجره C۴ را که از ایران آورده بودند، بههمراه خرجهای استاندارد هدایتشده مهندسی داخل قبری در نزدیکی مقبره دکتر کاظم کار گذاشتند.
طرح این بود که حین زیارت رهبری مقاومت از مزار، تروریستها قادر باشند از داخل خودرویشان روی جاده، در فاصله حدود ۷۰۰متری این قبر را با کنترل از راه دور منفجر کنند. تروریستها طبق شناساییهای قبلی، انتظار داشتند که زیارت از مزار شهیدان مجاهد، بلافاصله بعد از زیارت حرم امام حسین(ع) صورت بگیرد. از این رو، مأمورانی را استخدام کرده بودند که بهمحض رؤیت سوژهها در حرم امام حسین، آنان را برای اجرای طرح در گورستان وادیالسلام باخبر کنند.
اما این توطئه نیز قبل از اجرا درهمشکست.
ورود فلاحیان و سعید امامی
گروه حقوقبشر پارلمان انگلستان در تحقیقات خود پیرامون تروریسم رژیم آخوندی، بر زمینهسازی سیاسی و کار اطلاعاتی بریدهمزدوران انگشت گذاشته و مینویسد: «یک شیوه دیگر استفاده از تعداد اندکی بریده میباشد که در یک مقطع با سازمانها یا افراد اپوزیسیون همکاری میکردند. این افراد بهدلیل کمبود یا فقدان هر گونه انگیزهیی برای ادامهٔ مبارزه و حفظ اصول، خود را بهرژیم ایران فروختهاند. این افراد تاکنون با ارزشترین اطلاعات و خدمت سیاسی را برای رژیم فراهم ساختهاند. علاوه بر فراهمکردن اطلاعات در مورد اهداف تروریستی رژیم، آنها با اشاعه تبلیغات علیه افراد یا سازمانهایی که قبلاً با آنها کار میکردهاند و واردآوردن این اتهام که آنها بدتر از رژیم حاکم هستند، زمینه سیاسی برای قتل ناراضیان را فراهم میسازند».(صفحه ۹، کتاب «ایران، حکومت ترور، از انتشارات گروه حقوقبشر پارلمان انگلستان، لندن ژوئن ۱۹۹۶)
واقعیت این است که فلاحیان و سعید حجاریان و علی ربیعی در وزارت اطلاعات پس از جمعبندی شکستهای مستمر پیشین به این راهحل رسیده بودند.
در همین راستا، فلاحیان و سعید امامی کارت شناختهشده «اعضای سابق مجاهدین» را با استفاده از بریدهمزدوران بهکار گرفتند تا با علمکردن آنها بهعنوان «قربانیان سرکوب در درون مجاهدین»، بهنتیجه مطلوب سیاسی و تروریستی دست پیدا کنند.
پاسخ لرد ایوبری
لرد ایوبری، شخصیت برجسته مدافع حقوقبشر در انگلستان که سالها وضعیت حقوقبشر در ایران را زیر نظر داشته است، بهدنبال قتل ۲اسقف و یک کشیش کلیسای ربانی در ایران، نامهیی از سوی کاردار رژیم آخوندی در لندن، همراه با انبوهی ضمایم دریافت کرد که در آن مجاهدین را متهم به ارتکاب این قتلها مینمود. رژیم آخوندی مدعی بود که اعضای مجاهدین خود به این جنایات اعتراف کردهاند. نوشتههای مزدوری بهنام نوروزعلی رضوانی در نیمروز لندن نیز بهعنوان گواهی از سوی کاردار رژیم ضمیمه شده بود.
لرد ایوبری در پی تحقیقات بیشتر به کاردار رژیم چنین پاسخ داد: «تعداد بسیار زیادی افراد خوب وجود دارند که سابقاً در ارتش آزادیبخش ملی بودهاند و اکنون بهعنوان پناهنده در اروپای غربی زندگی میکنند… اتهامات ریز مطرح شده توسط آقای رضوانی را غیرممکن بتوان چک کرد، اما دلایل عام وجود دارند که بتوان به قابلاتکا بودن (این ادعاها) شک کرد. اولین و مهمترین دلیل بهنظر من این است که رژیم بهطور گسترده از مطالب او در تبلیغات خود استفاده میکند. ثانیاً او ظاهراً این اتهام بینظیر را ساخته است که قتلعام زائران در سال ۱۹۸۷ در مکه، نتیجه یک توطئه مشترک عـراقیها و مجاهدین بوده است. ثالثاً در سال ۱۹۹۱ او از سازمان مجاهدین خلق به دلرباترین نحو تعریف و ستایش کرده است. رابعاً او به مرکز کمیساریای عالی پناهندگان سازمان مللمتحد در رمادی، بهعنوان زندان کمیساریای عالی پناهندگان سازمان مللمتحد اشاره میکند. بهدلایل فوق من به قابلاتکا بودن آقای رضوانی مطمئن نیستم».(نامه لرد ایوبری به کاردار رژیم در لندن، ۵مهر۱۳۷۴ ـ ۲۷سپتامبر ۱۹۹۵)
پاسخ استیون هیوز
در سال ۷۲، سعید امامی تعدادی از عناصر خودش را تحتعنوان «اعضای سابق مجاهدین» سراغ گروه لیبرال پارلمان اروپا فرستاد تا مدعی شوند که ۱۷تن از اعضای سابق مجاهدین در زندان این سازمان در شهر رمادی عراق مدتهاست در اعتصابغذا بهسر میبرند. آنها نیز بر اساس توجیه وزارت اطلاعات، کمپ التاش در رمادی را بهعنوان زندان مجاهدین معرفی کردند.
استیون هیوز، نماینده پارلمان اروپا که سالها مسأله نقض حقوقبشر در ایران را تعقیب کرده است، در اینباره در نامهیی به پروفسور کاپیتورن، نماینده ویژه مللمتحد، نوشت: «دولت ایران که قادر نیست از پرونده نقض حقوقبشر خود دفاع کند، بهطور مستمر تلاش کرده برای سرپوشگذاشتن بر جنایات تهران در در داخل و صدور تروریسم و فناتیسم در خارج چهره اپوزیسیون ایران را مخدوش سازد. من و دوستانم در پارلمان در این رابطه تجربه دستاول از رژیم ایران داریم. در سال ۹۳ یک گروه از بهاصطلاح ناراضیان شورای ملی مقاومت و مجاهدین با گروه لیبرال تحت عنوان دفاع از آنهایی که در زندانهای مختلف در عراق از جمله کمپ التاش(شهر رمادی عراق) مورد بد رفتاری قرار گرفته بودند، تماس گرفتند. آنها عمداً در مورد کمپ مزبور و یک اعتصابغذا در آنجا اطلاعات غلط به ما دادند. بعد از اینکه ما تحقیقاتی از طریق دفتر کمیسیاریای عالی پناهندگان در ژنو و بروکسل انجام دادیم، متوجه شدیم که التاش یک کمپ پناهندگی تحت نظارت سازمان مللمتحد و دولت عراق است و نه زندان مجاهدین. اعتصابغذای ایرانیان در کمپ التاش، اعتراضی علیه تأخیر کمیساریای عالی پناهندگان برای جابهجایی این پناهندگان به یک کشور سوم بود و نه اعتراضی علیه مجاهدین».(نامه استیون هیوز به پرفسور کاپیتورن، ۱۷بهمن۱۳۷۴ - ۶فوریه ۱۹۹۶)
ولع پایانناپذیر آخوندها در کشتار مجاهدین خلق
در کنار تمامی این طرحهای ترور باید به دهها بار حمله موشکی و خمپارهیی به مقرهای مجاهدین اشاره کرد که توسط آخوندها و مزدوران عراقی آنها صورت گرفت.
همچنین باید به حمله تروریستی آنها در ۱۰شهریور ۹۲ به قرارگاه اشرف اشاره کرد که در جریان آن بیش از ۴۰تن از مجاهدین حفاظتشده تحت کنوانسیونهای بینالمللی با دستان بسته و تیرخلاص بهشهادت رسیدند. جنایتی که هنوز حسابرسینشده باقی مانده و کار پیگیری آن حتی به دادگاه ملی اسپانیا نیز کشیده شد.
جنایتی که در لیبرتی(کنار فرودگاه بینالمللی بغداد) با موشکبارانهای پیدرپی ادامه یافت.
چند سؤال
در پایان این مرور اجمالی که با اختصار تمام صورت گرفت، سؤالاتی مطرح است که از ذهن جستجوگر دست برنمیدارد. به طرح برخی از آنها بسنده میکنیم:
ـ راستی چرا تمامی سرمایهگذاریهای خمینی و جانشینان او و تمام دستگاه جاسوسی و کشتار و توطئهگری علیه مجاهدین و مقاومت ایران و رهبری این مقاومت، نتیجهبخش نبوده است؟
ـ مجاهدین و مقاومت ایران چگونه و با اتکا به چه پشتوانه و یا سپر دفاعی خود را از این همه دسیسه و پلیدکاری دشمن خونآشام در امان نگاه داشتهاند؟ پشت آنها به چه چیز گرم است و سرچشمه این توانمندی در کجاست؟
ـ و راستی علت این همه کینتوزی حیوانی و سبعانه دشمن و مزدورانش علیه رهبر این مقاومت بهخاطر چیست؟ لابد که سرنوشت یک خلق و یک میهن در میان است.