اشرفیها نیز همچون دیرینهگان تاریخیشان، یکی از یکجانبهترین و مظلومترین و درعینحال، حماسیترین نبردهای مجاهدین را رقم زدند... اگرچه:
گریههای عشق شده سوز غزل نعش گل رو دستامون بغلبغل
سرداران و رنجبران آزادی در سو به سو، کو به کو و باغچه به باغچهٴ اشرف، فروتنانه بر خاک، نماز بردند و هر کوی اشرف، طاقنمای سروها گشت. شکیبایان شادی آفرین جلوههای زندگی، «در برابر تندر ایستادند، خانه را روشن (2) » نگاه داشتند و رفتند...
«اسممو کی بود صدا زد؟ کی بود از خاطره برگشت؟
گـرگـر شقایقا باز افتاده به جون این دشت...
روزا از تکرار اسمت آینهها خسته نمیشن
پنجرهها رو به یادت تا ابد بسته نمیشن».
وجهی از حماسه را مریم حسینی و میترا باقرزاده با دستهای بسته، بیشمشیر و بیزره، بی پناه و مفری، آفریدند؛ و راهزنان بزدل، چنگیزانهتر و هیتلرانهتر و یزیدانهتر، به رگبارشان بستند و تیر خلاص زدند.
آن سوتر، دستهای بستهٴ ابراهیم اسدی (وجودی کممثال از خصائل نیکوی بشری، شهردار فروتن و محبوب و دوست داشتنی اشرفیها) و دستهای رحمان و حسین و احمد، گواه جنایتی بینظیر و از سوی دیگر پایدارییی بیهمتا میباشد.
در کویی دیگر، تختها و کف بیمارستان اشرف بدل به قتلگاه گشته است. جای بقراط خالی تا ببیند ایدئولوژی جنایتپرور خمینی و خامنهای در بازی نرد با مماشاتگران و پیمانشکنان اربابان دایره قدرت جهانی، چه بر سوگند و میثاق انسانیاش آوردهاند.
سرداران حماسه 10شهریور 92 به مربع توافق چهارجانبهٴ سازمان ملل، آمریکا، دولت عراق و ساکنان اشرف، اعتماد کرده و به پیمان و تعهد خود وفادار بودند. آنان در اثبات وفاداریشان، باز هم «تاریخ حقوقبشر را با خونشان نوشتند» (3). متولیان سه ضلع دیگر این مربع، به آنان خیانت کردند.
دریغ و درد از خیانت و خیانتکاران که در میهن ما از بهپای دارندگان مشروطه تا میرزا، تا پیشوای ملی 30تیر، تا آرزوهای انقلاب 57 و تا اشرف، همیشه بهای سنگین این خیانتها را، بهترینها و الماسهای زرین و گلچینی از ستارگان درخشان تاریخ معاصر ایران، با فوارههای همیشه جوشان خونشان و نثار هستیشان پرداختهاند.
از گذرگاههای تاریخ مبارزه برای آزادی و برابری که میگذریم، بر نظارهها و اندوختهها و تجربههایمان که اندیشه میکنیم، آنگاه همهٴ نشانهها، نداها و صداهای این گذرگاهها در گوش ما زنگ میزنند که در هنگامه چشماندازهای نزدیک انقلابهای بزرگ اجتماعی و تاریخی ـ که منجر به تحول در اندیشه و جهانبینی و فرهنگ میشود ــ روباههای دیکتاتور و ولیفقیههای ضدبشر، در بنبست کور تاریخی خود، دست به جنایات شگفتانگیز، همچون شقاوتبارترین جنایتی که در اشرف مرتکب شدند، میزنند. بیتردید آثار و بازتاب این جنایت حیرتانگیز نیز همچون قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان 67، یکی از وجوه جنبش دادخواهی مردم و مقاومت ایران میباشد که برای جانیان بالفطره آن مفری نخواهد گذاشت و گریبان خامنهای و مالکی را خواهد گرفت.
تمام دسیسهچینیها و حساب و کتابهای استراتژیکیِ خامنهای و دستگاه ارتجاع پلید آخوندی در قتلعام سرداران آزادی در اشرف، بر روی یک خیانت، دنائت، رذالت و خودفروشی سوار و چیده شده بود. اما مجاهدین باز هم به یمن پایداری و هوشیاریشان، آن را بدل به یک حماسه و نیز افشاگری بینالمللی علیه دستگاه جنایت خامنهای ـ مالکی نمودند. همین پایداری و هوشیاری، سکوی پرشی به جانب آیندهیی گردید که کمتر از سه سال بعد، با هجرت بزرگ و موفقیتآمیز، صحنهٴ تعادلقوای بین مقاومت و رژیم آخوندی را به نفع مردم و مقاومت ایران رقم زد.
اینک در یکی از یکجانبهترین نبردهای حماسی در مبارزه و پایداری برای تحقق آزادی، سردارانی دیگر از حماسههای معاصر میهنمان به تابلو آرمان تاریخی مردم ایران، جلای وفاداری و غرور و شکوه و نجابت بخشیدهاند. آنان گلچینی از ستارگان تابناک و کوشندگان و رنجبران مبارزه برای ایفای رؤیا و آرزوهای سرکوب شده مردم ایران بودند که در ضمیر و خاطر ماندگار آینده ملی و میهنی تکثیر میشوند و خواهند ماند.
آنگاه که به تابلو و به آبشار شهیدان راه آزادی، از تالارهای ارغوانی مشروطه و جنگل و 30تیر و... قیام 88و... تا کتیبههای قتلگاه اشرف و لیبرتی نظر میدوزیم، چشمهای درخشان، چهرههای شکیبا و نامهای شناسایشان، مجابمان میکنند تا همنوا و همندا و همپیمان با آنان، پریای محبوب گم شده آزادی را مجاب کنیم که:
«پریای رفته توی شعر و ساز!
قصة ناتموم همیشه باز!
حرف ما، حدیث و قصه شماست
پریا! بگین که شهرتون کجاست...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - «مرگ، کسب و کار من است»، روبر مرل، ترجمه احمد شاملو
2 - از شعر «خطابة تدفین»، احمد شاملو
3 - «ما تاریخ حقوقبشر را با خونمان مینویسیم». ، دکتر کاظم رجوی