مرحله دوم قیام عراق که از شامگاه پنجشنبه دوم آبان آغاز شد، با خروش و آتشی بیش از مرحله اول همچنان شعله میکشد. قیام بغداد و ۹استان جنوبی عراق، یعنی تمام استانهای شیعهنشین را فراگرفته و دامنهٔ آن اکنون به استان دیالی که بافتی دوگانه شیعه-سنی دارد هم، رسیده است. رژیم و عوامل سرکوبگرش گمان میکردند که با خشونت حداکثری و کشتار و سرکوب وحشیانهٔ قیامکنندگان توانستهاند قیام را بخشکانند، اما اکنون با شعله کشیدن بیشازپیش قیام، وحشت نظام ولایت را فراگرفته است.
رژیم آخوندی هراسان از قیام عراق و سمت و سوی رادیکال آن، از طریق دستگاه تبلیغاتی خود تلاش میکند، قیام مردم عراق را نیز مانند قیامهای ایران تحریکشده توسط قدرتهای خارجی و رسانههای استکباری و فضای مجازی جلوه دهد. تلویزیون رژیم خروش مردم بهجان آمدهٔ عراق علیه دخالتهای جنایتکارانهٔ رژیم در وطنشان را «صداهایی ناآشنا» نامید که درصدد ساقط کردن نظام حاکم است.
شکاف در مهمترین پایه اتکای نظام ولایت
کارشناسان حکومتی، متحیر و مضطرب از توفان آتشین قیام، اعتراف میکنند که قیام در بغداد و ۹استان شیعهنشین جنوب عراق، یعنی درست همان مناطقی و همان مردمی که ولیفقیه ارتجاع آن را در قبضهٔ خود میپنداشت، در جریان است و رژیم در نمایش دجالگرانهٔ اربعین امسال با صرف هزینههای کلان میخواست همین دروغ را بهکرسی اثبات بنشاند و بابت آن از جامعهٔ بینالمللی باج بگیرد.
آری، قیام عراق و در پی آن، قیام لبنان، در پایههای استراتژی بسط ولایت، شکافی عمیق انداخته و عمق استراتژیک خامنهای را در معرض فروپاشی قرار داده است.
تلویزیون رژیم(۳آبان) بهطرز رقتباری، ضمن آه و فغان از به باد رفتن این خواب و خیالها، فاش کرد که رژیم از قضایای عراق بوی براندازی آن هم توسط شیعیان شنیده است: «قدرتهای استعماری... تا حالا اگر توسط نیروهای وابسته بهخودشان یک جریان براندازی را... بهکار میگرفتند این بار تلاش کردند که این پیادهنظام برای براندازی را از درون ظرفیتهای شیعی یا مقاومت یا مناطق شیعهنشین استفاده بکنند که این مرحله جدیدی است».
دستگاه تبلیغاتی رژیم کلمهٔ «براندازی» را بیجهت و بهتصادف بهکار نبرده، البته فعلاً منظورش براندازی دولت عراق است، اما از آنجا که بنا به تأکید مؤکد سردمداران رژیم «امنیت عراق، امنیت ایران است»، مفهوم ثانوی و بالغشدهٔ براندازی، سرنگونی و براندازی نظام ولایت است.
دلیل برآشفتگی و هراس نظام ولایت
در چشمانداز قرار گرفتن فروپاشی عمق استراتژیک نظام، بهمثابه فروریختن پایه اتکای دیکتاتوری آخوندی که در داخل کشور و در جامعهٔ ایران هیچ پایه و پایگاهی ندارد، معنایی جز سقوط و نابودی ندارد.
اما افزون بر این، هراس جباران حاکم از جمله وقوف بر حقیقت تأثیر متقابل پدیدهها بر هم و در اینجا تأثیر متقابل قیامها و انقلابها بر یکدیگر است. تاریخ معاصر مشحون از این واقعیت انگیزاننده است. در مورد قیامهای عراق و لبنان، سخن یکی از مهرههای امنیتی باند ولیفقیه بهنام مهدی محمدی شنیدنی است؛ نامبرده در یادداشت توئیتری خود مینویسد: «آنچه در عراق و لبنان میگذرد، نسخههایی اصلاح شده از فتنه ۸۸ در ایران و آشوبهای دی ۹۶ است. الگوی عملِ بخش سازمانیافتهٔ آشوب در عراق، به شیوههای(مجاهدین) بسیار نزدیک است».
«نسخه اصلاح شده از فتنهٔ ۸۸» جملهٔ پرمعنایی است، یعنی درسآموختن از قیام ۸۸ و زدایش ویروس بیهزینگی و هرگونه توهم اصلاح در فاشیسم دینی حاکم، بر اساس همان دیدگاه رادیکال مجاهدین که با قیامهای عراق و لبنان و قیام دیماه ۹۶، مهر تأیید و اثبات خورده است. در مورد عراق و جامعهٔ عراق تأثیرپذیری و فراگیری آنها از تجارب نبرد مجاهدین با ارتجاع و بنیادگرایی، واضحتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد و اکنون این ایادی و پاسداران رژیم هستند که از تأثیرات متقابل قیامها و از رسیدن آتش قیام به انبار باروت ایران ابراز وحشت میکنند. یکی از پاسدار سرتیپهای سپاه بهنام سعدالله زارعی که رژیم او را بهعنوان کارشناس امور کشورهای عربی معرفی میکند، آشکارا هراس خود از تأثیر خلقها و قیام آنها بر روی یکدیگر ابراز وحشت کرده و میگوید: «هر حادثهای که در یک جایی اتفاق میافتد، میتواند برای جای دیگر الهامبخش باشد... بالاخره لبنان میتواند از عراق الهام بگیرد عراق میتواند از جای دیگر الهام بگیرد...».(تلویزیون رژیم ۴آبان ۹۸)
توطئههای رژیم برای منحرف کردن قیام
با توجه به خطرات مهیب بالفعل و بالقوهٔ قیامهای عراق و لبنان، رژیم به هر ترفند و وسیلهای متوسل خواهد شد تا این قیامها را یا با دخالت مستقیم یا توسط مزدورانش خفه، سرکوب و منحرف کند. تاکنون نیز در عراق از طریق نیروی تروریستی قدس سپاه و سرکردهٔ جنایتکار آن، پاسدار قاسم سلیمانی، از هیچ سبعیت و جنایتی در سرکوب قیامکنندگان و جوانان شورشگر عراقی ابایی نکرده است. حاصل این سرکوب سبعانه در دور اول قیام در ماه گذشته، بیش از ۱۵۰کشته و ۷هزار مجروح بوده است. اما این سرکوب چنان که دیدیم، نتیجهٔ معکوس داشت و بنزینی بود بر آتش قیام و شتاب دادن به مشی رادیکال و قهرآمیز آن.
اما بهموازات سرکوب و قهر عریان، رژیم شیطانصفت آخوندی خواهد کوشید سایر شیوههای سرکوب مخفی و اقدامات سیاسی خود را نیز با استفاده از تجاربش پیش ببرد، مانند همراهی نشان دادن برخی عوامل سرسپرده و مزدور با قیامکنندگان بهمنظور منحرف کردن آنها به بیراهههای رفرمیستی و بهاصطلاح اصلاحگرانه. اما قیامکنندگان عراقی و لبنانی تاکنون نشان دادهاند هوشیارتر از آن هستند که فریب این دام و دانه را بخورند. همان پاسدار سرتیپ فوقالذکر(سعدالله زارعی) در ادامهٔ اظهاراتش در تلویزیون رژیم، ناراحتی نشان میدهد و از اینکه قیامکنندگان عراقی هم به مراکز حشدالشعبی و عصائب الحق حمله میکنند و هم به دفاتر دار و دستهٔ آخوند حکیم، ابراز ناراحتی و تعجب میکند که آخر دیگر «چرا به دفتر آقای حکیم... یا جریان آقای عبادی... حمله میکنند» اینها که از قیام حمایت میکنند؟!
اما حنای این قبیل ترفندهای فریبکارانه و اصلاحات قلابی، دیری است که رنگ باخته و بهنظر میرسد که درسهای قیام ۸۸ بهخوبی توسط خلقهای منطقه فراگرفته شده است. آنها دیگر گول سیاستمداران اسقاطی و جریانهای دستنشانده با هر رنگ و انگی را نمیخورند، قیامکنندگان خوب میدانند که پرهیز دادن آنها از خشونت، بهخاطر آن است که وحوش در خشونت و سرکوب و جنایت دست بازداشته باشند. خلقها از تجارب خونبار خود آموختهاند که تنها آتش جواب آتش است!