تنها چند روز پس از کلان ضربه لیستگذاری سپاه پاسداران، خامنهای سرکردهٔ کل سپاه، پاسدار جعفری را برکنار کرد؛ اقدامی که تعجب زیادی برانگیخت.
چرا در شرایطی که همه به حساسیت و خطیر بودن آن اذعان میکنند، خامنهای دست به چنین اقدامی زد؟ از این اقدام غیرمنتظره چه نتایجی باید گرفت؟
این اقدام چه بازتابی در درون سپاه و در کلیت رژیم داشته و آینده سپاه از چه قرار خواهد بود؟
علت برکناری پاسدار جعفری در شرایط فعلی
پاسدار محمدعلی جعفری نزدیکترین نفر به خامنهای از سال ۱۳۸۲ به بعد بود که بهعنوان رئیس بخش راهبردی سپاه منصوب شد. خامنهای با او خط و استراتژی سپاه و تکپایه کردن نظامش را طراحی و اجرا نمود.
پاسدار احمدینژاد با طراحی مرکز راهبردی سپاه در سال ۱۳۸۴ به ریاستجمهوری رسید و خامنهای از سال ۱۳۸۶ جعفری را فرمانده سپاه کرد. جعفری نقش بالایی در قضایای انتخابات ۸۸داشت و بعد از دو دوره ۵ساله که طبق روال میباستی او را در شهریور ۹۶تغییر میداد، مجدداً بهمدت ۳سال در پستش ابقاء شد. اما در حالی که هنوز ۱۶ماه از آن ۳سال باقی مانده او را برکنار کرد. برخلاف تمامی فرماندهان بالای سپاه و ارتش که بعد از برکناری مشاور نظامی میشدند خامنهای نه تنها جعفری را مشاور نظامی خودش نکرد بلکه مسئولیت قرارگاه فرهنگی اجتماعی بقیه الله را به او داد که در خود رژیم هم کسی نمیداند منظور کدام قرارگاه فرهنگی است. به همین دلیل در سپاه هم گفته میشود که خامنهای جعفری را با این پست تحقیر و تنبیه کرده است!
بنابراین علت این برکناری آنهم با این تحقیر سؤالی جدی است که دلایل مختلفی برای آن تاکنون مطرح شده که همگی یک مخرج مشترک دارند و آنهم شرایط بهغایت بحرانی رژیم است.
نگاهی به حوادث ۳۸روزی که از سال ۹۸میگذارد
سیل با بهم ریختن زندگی ۱۲میلیون نفر، و تا معادل ۴۰هزار میلیارد تومان، یعنی یکسوم از درآمد نفت کشور، در بودجه سال ۹۸ وضعیت وخیمی بهویژه برای آخوندها بهوجود آورد.
در ۱۹فروردین سپاه در لیست تروریستی قرار گرفت.
رژیم بهجای کمک به مردم سیلزده، به وارد کردن نیروهای سپاه برای سرکوب مردم سیلزده پرداخت و هنگامی هم که کم آوردند، مزدوران تروریست رژیم از حشدالشعبی و فاطمیون و حزبالله لبنان را از روز ۲۳فروردین وارد کردند
در ۳۰فروردین علوی وزیر اطلاعات خامنهای مدعی دستگیری دهها جاسوسی شد که گفته میشود تعدادی قابل توجهی از آنان در سپاه بودهاند!
روز اول اردیبهشت جعفری برکنار و سلامی جایگزین وی شد.
ناظران حکومتی گفتند این رویدادها پیشلرزههایی است که در سال جدید نظام را دچار بحران حیاتی _ مماتی کرده، و تا قبل از پایان امسال زلزله اصلی در کشور رخ خواهد داد!
بنابراین برکناری تحقیرآمیز جعفری را بایستی در بحران سرنگونی و یکی از همین پیش لرزهها دانست.
آنچه که در این برکناری تحقیرآمیز همه دست روی آن میگذارند اجبار خامنهای در این تغییر است. زیرا در شرایط بعد از لیستگذاری، اگر جعفری برای خامنهای قابلتحمل بود این برکناری را مدتی به عقب میانداخت لذا میتوان نتیجه گرفت که بیتردید خامنهای بهشدت از پاسدار جعفری ناراضی بوده است و او بهدنبال ریزش زیر دستش به صور مختلف از جمله جاسوس بیگانه شدن آنها، آنهم در سطح بالا اکنون خودش هم بریده و ریزش کرده است.
نشانههای بحرانی بودن وضعیت درونی سپاه پاسداران
یکی از مواردی که درباره بحرانی بودن وضعیت درونی سپاه مطرح میشود این است که پس از انتخاب مجدد روحانی در سال ۱۳۹۶(که شکست جعفری محسوب میشد زیرا نتوانست رئیسی را روی کار بیاورد) هر روز تضاد سپاه با روحانی بالا گرفت. اما نهایتاً خامنهای در وحشت از اینکه با برکناری روحانی مواجه با قیام شود به او تن داد؛ متقابلاً روحانی هم با پشت کردن به شعارهایش به خامنهای تمکین کرد. در ادامه این روند، خامنهای خواهان تعامل سپاه با روحانی شد اما جعفری همچنان به رویارویی با روحانی دامن زد و چنانکه شاهد بودیم در جریان سیل هم رودررویی جعفری و روحانی بالا گرفت تا آنجا که در درون رژیم گفته میشود جعفری حاضر به تمکین از خامنهای نشد لذا او را کنار گذاشتند.
استقبال باند بهاصطلاح اصلاحطلبان
باند اصلاحطلبان بیش از اصولگرایان تاکنون از این تغییر استقبال کردهاند. اصلاحطلبان، دولت موازی در مقابل دولت روحانی را که جعفری شکل داده بود، علت این جابهجایی دانسته و از آن استقبال میکنند.
اما داستان وحدت به همان دو روز اول که لباس پاسداری کردند و شعار «من یک پاسدارم» سر دادند «ته» کشید! و از روز بعد با خواستههایی مانند «رها کردن اقتصاد» و «عدم دخالت در سیاست» از فرمانده جدید سپاه، طلبات خود را مطرح کردند و از طرف دیگر راهحل بحران را در پذیرش اف آ تی اف و رفتن بهصورت مذاکره روی میز نهادند.
چرا چنین شد؟
اکنون اگر سؤالی باشد این است که:
علت اینکه سپاه به چنین نقطهیی رسیده و اینچنین به هم ریخته و دچار ریزش از بالا و پایین شده، چیست؟
باید گفت سپاه هرگز یک ارگان منسجم نبوده است و از همان روز بنیانگذاری از باندهای متخاصمی تشکیل شد که هر لحظه احتمال داشت با یکدیگر درگیر شوند.
باندهایی که حتی تضاد منافع جدی با یکدیگر داشتند، از جناحهای وابسته به باند مؤتلفه تا باندهای خط امامی و... همین امر هم باعث شده تا این نهاد ظاهراً یکپارچه در مواقع مختلف و در سرفصلهای متعدد دچار تشتت و ریزش شود.
همین روزهای اخیر بود که پاسدار سلیمانی به بحرانی بودن وضعیت درونی سپاه اشاره کرد و آن را خطرناک توصیف کرد. نکتهیی که پیش از آن پاسدار جعفری هم به زبان دیگری بیان کرده بود.
این اختلافها را حتی میتوان تا آنجا رصد کرد که این باند جنایتکار در وارد کردن آدمکشهای حشدالشعبی به ایران نیز اختلافنظر دارند و این را در رسانههایشان پنهان نمیکنند!
یک نشانه دیگر از بهم ریختگی درونی سپاه، تغییر همزمان فرمانده حفاظت اطلاعات این باند جنایتکار است که کار اصلیش کنترل کادرهای سپاه است، امری که نشان میدهد ضربه لیستگذاری در درون سپاه هم تاثیر داشته است.
چرا پاسدار سلامی؟!
سؤال دیگری که اینجا چهره میکند این است که چرا خامنهای سلامی را به سرکردگی کل سپاه گماشت؟ در حالی که ارشدتر از او هم بودند.
در این مورد باید گفت خامنهای از قبل نسبت سال ۹۸هشدار داده بود و با اتفاقاتی که در فروردینماه ۹۸ افتاد در یککلام سال ۹۸، سالِ «پایان تصمیمگیری در دقیقه نود حاکمیت میباشد».
واقعیتهای سخت و بیانعطاف صحنه میگویند به پایان وقت مصالحه، مذاکره، و عقبنشینی، رسیدهایم.
گزینههای اجباری که پیشِ روی حاکمیت قرار دارند، عبارتند است از:
- رویاروییِ با آمریکا و متحدانش، و آغاز یک برخورد نظامی.
- تسلیم آبرومندانه و تندادن به تمام شروط دوازدهگانه مایک پمپئو از طرف نظام، و تبدیلشدن به یک حاکمیت بیهویت ازلحاظ ایدئولوژی، و استحاله به سمت یک نظام معمول و متعارف!(بهمعنای عرفی در مقابل شرعی).
اکنون هر گونه رویداد سیاسی بینالمللی و داخلی در پیوند با ایران را، باید در راستای یکی از دو احتمال بالا تحلیل کرد.
از جمله انتخاب پاسدار حسین سلامی تندرو، بهعنوان فرمانده سپاه، که خامنهای با این تحلیل که آمریکا جنگ نخواهد کرد همان سیاست النصر بالرعب خود را میخواهد با مهره «خالیبند»ی مانند سلامی در پیش بگیرد.
یک واقعیت دیگر این است که ۴ـ ۵نفر پاسدار دیگر وجود داشتند که نسبت به سلامی ارشدیت داشتند
ولی هیچکدام هارت و پورت و خالیبندی سلامی را نداشتند. یکی از ویژگیهای سلامی این است که اهل رجزخوانی نظامی و دیپلماتیک است و هیچ پاسدار ارشدی تاکنون مانند سلامی در برنامههای تلویزیونی به نشانه تهدید برای آمریکا و اسراییل رجز نخوانده است.از طرف دیگر هم ۸سال در جانشینی جعفری بوده که اوضاع سپاه بیشتر در دستش است و به همین علت شاید بتواند از ریزش بیشتر سپاه جلوگیری کند
آیا پاسداران سلامی را میپذیرد؟
در این شرایط باید دید برکناری جعفری و گماشتن سلامی چه بازتابی در داخل سپاه پاسداران دارد؟ و با این تحولات و بهخصوص با لیستگذاری، آینده سپاه چگونه خواهد بود؟
در این مورد باید گفت اکنون تنها کمتر از یک هفته از این تغییر و تحول گذشته و سلامی در حال دید و بازدید است ولی حرفهای سلیمانی و جعفری در معارفه سلامی بهخوبی نشان میدهد که تضادها چقدر عمیق است.
بازیابی مفهوم آنچه که سرپاسدارها مقابل دوربینها گفتند!
جالب است که همگان شاهد بودند قاسم سلیمانی از سالها قبل برای جعفری تره هم خرد نمیکرد و یکی از دعواها و جنگ و جدالهایشان روی آوردن مزدوران سلیمانی از عراق و... بود که بدون اطلاع و تأیید جعفری بود.
اکنون پاسدار سلیمانی بهروشنی و در همان ابتدای کار میگوید همانطور که تحت فرماندهی جعفری بودیم، تحت فرماندهی سلامی هم خواهیم بود! (یعنی همانقدر که در زمان او کار خودم را میکردم اکنون نیز برهمان منوال ادامه خواهم داد!). و بعد هم همین قاسم سلیمانی خواهان کنار گذاشتن اختلافات در این شرایط میشود.
از سوی دیگر پاسدار جعفری هم سه پند از خامنهای را ذکر میکند، که سومی آن «دشمن زیاد داشتن» است. ولی نمیگوید این دشمنان زیادش چه کسانی بودند یا هستند!؟
تلههای پیش پای پاسدار سلامی۲
بهطور مشخص پاسدار سلامی اکنون ناچار است یکسری از فرماندهانی را که ارشدتر از خودش بوده و زیر بار فرماندهی او نمیروند یا تمکین نمیکنند، عوض کند.
البته اگر او چنین کند که نارضایتیها را بیشتر و پایههای ریاست خود را سستتر میکند.
و اگر آنان را برکنار نکند، دستگاه خودش بیشتر «لنگ» خواهد شد، و به یک عروسک خیمهشب بازی تبدیل خواهد شد!
گماردن چنین پاسدار دونپایهای به فرماندهی کل گرگهایی که تخصصشان دریدن همقطاران و حتی فرزندان خویش برای حفظ کرسی و موقعیت خود است، ابلهانهترین حرکت ناگزیری بود که خامنهای میتوانست مرتکب شود.
ولی مهمترین مسأله این است که: سپاه که تاکنون پشت خامنهای بود به این اعتبار بود که تصور میکرد این نظام باقی میماند و آنها نیز از برکت این سفره خونین میتوانند مانند گذشته از جان و مال این ملت ارتزاق کنند. اما با لیستگذاری شدن سپاه در شمار باندهای تروریستی، قبل از هرکس پاسداران میفهمند که این نظام ماندنی نیست!
این نکته و اهمیت آن را باید در این دستگاه دید تا به عمق مشکلی که خامنهای در برابر سپاه با آن درگیر است، پی برد:
پیش از آن که سپاه لیستگذاری شود از درونش دهها جاسوس بیرون میآمد! اکنون باید دید پس از لیستگذاری شدن، از این مجموعه متعفن چه گندابی فوران خواهد کرد؟
:بی اعتمادی به آینده!
شک و تردید و دستگیری در سپاه به جرم جاسوسی و شک جاسوسی! و....
میزان ریزشهای سپاه را بهمراتب افزایش خواهد داد.
روزهای بسیار خوشی در انتظار سپاه است! آنچنانکه حتی خود نیز نمیدانند!