پس از شکست انقلاب مشروطه و بازگشت سلطنت استبدادی، ضربات سهمگینی بر پیکر جنبش آزادیخواهانهٔ مردم ایران وارد آمد. محمدعلی شاه مانند دیگر سلاطین ستمپیشه، ملت را با تیغ و توپ مورد هجوم قرار داد. دستور وی برای به توپ بستن مجلس شورای ملی با یاری نیروهای روسی به فرماندهی لیاخوف، آغازی بر دورهٔ استبداد صغیر بود؛ دورهای که با نام «واقعهٔ ارتجاعیه» در تاریخ ماندگار شد. در این واقعه، با کشتهشدن میرزا ابراهیم تبریزی و دستگیری سران جنبش مشروطه، «ضرب حکومت» بر مردم فرود آمد.
در همین دوران، نخستین حفاریهای نفتی در مسجدسلیمان به ثمر نشست، اما بهجای آنکه این ذخایر، نعمتی برای مردم باشد، به «نفرین منابع» و دستافزار دیکتاتورهای شاه و شیخ تبدیل شد. این ثروت هنگفت که باید رفاه و آسایش مردم ایران را تأمین میکرد، توسط قدرتطلبان ارث پدری شمرده شد و تا امروز بلای جان ملت ایران مانده است.
در دورهٔ استبداد صغیر، محمدعلی شاه نطقی ایراد کرد که بهنظر میرسد دستنوشتهٔ سخنرانیهای خامنهای در ۱۲۰ سال بعد باشد!
«ظلالله خشمگین فریاد میزد: خون جواب آزادی است، رعیت را چه به سرکشی، رعیت را چه به فریاد حقطلبی!؟... رعیت غلط میکند اعتراض کند... غلط میکند قدرت ما را محدود کند... ملت غلط میکند ما را نخواهد... سایه ماست که آرامش میدهد، امنیت میبخشد، نعمت ارزانی میدارد، دفع بلا میکند.
به جهنم! که نان ندارید
به جهنم! کار ندارید
به جهنم! سرپناه ندارید
به جهنم! که آزادی ندارید
به جهنم! که آب ندارید
به جهنم که جوانانمان درگیر افیوناند
به جهنم! که زنان تن فروشی میکنند
به جهنم!...
ما که سایه خداییم، دوست داریم ظلم کنیم، دوست داریم ذخائر طبیعی مملکت را به اجنبی تحفه دهیم، دوست داریم تمام امور کشور را به بستگانمان بسپاریم، دوست داریم هر آن چه که به میلمان است انجام دهیم... دستور دادیم به قزاقها هر که نافرمانی کرد اماناش ندهند... هر کس نمیخواهد بسم الله، ازین مملکت برود» (انقلاب مشروطه: ابوالقاسم خان ناصرالملک)
توزیع یارانه و گرانی نان شب!
گویی این سخنان، خواست مشترک تمامی سلاطین و حکام مستبد و غارتگر است. در حالیکه حقوق و آزادیهای ملت پایمال شده، مسألهٔ نان شب مردم همچنان حلنشده باقی مانده است. از روزگاری که احمدینژاد «معجزهٔ هزارهٔ سوم» بساط یارانهها را پهن کرد تا نان شب مردم تأمین شود، تا اعترافات پزشکیان، که با صراحت میگوید هنوز هم کسانی هستند که نان شب ندارند، مشخص است که رسیدن به حداقلها، به سقف برنامههای رژیم آخوندی تبدیل شده است.
به گفتهٔ احمدینژاد: «در طرح هدفمندی یارانهها، بیش از ۷۳ میلیون نفر یارانه دریافت کردند و این یعنی کسی گرسنه نخواهد ماند و نان شب همه تأمین خواهد شد» (ایرنا۶آذر۱۳۹۰).
اما واقعیت این است که دولتهای منصوب خامنهای، انتظارات مردم از رفاه و کیفیت زندگی را به حد داشتن نان شب کاهش دادند و تأمین آن را مایهٔ افتخار خود میدانند. این در حالی بود که همزمان با توزیع یارانهها، قیمت کالاهای ضروری سر به فلک میکشید و مردم درگیر تورمهای سرسامآور بودند.
«به نظر میرسد که این ادبیات که دیگر کسی گرسنه و محتاج نان شب نیست، با هدف خاصی انتخاب شده است که غایتش تنزل بخشی به مباحث مربوط بهعملکرد اقتصادی دولت است. دولتی که با صدها میلیارد دلار درآمد نفتی و غیرنفتی و مالیات و... باید در خصوص عملکردش درباره افزایش سطح رفاه عمومی و رساندن آن به استانداردهایی که شایسته ایران و ایرانی است پاسخگو باشد، اینک میکوشد بحث را به سطح نازلی چون رفع گرسنگی بکشاند و مردم را به بحث ضرب و تقسیم کردن یارانه و قیمت نان و اینکه هر کس چند قرص نان میتواند بخرد و بخورد تا محتاج نان شب نباشد» (عصر ایران۷آذر۱۳۹۰).
برازنده نیست این همه یارانه بدهیم، اما مردم نان شب نداشته باشند
اکنون بیش از ده سال از «معجزهٔ هزارهٔ سوم» گذشته است و صدها میلیارد دلار از منابع نفتی و زیرزمینی کشور، صرف صدور تروریسم، بنیادگرایی و تأمین مالی آقازادههای وابسته به بیت خامنهای و سپاه شده است. با اینحال، مسألهٔ «نان شب» همچنان حلنشده باقی مانده و میلیونها نفر از مردم ایران نان شب ندارند.
«پزشکیان با بیان اینکه در نان، گوشت، بنزین، برق و گاز یارانه میدهیم که یک عده از یارانه استفاده نمیکنند یک عده صد برابر استفاده میکنند، فقیر، فقیرتر و پولدار، پولدارتر میشود، گفت: برازنده نیست این همه یارانه بدهیم، ولی کسانی باشند که نان شب پیدا نکنند. باید تلاش کنیم آنهایی که دیده نمیشوند و پول ندارند و فقیر هستند، دیده شوند. آنها که پول ندارند و فقیر هستند، بیسواد هستند، پیرها، زنان سرپرست خانوار. خطر آنها را تهدید میکند» (ابتکار۱۷آبان۱۴۰۳).
سالها پیش (۱۳۹۷) که شدت بحرانهای اقتصادی به اندازه کنونی نبود حسین راغفر اقتصاددان اعلام کرده بود که بر اساس محاسبات، ۳۳ درصد جمعیت کشور (۲۶میلیون نفر) دچار “فقر مطلق” و شش درصد (۵ میلیون نفر) زیر“خط گرسنگی” هستند. کمیته امداد هم افراد تحت پوشش را “حدود پنج میلیون نفر“ اعلام کرده بود.
«اکنون معیشت کارگران و بازنشستگان هم بهشدت دستخوش آسیب شده و این اقشار درگیر فقر شدهاند. بر اساس آمارهای کشور، ما بیش از ۳۰ میلیون نفر فقیر داریم و نرخ فقر تا ۳۱درصد جمعیت بالا رفته است. بیتوجهی به این آمارها میتواند بحرانزا باشد» (اقتصادآنلاین۲۲شهریور۱۴۰۳)
چندی پیش مقصود فراستخواه، جامعهشناس گفته بود: «یکسوم خانوارهای ایرانی حداقل به نوعی با خط فقر مطلق مواجهاند. البته اینها مربوط به افراد زیر خط فقر نیست. ما با گروهی مواجهایم که گرسنگی میکشند و با کمترین میزان کالری زندگی میگذرانند. گزارشهای میدانی نشان میدهد که در کشور میلیونها نفر با گرسنگی زندگی میکنند» (ایلنا۲۲مرداد۱۴۰۳).
خط «وفاق» و رفاقت باندها و مافیای حامی خامنهای، هر شب تعداد بیشتری از هموطنانمان را به زیر خط بقا میبرند و به نان شب محتاج میکنند. بالا آمدن از این خطهای غیرانسانی جز با خط کشیدن به سیاهه فاشیسم مذهبی مقدور نیست.