۴۰ سال از ۵۶سال حیات سازمان مجاهدین خلق ایران در هجرت گذشته است. تعبیر حقیقی این ۴۰سال هجرت جز این نیست که اگر جنبشی یا گروهی توان پاسخگویی به ضرورت «هجرت» بهخاطر آرمان آزادی را نداشته باشد، بلاشک اسیر دامچالههای دیکتاتور مسلط خواهد شد.
در ۴۰سال پشت سر، سیر زندگی و هجرتهای مداوم مجاهدین خلق، تجربهیی فراروی نسلهای مشتاق آزادی و رهایی گذاشته است؛ دستآوردی که میگوید آزادی، موهبتیست که پرتو مهرش بر هر جانی که بتابد و هر ضمیری را که روشن کند، دیگر زمین ـ حتا میهن ـ وسعتیست بیکرانه برای پیوند داشتن با آرمانهای انسانی.
وجه اثباتیِ چهار دهه هجرت
مجاهدین خلق ایران در هر جابهجایی و هجرت، همواره دنبال تأمین و تحقق و تضمین سه هدف بودهاند:
ــ استمرار مبارزه برای آزادی رو به ایران، برای ایران و مردم ایران.
ــ تأمین شرایط مناسب برای تضمین ادامهٔ این مبارزه.
ــ حفاظت از تشکیلات بهمثابه گنجینهٔ ملی و انقلابی برای پاسخ به نفی دیکتاتوری و سرنگونی دیکتاتور.
دیالکتیک هجرتها و اعترافات دشمن
هجرتهای هدفمند اگر چه با رنجها و انباشت تضادها توأماند، اما با دریچههایی که رو به افقهای نو باز میکنند، رابطهیی دیالکتیکی دارند. هر هجرتی پاسخ شایسته به تضادهای شرایط موجود است.
اعترافات عناصر نظام آخوندی در هر سرفصل هجرت مجاهدین، گویای راه درستی بوده است که مجاهدین در استمرار مبارزهشان پیشه کردند. از نمونههای این واکنشها یا اعترافات متعدد، نمونهٔ زیر کفایت میکند تا گویای گشایش افقهای نو برای مجاهدین پس از هر هجرت باشد:
«این فرضیه که نیروهای منافقین پس از رسیدن به اروپا مضمحل خواهند شد و در نتیجه تهدیدی برای نظام محسوب نمیشوند چقدر کارشناسانه بوده است؟ چقدر همراه با برآوردهای اطلاعاتی و امنیتی بوده است؟ و چرا نتیجه عکس داده است؟
انتظار داشتیم که نیروهای نفاق وقتی از کنار دجله و فرات کنده شده و در سرزمین اروپا مأوی میگیرند شاخ و برگها و نهایتاً ریشههایش بخشکد؛ اما ظاهراً این روش، یک روش «بد درمانی» بوده است.
اگر منصف باشیم خواهیم دید که آن زمان که جریان نفاق در عراق بود تنها فعالیت آنها در داخل ایران به شعارنویسی یا صرفاً آویزان کردن بنر تبلیغی محدود شده بود، اما اکنون ـ بهگفته مسؤلان دولتی ـ سازمانده و هدایتکننده شورشها و اغتشاشات در کلیه صنوف میباشند» (سایت بهارستان ـ ۱۳شهریور ۹۷)
ثمرات تاکتیکی و استراتژیکیِ «هجرت بزرگ»
مفهوم صفت «بزرگ» را که به هجرت مجاهدین از عراق به آلبانی گفته میشود، میتوان در ثمرات تاکتیکی و استراتژیکی آن برشمرد. این مفهوم و ثمراتش را میتوان در محورهای زیر معرفی نمود:
۱ ـ مجاهدین از یک دام و دسیسه و قتلعامی که برنامه و سازماندهیاش توسط باند خامنهای و مزدوران محلی و عراقیاش تدارک دیده شده بود، با هوشیاری و به موقع جستند.
۲ ـ با حفظ گنجینهٔ تشکیلاتشان، پای به دنیای جدیدی گذاشتند که هم ارتباط کل مقاومت و جنبش را یکپارچه و ممکن کرد و هم راه ارتباط با مردم و جامعهشان گسترش یافت و اوج گرفت.
۳ ـ در این هجرت چندین ماهه که روز ۱۹شهریور ۹۵ آخرین گروه از عراق خارج شد، هیچ ضربه و آسیب امنیتی و اطلاعاتی و پرسنلی ندیدند.
۴ ـ تمرکز فکر و فعالیت مجاهدین در امر تشکیلات، سیاست و دیپلماسی در کانون اشرف۳، انرژی آنها را چندین برابر نسبت به گذشته، معطوف به جامعهٔ خودشان برای رقم زدن تعادلقوای سیاسی علیه نظام ملایان کرده است.
۵ ـ عناصر و کارگزاران رژیم آخوندی از همه بهتر و بیشتر میدانند و مدام اعتراف میکنند که ارتباط مجاهدین با مردم و جامعهشان، بزرگترین چالش علیه نظام ولایت فقیه شده است.
۶ ـ تشکیل کانونهای شورشی را باید یکی از مهمترین دستآوردها پس از هجرت بزرگ دانست که استراتژی ارتش آزادیبخش را بهطور خاص پس از تجارب و بلوغ قیامهای یک دههٔ اخیر، به میان شهرها میبرد.
۷ ـ افقهای پیش روی مجاهدین بسیار فراخ گشت و در تعادلقوای سیاسی، اجتماعی، منطقهیی و بینالمللی، نیرویی قدرتمند در امید خلق محبوبشان برای به زیر کشیدن هیولای انسانستیز آخوندی هستند.