چرا ماشین زنستیزی نظام آخوندی در دو باند حجاب اجباری و مسمومیت دختران دانشآموز، در حال جولان دادن در شهرهای ایران است؟
چرا تمرکز بر حجاب اجباری با شدت و حدتی بیش از سالیان پیش؟
چرا تمرکز بر مسمومیت دانشآموزان و اخیراً کارکنان مجتمعها، بدون هیچ مقابله و اقدام برای ریشهکنی این جنایت توسط دولت؟
در نگاه نخست به این دو موضوع، این واقعیت برجسته میشود که تمام سیاستهای زنستیزانه با وجود صرف هزینهٔ کلان و سرکوب افسارگسیخته طی چهار دهه، شکستخورده است. بهموازات همین واقعیت، نشان میدهد که زن ایرانی در حداقلهای حقوقبشری هم، یکی از بزرگترین چالشهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در مقابل نظام ولایت فقیه است.
در نگاهی عمیقتر بهعلت توسل رژیم به حداکثر فشار بر تحمیل حجاب اجباری و تشدید مسمومیت دانشآموزان، به این واقعیت میرسیم که اتاق فکر نظام میخواهد تمام توجهات را از اصلیترین موضوعات مبتلابه مردم ایران مثل گرانی، بیکاری، تورم، حقوق معوقه و شکست دولت رئیسی جلاد در پهنههای اقتصادی و سیاسی را تحتالشعاع سیاست حجاب اجباری و مسمومیت عمدی قرار دهد.
همهٔ موضوعات بالا، سببسازان خروش، شورش، قیام و انقلاب در ایران طی هفت ماه گذشته شدهاند. اتاق فکر نظام میخواهد صورت مسألهٔ قیام و سرنگونی را به حاشیهٔ دامنزدن به موضوع حجاب اجباری ببرد.
هدف از شدت بخشیدن به تحمیل حجاب اجباری، پیشبرد همین سیاست است. پرسش این است که زمینهٔ این انتخاب ناگزیر رژیم چیست؟
علت اصلی این است که رژیم ملایان به فاز یا مرحلهٔ سرنگونی کشانده شده است. به همین دلیل ترجیح میدهد خودش و جامعه را درگیر حجاب بکند تا هم موضوع بین خودش و جامعه را از تمرکز بر قیام و انقلاب تغییر بدهد و هم موضوعات حساس و انفجاری مثل گرانی، تورم و شکست اقتصادی و سیاسی دولت رئیسی را به لایههای بعدی هل بدهد.
علت موازی این وضعیت که باز هم اتاق فکر نظام را وامیدارد به سرکوب بیشتر زنان و مسمومیت دختران متوسل شود، خروجی جاری قیام ۱۴۰۱ و تداوم آن در ۱۴۰۲ است. این خروجی به این واقعیت انکارناپذیر انجامیده که اکثریت قاطع جامعه از تمامیت حکومت عبور کرده و حاکمیت را گرفتار روزمرگی حیات معکوس نموده است. یعنی میتواند بر اریکهٔ قدرت سیاسی سیطره و تکیه داشته باشد ولی در تعادل قوایی شکستخورده از جامعهیی عبور کرده از هژمونی و سلطهٔ حکومت بهسر میبرد.
خروجی جاری قیام فعلی، تمامیت جمهوری اسلامی را به چنین مرحلهیی کشانده است. اگر باند اصولگرای قسم خورده به ولایت فقیه دچار شقه پشت شقه و انشعاب پشت انشعاب میشود، از آثار این مرحله است. اگر باند اصلاحاتی هاجوواج مانده و هیچ چشماندازی برای مانور ندارد، از ویژگی همین مرحلهٔ عمر نظام است.
مشاهده میشود که ماشین سرکوبگری رژیم اگر چه در باند حجاب اجباری و مسمومیت دانشآموزان جولان میدهد ولی با شتاب تمام دارد بهطرف اتوبان چاه پشت چاه میرود؛ چاه معیشت، چاه گرانی، چاه تورم، چاه ارتش گرسنگان و چاههای پیاپی شکست دولت سوگلی ولیفقیه.
هر چه اتاق فکر نظام بر طبل وحشیگری حجاب اجباری و جنایت مسمومیت بکوبد، جامعه بیشازپیش مترصد خشمی فزونتر از شش ماه قبل خواهد شد، چرا که مردم بر این راهحل یقین حاصل میکنند که پاسخ ریشهکنانهٔ حجاب اجباری و مسمومیتسازی عمدیِ حکومتی، در دور شدن از مطالبات و اهداف قیام شش ماه گذشته بهمعنی مدار را با حکومت بر سر حجاب و مسمومیت بستن نیست، بلکه در بیرون آنها یعنی در قیام و انقلابی فراگیرتر، خشمانگینتر، قاطعتر، همهجانبهتر و متحدتر برای یکسره کردن کار خواهد بود.