در اظهارنظرهای مهرههای باند موسوم به اصلاحطلب در مورد قیام و همچنین نگرانیشان از آینده حکومت آخوندی اعترافات قابل توجهی دیده میشود.
ازجمله افرادی که از این واقعیتها اعتراف میکند محمدرضا خاتمی از باند موسوم به اصلاحطلب است که نه تنها می گوید وضعیت سرکوب باعث انفجار خشم و کینه مردم در جریان قیام ایران شد، بلکه باعث بلندتر شدن صدای براندازان و سرنگونی خواهان شده است.
محمدرضا خاتمی در بدو امر ابا دارد آدرس و مشخصه این نیروی برانداز را بدهد و بگوید این برانداز کیست و هویتش چیست، اما به این واقعیت اعتراف میکند که طی سالیان حکومت آخوندی هر اتفاقی که علیه آن افتاده است رد پای مجاهدین در آن بوده است: «یکی برانداز هستند که با توجه به مسایل اخیر صدایشان بلندتر از قبل شده است و اشکال این بزرگتر شدن خود ما بودیم، چون هر اتفاقی در کشور افتاده گفتیم کار مجاهدین بوده است». (خبرگزاری فارس 26بهمن 96)
یکی دیگر از عناصر موسوم به اصلاحطلب نسبت به رادیکالیزه تر شدن فضای جامعه ابراز نگرانی میکند چون به خوبی میداند که رادیکالیزه شدن فضا به نفع جریان برانداز و سرنگونی طلب تمام میشود. او میگوید: "ما میدانیم که اگر گفتمان براندازی شکل بگیرد هزینههای بیشتری به بار میآورد، باید ازتمام ظرفیتهای نظام استفاده شود. باید جلوی رادیکالیزه شدن فضا را بگیریم. ما که میدانیم که اگر گفتمان براندازی شکل بگیرد هزینههای بیشتری به بار میآورد". (خبرگزاری ایسنا 26بهمن 96)
حرفهای احمد صفری عضو مجلس ارتجاع نیز بر همین سیاق است. او هم پیشبینی میکند اگر اوضاع به همین منوال پیش برود مردم دست به اعتراض میزنند. توصیه این عضو مجلس رژیم به حاکمیت این است «نباید کاری کنیم که باز مردم برای اعتراض به خیابانها بیایند. با عملکرد خود، مردم را به کف خیابانها دعوت نکنیم » (خبرگزاری آنا26بهمن 96)
الهه کولایی از دیگر مهرههای باند موسوم به اصلاحطلب هم وضعیت موجود را محصول یک ساختار معیوب 40ساله میداند که اکنون این ساختار را با چالش مواجه کرده است و دیر یا زود آن را با چالش جدیتری مواجه میکند که این «همان موضوعی است که شوروی را از درون پوساند. ظرف ۱۰سال این ابرقدرت از بین رفت. ناامیدی که بزرگترین تهدید برای جامعه ایرانی است». (سایت عصر ایران 26بهمن)
اظهارنظرهای فوق تماماً ناشی از هراس نسبت به جریان برانداز از یک طرف و از طرف دیگر بیآینده بودن رژیم و راه کار نداشتن آن برای مقابله با قیام مردم و با جریان برانداز و سرنگونی طلب است.
ضمن اینکه همگی بر این موضوع متفقالقول هستند که گفتمان براندازانه (بخوانید مشی سرنگونی طلبانه) هماکنون بهصورت قوی در جامعه وجود دارد و در آینده نیز هزینههای بیشتری از رژیم خواهد گرفت.
این اعترافات از جانب جریانی است که سرکرده آن با بلند کردن کلید، خود را به مثایه پاسخ و راهحل بحرانها اعلام میکردند، درصورتیکه اکنون اعتراف میکنند که فضا به سمت جریان برانداز و سرنگونی طلب در حال چرخش است.
اعتراف این جریان به رادیکالیزه تر شدن فضای جامعه به سمت جریان برانداز و سرنگونی طلب ضمن تیر زدن به پای خود، اعتراف به این واقعیت است که افعی کبوتر نمیزاید، و هیچ راهی جز سرنگونی پیش روی نظام ولایت نیست و این راهحل هم مردم قیامکننده و جریان سرنگونی طلب بر آن تحمیل خواهند کرد.