در حالی که بحرانها از سر و کول خامنهای بالا میرود و در اضطراب از ضربات نظامی منطقهیی و فضای جوشان داخلی، خواب از چشمانش ربوده است، بهنحو عجیبی دوباره موج سرکوب و رعب و وحشت را در ۲۵ فروردین راه انداخت. عجیب نه از بابت طینت رژیم که سرکوب و اختناق جوهر همیشگیاش بوده و هست، از این بابت که در این شرایط که نگرانیاش از همافزایی چالشها بالا گرفته، پس چرا دنبال بحرانسازی و بهانه دادن به دست مردم است.
این رفتار دیوانهوار حتی برای خیلی از عوامل و خودیهای رژیم قابل هضم نیست. آنها از سران نظام سؤال میکنند که «چرا اینگونه رفتارها را انجام میدهند؟ چرا مجدد میخواهند گشت ارشاد راه بیندازند؟».
روزنامهٔ حکومتی هممیهن در شمارهٔ اول اردیبهشت مینویسد: «این شکل از مواجهه عمومی نتیجهیی جز گسترش نفرت در پی نخواهد داشت و البته بیاعتمادی را هم افزایش میدهد... این شیوه مواجهه در خیابانها زمینه نفوذ را باز میکند و ممکن است وضعیتی که بر مهسا امینی رقم خورد، بار دیگر بهوجود آید و البته حوادث بعد از آن؛ به بیان دیگر حتی اگر به تعبیر خودشان هم جلو برویم، برای بستن زمینه نفوذ هم که شده باید این روندی که اکنون در خیابانها مشاهده میشود هر چه سریعتر جمع شود.»
در واقع آنها نمیفهمند در این شرایط خطیر اقتصادی با دلار هفتاد تومانی و گرانی سرسامآور کالاها چرا «سوزن» ولیفقیه روی حجاب گیر کرده و هارترین نیروهایش را به جان مردم بهخصوص زنان و دختران آزاده میهن انداخته است: «ما متأسفانه بر روی مسأله اصلی که امالمفاسد است چشم بستهایم و آن چه را که میتواند از فقر، بیکاری، اعتیاد و... جلوگیری کند نادیده گرفته و سوزنمان روی حجاب گیر کرده که خود معلول شرایط است، علت وضع پیش آمده نیست» (ستاره صبح، ۲۷ فروردین ۱۴۰۳) ضمن اینکه ابهام موجود، خاص رسانهها و نیروهای حاشیهای رژیم نیست و حتی اعضای تشخیص مصلحت نظام هم در پرداختن به این «مسائل غیرضرور» هیچ مصلحتی برای نظامشان نمیبینند: «در حالیکه مردم با مشکلات عدیده معیشتی روبهرو هستند تصمیمگیران برخی مسائل غیرضرور را در اولویت قرار میدهند» (عارف، اصلاحاتنیوز، ۲۵ فروردین ۱۴۰۳)
سرکوب زنان و «تقویت خشم» تودهها
در پاسخ به این ابهامات و مسألهداری خودیها، برخی نمایندگان خامنهای که صاحب منبر و بلندگو هستند سعی میکنند به نیروهایشان وضعیت فعلی نظام را تفهیم کنند. آنها لابلای حرفهایشان به نیات و مقاصد خامنهای اشاره کرده و استدلال میآورند که موضوع حجاب فقط سطح قضیه است و این امر با «براندازی» یعنی بود و نبود رژیم گره خورده است. آخوند رحیمآبادی در بیرجند گفت: «مسأله که این دو تار مو نیست هزار نکته باریکتر از مو تو همین دو تار مو به حسب ظاهر هست مسأله براندازی است مسأله از بین بردن حاکمیت است» (تلویزیون رژیم، ۲۴ فروردین ۱۴۰۳) دیگر آخوندهای حکومتی هم بهفرموده همان ساز را کوک کردند و دلیل آوردند که «اگر در مسأله حجاب و عفاف کوتاه بیایید مسأله به اینجا ختم نمیشود و آخر کار نیست... خواسته اونها نابودی نظام جمهوری اسلامی است... مسأله حجاب هم مسأله شرعی و قانونی است و هم مسأله سیاسی و امنیتی»
بنابراین سران نظام به بیان خودشان اعتراف میکنند که موضوع حجاب در اقدامات سرکوبگرانه رژیم آخوندی «بهانه»، و حفظ نظام «نشانه» و هدف است. آنچه نیروهای خامنهای در آیینهٔ گشتهای سرکوبگر نمیبینند خامنهای در خشت خام قیامها و حفظ نظام میبیند. اگر خامنهای بساط سرکوب زنان و جامعه را دوباره پهن کرده است، چون او نسبت به چالشهای داخلی و منطقهیی نظام در محاصرهٔ محکومیتهای بینالمللی اشراف کامل دارد. هم از اعتراضات و نارضایتیهای اقشار مختلف آگاه است، هم میبیند که در جنگافروزی منطقهیی شکستخورده و نگاهها به سوی سر مار برگشته است، هم از ضربات کانونها و گسترش واحدهای مقاومت در سراسر کشور اطلاع دارد و در نتیجه میداند که همه چیز آماده برای انفجار بحرانهاست؛ پس نیروهای سرکوبگرش را به خیابانها گسیل کرده و در حال آمادهباش نگه داشته است تا نگذارد که بشکه باروت منفجر شود و شرایط متحول بهسادگی به قیام تبدیل شود.
پس اینکه درست در همان روزهای موشکپرانی به اسراییل، طرح حجاب و عفاف را راه میاندازد اصلاً اتفاقی نیست و کاملاً هدفمند و برنامهریزی شده است. این تقارن شوم نشان میدهد بحران خارجی و سرکوب داخلی دو روی سکهٔ تداوم نظام بحرانزای ولایت هستند. هر دو نیز سوای تأثیر و تاثر متقابل، برای منحرف کردن اذهان از مشکل و تضاد اصلی جامعه یعنی استبداد دینی حاکم بر کشور است؛ همان تضادی که چهل و چند سال در غلیان و حلناشده باقی مانده است.
نیروهای ابله و مسألهدار نظام هم باید فهمیده باشند که خامنهای نه میخواهد و نه توان حل فقر و گرانی و تورم و سایر مشکلات اقتصادی – اجتماعی را دارد. او در یک جبر و بنبست تاریخی برآمده از اتو دینامیزم ۴۵ سال غارت و جنایت تمام درآمد و دخل این مملکت را در داخل به حلقوم کارتلها و هلدینگهای عظیم سپاه و صنایع نظامی و جیب برادران قاچاقچی میریزد و در خارج هم هزینهی پهپاد و بمب و موشک برای جنگافروزی و بحرانسازی میکند. ضمن اینکه فقر و مشکلات اقتصادی هم بخشی از مشکل مردم ایران با رژیم آزادیکش و قرونوسطایی آخوندی است و همهٔ آن نیست.
البته این بار بهدلیل لقمهٔ گلوگیر منطقهای، نظام خامنهای از موشکپرانیها جز فرو رفتن بیشتر در باتلاق سرنگونی کسب نخواهد کرد. در داخل هم با افزایش سرکوب جز بر خرمن «خشم» تودهها نمیافزاید: «تکرار شوم گشت ارشاد تفکر ضدایران و ضداسلام است و جز تقویت انزجار، خشم، نفرت و... هیچ عایدی نخواهد داشت...» (رشیدی کوچی، انتخاب، ۳۰ فروردین)