در تاریخ ایران از حمله و هجوم بیگانگان بسیار گفته و نوشتهاند. فرهنگ «مقاومت» هم ریشهای به همین درازا در تاریخ ایران دارد. از احداث سد ذوالقرنین در برابر یورش قوم یأجوج مأجوج به مردم بیدفاع گرفته تا قیام سربداران و حماسهٔ بابک، از مقاومت در برابر ایلغار مغول تا مجاهدان مشروطه و قیام جنگل و پسیان، همگی گواه این فرهنگ ژرف و افتخارآفرین هستند.
اما به گواهی تاریخ و آمار، هیچ نیروی مهاجم و هیچ دشمن خارجی نتوانسته است به اندازهٔ آخوندهای حاکم در نظام ننگین ولایت فقیه، حرث و نسل ایران را به نابودی بکشاند.
بی اعتمادی مطلق مردم
اگر نگاهی به مهمترین اخبار روز بیاندازیم؛ یا صفحات اجتماعی را باز کنیم و بازتابها و واکنشهای مردمی به خبرهای روز را بخوانیم، متداولترین حرف مردم این است: «دروغ میگویند».
همین بیان را مهرهای حکومتی بهعنوان جامعهشناس، به یک روزنامه از باند مغلوب حاکمیت آخوندی چنین گفته است: «مهمترین دلیل ترس و وحشتی که امروز در جامعه شاهد آن هستیم بیاعتمادی مردم به مسئولان است که البته مسبوق به سابقه است».(آفتاب یزد ۵اسفند ۹۸)
تعمیق و گسترش بیاعتمادی
۴۱سال شنیدن دروغهای وقیحانهٔ آخوندی، ویروسی بدخیم به جامعه تزریق کرده که نتیجهٔ شوم و واقعی آن تعمیق و گسترش بیاعتمادی است.
وقتی هر روز خبر یک اختلاس و دزدی نجومی در رسانهها عمومی میشود؛ آن هم از نهادها یا افرادی که دجالانه عناوین و پوششهای مذهبی را برای فریب مردم برگزیدهاند؛
وقتی همان افراد متهم به دزدی یا جنایت، از منصب دیروز به منصبی تازه در نظام گماشته میشوند و پاسخگوی اعمالشان هم نیستند؛
وقتی هر روز خبر قتل کولبر کرد یا سوختبر بلوچ در رسانهها یا شبکههای اجتماعی میپیچد یا لنجداران بهخاطر چند قلم «تهلنجی» زیر ضرب میروند، اما دهها اسکلهٔ رسمی تحت کنترل سپاه و نهادهای حکومتی، به اعتراف بالاترین سران حکومتی مشغول واردات و صادرات «قاچاق» هستند؛
وقتی بانوان ایرانی در خیابانها با گناه آخوند ساختهٔ «بدحجابی» مورد توهین و ضرب و شتم نظامیان و شبهنظامیان آتش به اختیار قرار میگیرند، اما در روزهای انتخابات و تظاهرات فرمایشی ناگهان همان بهاصطلاح «بیحجابها! و بدحجابها!» مورد استفادهٔ ابزاری واقع شده و در تلویزیون رسمی حکومتی و رسانهها مورد عنایت و مهربانی حکومت قرار میگیرند؛
وقتی یک پروژهٔ عمرانی با سر و صدا توسط یک مقام نظام ولایی افتتاح میشود و پس از سالهای سال اختصاص بودجه، نیمهکاره باقی میماند و به انتها نمیرسد و حتی در مواردی یک پروژه چندین بار کلنگ میخورد و چندین بار افتتاح میشود و در نهایت هم بیسرانجام میماند؛
وقتی آثار سیل و زلزله در مناطق آسیب دیده (از بم تا کرمانشاه و لرستان و سیستان و بلوچستان) سالهای سال مانند زخمی کهنه باقی میماند اما مقامات حکومتی وقیحانه و به دروغ خبر از بازسازی و «حال خوب» مردم میدهند؛
وقتی پول مملکت را صرف گروههای تروریستی تحت فرمانشان میکنند و یا برای جلوگیری از سرنگونی یک دیکتاتور خونریز شیادانه دم از «دفاع از حرم» میزنند؛
وقتی از گلوی مردم میزنند و سرمایههای ملت را صرف ماجراجویی اتمی میکنند و به دروغ بر آن نام «حق مسلم» میگذارند؛
وقتی مردم بیدفاع را به رگبار گلوله میبندند و بعد کل قضیه را منکر میشوند؛
وقتی هواپیمای مسافربری را به موشک میبندند و هزاران دروغ پس از دروغ دربارهٔ آن میگویند؛
وقتی با گذشت مدتهای طولانی از ریشه دواندن ویروس مرگ و بیماری که ارمغان دیگری از «خطای انسانی»! سپاه پاسداران است، بیشرمانه دروغ میگویند و منکر وجود آن میشوند؛
نتیجهٔ مستقیم این امر آن است که دیگر به اعتراف بالاترین مهرههای حکومتی تا پایین، مردم مطلقاً اعتمادی به سر تا پای این رژیم فاسد ندارند.
واکنش مردم به کرونایی شدن مقامات
آخرین مورد واکنشهای مردمی در شبکههای اجتماعی به سخنان سران نظام، مربوط به فیلمها یا سخنان و اخبار مهرههای حکومتی است که مدعی میشوند به ویروس کرونا مبتلا گشتهاند. اگر چه این خود قابل توجه است که در حالی که مردم با مراجعه به مراکز درمانی با کمبود مطلق امکانات درمانی یا کیت تست کرونا مواجه هستند، گماشتگان خامنهای هر روز خبر از تست اولیه و ثانویه خودشان میگذارند! اما گذشته از این موضوع، پاسخهای مردم در شبکههای اجتماعی بهخوبی بیانگر شدت تنفر عمومی و انزجار از سران حکومت ننگین آخوندی است.
آب «فاجعه» از سر خامنهای گذشته است
چنین واکنشهایی را بگذارید کنار تحریم قاطع انتخابات فرمایشی یا تظاهرات نمایشی توسط مردم؛ نتیجه را از کلام یک کهنهکار بازار شیادی که در عین اصلاحطلبی سینهچاک نظام ولایی هم هست بشنوید. صادق زیباکلام طی مقالهای در روزنامهٔ جهان صنعت؛ ضمن اعتراف به تبدیل شدن مسئولان نظام ولایی (طبعاً از هر دو باند غارتگر) به «چوپان دروغگو» برای مردم، این بیاعتمادی مردم به نظام را «خطرناکتر از ویروس کرونا» برای حکومت آخوندی ارزیابی میکند و مینویسد: «و این برای هر کشوری فاجعه است که مقامات رسمی و مسئولان آن اعتبار خودشان را از دست داده باشند».(۳اسفند۹۸)
این «فاجعه»ای است که البته خامنهای بهخوبی میداند که مدتهاست آب آن از سرش گذشته است.
این همان چیزی است که جایگاه و پایگاه اصلی این خودفروختگان بدتر از دشمن خارجی را نزد مردم ایران نشان میدهد و با تکیه به همین واقعیت، بهخوبی قابل فهم است که چرا همهٔ دنیا از ایران بوی تغییر و سقوط آخوندها را میشنوند.
آری، ترس خامنهای و نظامش از بیاعتمادی، ترس از خیزش و قیام است که البته ترسی است واقعی.