قیام و دلاوری مردم قهرمان ایران در طول سال۱۴۰۱ نتایج شگفتآوری داشته است که در پهنههای مختلفی، چه در درون و چه بیرون از خاک ایران، قابل بررسی و موشکافی است.
یکی از این زمینهها، همراهی و همبستگی قشر گستردهیی از ایرانیان پناهندهٔ خارج از کشور بود که شاید پیش از این به هزار و یک دلیل حضور پر رنگی در وقایع مرتبط با ایران نداشتند. در واقع در طول سالهای اخیر، این تنها فعالیتهای مجاهدین و هواداران مقاومت ایران و ایرانیان مرتبط با این مقاومت بود که در کف خیابانهای اروپا و آمریکا خودنمایی میکرد.
اما شهادت مظلومانهٔ مهسا امینی و خروش مردم ایران و در پی آن شهادت جوانان و نوجوانانی همچون نیکا و حدیث و حتی کودکانی مانند مونا و کیان، در کنار تمام جنایات گذشتهٔ نظام پلید آخوندی، سرفصل جدیدی را نه تنها در داخل ایران، بلکه در فضای خارج ایران هم رقم زد.
شاید اوج این حرکت تازه را در تظاهرات بزرگ برلین دیدیم که بسیاری از پناهندگان ایرانی را «برای اولین بار» به تظاهرات ضدحکومت آخوندی کشاند! فعالیتهای شکوهمند و ادامهدار اشرفنشانان در شهرهای مختلف اروپا و کانادا و آمریکا هم با شدت و اشتیاق بیشتری تداوم یافت و این موضوع «دیپلماسی مماشات» با نظام ولایت فقیه را بهشدت به خطر انداخت!
هراس و نگرانی کارکشتهها!
مشاور عالی وزیر خارجه و دبیر شورای عالی روابط خارجی حکومت آخوندها، آنقدر خاک اتاقهای ملاقات مماشاتگران را روفته که بهخوبی از تاثیرات حضور ایرانیان آزاده در خیابانهای اروپا و آمریکا خبر دارد.
«عباس عراقچی» روز شنبه ۲۹بهمن۱۴۰۱، در گفتگو با وبسایت جماران، از این اعتراضات سراسری در جهان علیه نظام جهل و جنون، با «خطرناک» خواندن فضا علیه حکومت ولایت فقیه، از «تحت تاثیر» قرار گرفتن منافع نظام در پی شکلگیری تظاهرات متعدد علیه حکومت آخوندی ابراز نگرانی کرد و گفت: «باید با آن مقابله کنیم. این اثرات خود را در روابط خارجی ما میگذارد و باعث کاهش همکاریهای ما با کشورهای دیگر میشود؛ یعنی فضایی را بهوجود میآورند که کشورها برای همکاری با ایران تردید پیدا کنند».
چگونه «نگذاریم تظاهرات شود؟!»
روشن است که رژیم سرکوبگر ولایت برای متوقف کردن تظاهرات ایرانیان خارج از کشور، توانایی بکارگیری نیروهای رسمی سپاه و بسیج را ندارد. فشار و شانتاژهای دیپلماتیک هم که روش جاری دستگاه دیپلماسی آخوندی-پاسداری برای ممانعت از صدور اجازهٔ تظاهرات است، کارآیی قابل اعتنایی ندارد. پلیس این کشورها هم که اصولاً مسئولیت حفظ نظم را برعهده دارند و نه حفظ ولایت! پس چه راهی پیش پای نظام باقی میماند که «نگذارند تظاهرات شود»؟!
برای این موضوع کافی است لیستی از فراخوانها و تظاهرات اعلام شده و شکل گرفته تهیه کرده و فیلمها و تصاویر آنکه در فضای مجازی راه پیدا کرده را بررسی کنیم.
در چند تظاهرات ظهور گروههای کوچک افراطی و عربدهکشی و فحاشیهای رکیک آن جماعت دیده شده است؟
این افراد که بسیاری از آنان با چهرهٔ واقعی و اسم و رسم شناخته شده، با افتخار از این فحاشیها و چماقداریها و حملاتشان به این و آن کلیپ و استوری تولید میکنند؛ حامی کدام سمت و سو و جریان هستند؟!
کشاندن و منحرف کردن یک فعالیت سیاسی و تبدیل آن به یک معرکهگیری آیا شیوهٔ شناختهشدهای نیست؟!
استفاده از گروههای فشار و چماقداران و فحاشان علیه مردم، تکرار تاکتیک شعبان بیمخها و رمضون یخیها و زهرا خانمهای دوران امام راحل! تا «اسمال تیغ زن»ها و «عباس فالانژ»ها و گروههای چماقدار «انصار حزبالله» و لباس شخصیهای خمینی و خامنهای است.
این اقدام سخیف و پست، از یکسو با ایجاد جو ناامیدی و سرخوردگی، ایرانیانی را که با امید تازهیی به تغییر چرخهٔ باطل «از چاله به چاه»، به میدان آمدهاند، منفعل میکند؛ از سوی دیگر با هتک حرمت و دهان دریدگی و وقاحت بیمانند، فضا را آنچنان آلوده میکنند که کمتر کسی جرأت ابراز نظر کند. در نهایت هم چه بسا امیدوارند با تکرار درگیریها فیزیکی و اعمال خشونتهای متعددی که شاهد آن بوده و هستیم، پلیس و مقامات شهری را به این نتیجه برسانند که برای حفظ نظم، بهتر است اصلاً اجازهٔ برگزاری تظاهرات بزرگ و تأثیر گذار به جریان یا گروههای فعال داده نشود!
اما تمام اینها یکسوی ماجراست؛ دجالیت آخوندی در استفاده از موجهای خبری برای پوشاندن و پنهان کردن یک موضوع یا معضل اصلی، به درجهای فراتر از استادی رسیده است!
رضا مهدوی از تهران
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است