یورشهای شیمیایی و جنایتکارانه به مدارس دخترانه همچنان ادامه دارد. فاشیسم دینی برای ایز گم کردن نقش خود در این جنایت، طبق روش شناختهشده و البته سوخته و بیاعتبار پیشین، پای مجاهدین و کانونهای شورشی را به میان کشیده تا بهزعم خود با محبوبیتهای روزافزون آنان در افکار عمومی مقابله نماید.
در این رابطه، «جوان»، روزنامهٔ متعلق به سپاه پاسداران، در مطلبی با تیتر «رمزگشایی از پروژهٔ هر ۲۴ساعت یک بحران!» نوشته است:
«سرویس هدایتکننده ضدانقلاب در آسیبشناسی اغتشاشات به این نتیجه رسیده است که طی ۱۰۰روز جریان آشوب نتوانست بهخوبی یارگیری و عناصر خود در خیابان را پیدا کند، در نقاط محدودی هم که سیگنالهای شبکه بالا آمد، تشکل یابی برای آن صورت نگرفت از اینرو موج اغتشاشات در چند محله محدودشده و گیرایی لازم را نداشت».
این روزنامه چنین نتیجه گرفته است که مجاهدین با «کانونهای شورشی» خود درصدد ایجاد «نارضایتی در دانشجویان و بالابردن ضریب نگرانی در خانوادههای آنها» با هدف «تشکلیابی نامتمرکز در میان عناصر اجتماعی» هستند. برای رسیدن به این هدف، مسمومیتهای سریالی در مدارس ایجاد کردهاند!
شاهد چنین لاطائلاتی در برخی از رسانههای باند غالب حکومت نیز هستیم. از جمله روزنامهٔ فرهیختگان وابسته به علیاکبر ولایتی، مشاور خامنهای نوشته است:
جریاناتی نظیر منافقین و دار و دسته آنها که سابقه چنین فعالیتهایی را در همان اوایل انقلاب هم داشتهاند و حالا با وجود فروکش کردن تبوتاب اغتشاشات و اعتراضات اخیر بهدنبال روزنهای برای دوباره دمیدن در آتش خشم و نارضایتیهای عمومی دارند... ناظر به آنچه تا امروز مشاهده میشود و با یک باز بینی تاریخی، این فرض (فارغ از اینکه مشخصاً ردپاهای موجود مربوط به منافقین باشد یا شخص و گروهک دیگری) قوت بیشتری از سایرین دارد و احتمالاً در آیندهای که نمیدانم چقدر دور یا نزدیک است عامل یا عوامل آن معرفی خواهند شد.
این ادعاهای سخیف و بلاهتبار در حالی صورت میگیرد که تجمع اعتراضی دانشآموزان و والدین آنها با شعارهای «حکومت بچهکش نمیخوایم نمیخوایم» و «مرگ بر طالبان چه ایران چه افغان» دستهای جنایتکار فاشیسم دینی را آدرس میدهد.
بیشتر بخوانید:
«خدای در هم شکستهٔ دههٔ ۶۰»! و روشهای کثیف اطلاعاتی
روزنامهٔ سپاه پاسداران ناخواسته جملهای نوشته است که کالبدشکافی آن نقش حکومت در این جنایت سریالی را رو میکند:
«بازگشت به تکنیکهای خرابکاری در دهه۶۰ از طرف دشمن مؤید آن جمله ایمانی رهبر انقلاب حضرت امام خامنهای است که خدای دهه۶۰، خدای امسال هم است» (جوان. ۱۴اسفند ۱۴۰۱).
در دههٔ ۶۰ و ۷۰ هرگاه فاشیسم دینی در مصاف با مجاهدین به تنگنا میخورد، دست به جنایتهای هولناک میزد و آنها را به مجاهدین نسبت میداد. فاکتها بسیارند، فقط به یک نمونه اکتفا میکنیم:
در ۳۰خرداد ۱۳۷۳ در حدود ۴.۵کیلو گرم تی.ان.تی در ضریح حرم امام رضا منفجر شد. در این انفجار [که درست در سالروز ۳۰خرداد و نیز مقارن با عاشورای حسینی صورت گرفت]، ۲۶نفر از هموطنان کشته و بیش از ۳۰۰تن زخمی شدند.
همزمان با این جنایت فجیع و باور نکردنی، خامنهای طی اطلاعیهیی مجاهدین را عامل بمبگذاری معرفی کرد و سران حکومت از اعضای هیأت دولت وقت تا مجلس ارتجاع آن را به مجاهدین نسبت دادند. ۱۰روز بعد وزارت اطلاعات فردی را به نام «مهدی نحوی» (۱) به تلویزیون آورد که فقط یک جمله بر زبان راند:
«به دستور سازمان مجاهدین بود و هیچ حرفی برای گفتن ندارم».
وزارت بدنام سپس اعلام کرد که این فرد بهدلیل درگیری و مجروح شدن نمیتواند با کسی دیدار داشته باشد! و به این ترتیب راه هر گونه مراجعه برای بررسی صحتوسقم این ادعا را بست. فردا روز اعلام شد که او در بیمارستان ـ بهدلیل شدت جراحات ـ درگذشته است.
۵سال بعد، اکبر گنجی در مصاحبه با روزنامهٔ آریا به تاریخ ۱۳آذر ۱۳۷۸ پرده از ماجرا برداشت و گفت کار خود رژیم بوده است:
«سازمان قضایی نیروهای مسلح در اطلاعیهٔ اخیر خود بحث بمبگذاری در مشهد را به باند سعید امامی منتسب کرده است. آیا میتوان گفت که حوادثی که قبلاً نیز در مشهد رخ داده است از جمله تخریب مسجد اهل سنت، انفجار حرم رضوی و ترور نافرجام آقای عبایی خراسانی کار همین باند بوده است؟... اینکه سازمان قضایی گفته پسماندههای آن گروه این کارها را انجام دادهاند، واجد نکته جالبی است که این محفل هنوز از بین نرفته و هنوز همه آنها دستگیر نشدهاند. بر اساس تئوری و مدلی که من بدان باور دارم، تاریکخانه اشباحی وجود دارد که در آن عالیجنابان خاکستری اتراق کرده و همچنان به توطئه مشغولاند. انفجار مشهد یکی از اقدامات آنان است. آنها مسجد اهل سنت را در مشهد خراب کردند که بهدنبال آن حادثهٔ وحشتناک انفجار حرم امام رضا پیشآمد که آن را به گردن مجاهدین انداختند».
بهنظر میرسد «خدای در هم شکستهٔ دههٔ ۶۰»! دوباره تصمیم گرفته است، این روش کثیف و لو رفته را دوباره بیازماید. بنابراین باید منتظر ادامهٔ سناریو بود.
موضعگیری سخنگوی مجاهدین
برای مقابله با این سناریوی کثیف و بهرهبرداریهای تبلیغاتی آن «سخنگوی مجاهدین از رژیم و سردمداران آن خواست اگر راست میگویند به یک دادگاه بینالمللی بیایند و یا لااقل یک هیأت حقیقتیاب بینالمللی در مورد مسمومیتها با حضور نمایندگان مجاهدین را بپذیرند. در غیراین صورت کماکان در انتظار آتش کانونهای شورشی باشند».
پانوشت:
(۱) «عمادالدین باقی» از اعضای سابق سپاه پاسداران در کتاب «تراژدی دموکراسی در ایران»، در رابطه با سرگذشت این سرباز زندانی نوشته است:
«با توجه به فرضیهٔ قریب به واقع زندانی بودن «مهدی نحوی» میتوان گفت که وی در طی این مدت تحت فشار و شکنجه برای اعتراف به انفجار حرم امام رضا قرار گرفته است. بدیهی است فردی که روح او از ماجرا بیاطلاع بوده به آسانی تن به چنین اعترافی نمیدهد، بهویژه اگر عرق مذهبی داشته باشد و از طرف دیگر میداند با چنین اعترافی حکم مرگ خویش را امضا خواهد کرد. سرانجام پس از ناامید شدن از کسب اعتراف باید سناریو را بهگونهیی دیگر اجرا کرد. مهدی نحوی با اتومبیل افراد سعید امامی به تهرانپارس در یکی از شلوغترین نقاط که ایستگاه مسافران نیز هست، آورده میشود تا عده زیادی از مردم تهران شاهد باشند. به او یک قبضه کلت کمری خالی از فشنگ داده و چنین فریب داده میشود که میخواهند او را فراری دهند. مهدی نحوی، جوان بیتجربهای که گمان میکند فرشته نجات به سراغ او آمده است با خیالی خام از اتومبیل بیرون فرستاده میشود. او چونان محکومی گریزپا به سوی سرنوشتی نامعلوم ـ به امید رهایی و بیخبر از سناریوی طراحی شده ـ شتابان میدود. چند لحظه بعد مأموران از اتومبیل بیرون آمده و فرمان ایست میدهند. نحوی همچنان شتابان میدود، اما گلولهها امان نمیدهند و او نقش بر زمین میشود و در حالی که عدهٔ زیادی از مردم شاهد بودند که او در حال فرار و مأموران در حال تعقیب بودند و به او ایست دادند اما فرد فراری که اسلحهای هم نزد خود داشت تسلیم نشد و هدف قرار گرفت. شب همان روز در اخبار سراسری صدا و سیما گفته شد که عدهٔ زیادی از مردم شاهد این درگیری بودهاند. ماجرا به اندازهای طبیعی بود که هیچکس به ساختگی بودن سناریوی نحوی تردید نمیکند».