هلاکت پاسدار قاسم سلیمانی یک رویداد مهم و ضربه جبرانناپذیر برای رژیم محسوب میشود.
این رویداد مهم در زمرهٔ وقایع و پدیدههایی است که نخ نبات قیام در آنها هویداست. به عبارت دیگر ناشی از تغییر دوران و تعادل جدید و متأثر از شورش و عصیان عمومی است که در آبانماه بهوقوع پیوست.
سالهای متمادی است که هزاران هزار مردم بیگناه منطقه قربانی شقاوت و قساوت این سرکردهٔ نیروی تروریستی قدس گشته و به خاک و خون کشیده شدهاند؛ دهها هزار بیگناهی که میشد با هلاکت زودتر این هیولای آدمخوار جانشان را نجات داد؛ اما این مهم سرانجام به یمن خیزش بزرگ مردم ایران و چرخش اوضاع در منطقه میسر شد.
آرامکو لقمة شیرینی که از گلوی ولایت پایین نمیرود
همزمان با خیزش عمومی در ایران، واکنشهای مکرر و موضعگیری مقامات آمریکایی از رئیس جمهور و وزیر خارجه تا سایر مقامات این کشور نسبت به این خیزش عظیم مردمی، گویای این واقعیت بود که مناسبات میان رژیم و آمریکا در اثر این تحول بزرگ اجتماعی وارد فاز جدیدی خواهد شد.
مسألهٔ حضور رژیم و آمریکا در عراق، از جملهٔ سلسله موضوعاتی بود که بعد از قیام آبان ماه جایگاه خاصی پیدا کرد.
رژیم که در اثر اعتراضات قهرمانانه در عراق و شورش و عصیان عمومی در ایران که هر دو نظام ولایت را نشانه رفته بودند؛ در شوک فرو رفته و عمق استراتژیک را فرو ریخته میدید؛ به سلسله عملیاتی بر علیه نیروهای آمریکایی در داخل خاک عراق دست زد؛ تا مگر هیمنهٔ تو خالی ولایت در این کشور را ترمیم کند. در خلال این عملیات که توسط مزدوران عراقی رژیم صورت گرفت، یک آمریکایی کشتهشد.
خامنهای که کوبیدن آرامکو و فرودگاههای سعودی به دهانش مزه کرده بود، این بار فرصت را مناسب دیده بود که از طریق عملیات تروریستی در عراق عمق استراتژیک خود را تحکیم ببخشد؛ اما حسابهای او کاملاً غلط از آب در آمد؛ و بهخلاف دفعات گذشته، اینبار پاسخ قاطعی دریافت کرد؛ بهطوریکه در اثر حملات آمریکا به مراکز حشدالشعبی در عراق و سوریه به غیر از نیروهای بسیجی عراقی در حشدالشعبی، دهها تن از اعضای سپاه پاسداران رژیم نیز به هلاکت رسیدند.
حملاتی که در آینده تکرار خواهد شد
در واکنش به این عملیات بود که مزدوران عراقی رژیم به سردمداری ابومهدی المهندس، فالح فیاض و قیس خزغلی و هادی عامری به سفارت آمریکا در منطقهٔ سبز حمله کرده و دیوار آن را به آتش کشیدند.
بهرغم توهمات خامنهای در مورد قدرت منطقهیی نظام، بودند مهرههای حکومتی که نسبت به مناسبات با آمریکا هشدار میدادند. از جملهٔ این مهرهها صابر گل عنبری یک کارشناس وابسته به نظام است که طی مقالهای به تاریخ ۱۰دی ۹۸ که در روزنامهٔ حکومتی اعتماد درج شدهاست، در مورد حملات نظامی آمریکا بر علیه پایگاههای حشدالشعبی چنین مینویسد:
«سخت اشتباه است اگر به این حملات در چارچوبی صرفاً واکنشی نگریسته شود بلکه این اقدام آمریکا میتواند، سرآغاز یک مرحله تازه در عراق و چه بسا کل منطقه باشد».
وی با اشاره به اطلاعیه پنتاگون در مورد حمله و اینکه حتی نامی از دولت عراق نیآوردهاست، نتیجه میگیرد که آمریکا رژیم را طرف حساب این رویارویی خود بهشمار میآورد. گل عنبری در این باره چنین میگوید:
«آنها [آمریکا] نه صرفاً از وجه مقابله با بخشی از نیروهای عراقی که مخالف تداوم حضور نظامیان آمریکایی در کشورشان هستند بلکه از زاویه نزاع خود با ایران به این حملات مینگرند.» و بلافاصله هشدار میدهد که: «حملات آمریکا که به احتمال زیاد در آینده هم تکرار خواهد شد».
معادله بر اساس برد و باخت
گل عنبری، کارشناس نزدیک حکومتی در ادامه، برملا میکند که از سال ۲۰۰۳ رژیم و آمریکا «با وجود تضاد منافع همواره در این سالها طبق قواعد بازی رقابتی خاصی حرکت میکردند» و اضافه میکند که: «در مقاطعی هم گفتوگوهایی درباره اوضاع عراق داشتند» بهنحوی که حتی «دولتها نیز تا حدودی با توافق ضمنی دوطرف شکل میگرفت؛ اما این وضعیت پس از خروج آمریکا از برجام در مسیر دگردیسی قابل توجهی قرار گرفت و در جهتی حرکت کرد که نفوذ هر دو بازیگر از تفاهم مصلحتی در کنار تقابل بالقوهای در دو سال اخیر به تقابلی بالفعل رسید.»
گل عنبری علت این اقدامات آمریکا را چنین ارزیابی میکند:
«آمریکا تلاش کرد که عراق را در جنگ اقتصادی و سیاسی خود با ایران همراه خود کند و ایران را از یک شریک مهم تجاری محروم کند و در کنار آن هم نفوذ تهران در بغداد را کاهش دهد و در این راستا هم تقابل با ایران را در عراق به سطح بالایی رساند.... حملات اخیر آمریکا در واقع پلانی جدید و خطرناک از تقابل با نفوذ ایران در عراق [است]... آمریکا در حال تغییر قواعد بازی در عراق است و میخواهد معادله نفوذ در این کشور را بر اساس «برد- باخت» با ایران... تنظیم کند».
کارشناس رژیم در ادامه با صراحت به علتالعلل این تحولات که به تعبیر وی «رویدادهایی است که ظرف چند ماه اخیر در حوزه نفوذ راهبردی ایران اتفاق افتاده» منتسب میکند.
بیدنده و ترمز تا سرنگونی
اینکه رژیم با وجود هشدارهای عناصر خودی نسبت به «تغییر قواعد بازی در عراق» و ارزیابی «معادلة نفوذ آمریکا بر اساس برد- باخت» که سه روز قبل از حمله آمریکا به کاروان قاسم سلیمانی مطرح شده بود، باز هم بیدنده و ترمز بخت خود در عراق را میآزماید، بیانگر وضعیت نظامی است که همهٔ ذخائر و ظرفیتهای آن ته کشیده است و در فاز پایانی تعادل خود را از دست دادهاست. تعادلی که از این پس او را بر تکرار باز هم بیشتر چنین خطاهای استراتژیک ناگزیر خواهد کرد.