آنچه در دو روز گذشته در مهاباد و تحولات پیرامون آن رخ داد، تعبیر چه واقعیتی است؟
ورود سنگین نظامی برای سرکوب قیام در مهاباد و جوانرود، چه تبعاتی برای رژیم دارد و چه چشماندازی را برای قیام سراسری رقم خواهد زد؟
آیا تعبیر «خودکشی» برای ورود خامنهای به شروع کشتار وسیع ــ که آزمایش آن را از مهاباد و جوانرود آغاز کرد ــ واقعی است؟
هر سه پرسش فوق، گویای ورود قیام سراسری به مرحلهٔ جدید هستند. مهاباد میتواند یک مرحلهٔ گذار به پلهیی بالاتر باشد. نشانهٔ این گذار را اتحاد سراسری با مهاباد آشکار نمود. مردم در گلسار رشت شعار دادند: «مهاباد، کردستان ــ چشم و چراغ ایران». شهرهای پیرانشهر و جوانرود بلافاصله پس از لشکرکشی نظامی رژیم به مهاباد، به حمایت و پشتیبانی از مهاباد برخاستند. شبکههای مجازی که زبان رسانهیی قیام هستند، یکپارچه در فراخوان به حمایت از مهاباد فعالیت داشته و دارند و ندا و فریاد ایران را در حمایت از مهاباد و همدلی با آن انعکاس میدهند. در دو هفتهٔ گذشته هم هر شهری که رژیم دست به سرکوب متمرکز آن زده است ــ مثل زاهدان ــ مردم بقیهٔ شهرها، آن شهر را در کانون توجه جغرافیای ایران قرار دادهاند؛ مثل: از زاهدان تا تهران ــ جانم فدای ایران.
این فضا که بهطور خاص در این هفته و بهطور اخص در دو روز گذشته پیرامون مهاباد شکل گرفته بیان هوشیاری، اتحاد و همت سراسری برای تداوم قیام تا سرنگونی حاکمیت ولایی است. واقعیت این است که هجوم نظامی رژیم به مهاباد، ضریب هوشیاری ملی را بسیار بالا برد تا بتوان کمربندهای پایداری، هماهنگی و سازماندهی را برای دور بعدی که مدار کیفیتر هماوردی با حاکمیت خواهد بود، محکم کرد.
واقعیت انکارناپذیر و بسیار مهم و قابل توجه در این پرسش است که رژیم با لشکرکشی به مهاباد و سپس جوانرود، با چه نتیجهیی میخواهد از این لشکرکشی و از این شهرها بیرون بیاید؟ با کشتار حداکثر؟ یا با شکست عظیم؟ هنگامی که قیام به مرحلهیی رسیده است که اکثریت شهرهای ایران پشت هم هستند و ثانیه به ثانیه اخبار همدیگر را پوشش میدهند و نسبت به هم حواسجمع هستند، خامنهای با کشتار وسیع، به عواقبی دچار خواهد شد که کمترینش شعلهور شدن بسابسا بیشتر قیام و متحدتر شدن تمام اقشار است. در جوانرود دیدیم که با وجود قطع نشدن رگبار گلولههای نانخورهای حکومت، جوانان غیور هم تهاجم میکردند و هم به شهدا و مجروحان رسیدگی مینمودند و از آنان انرژی بیشتر برای هماهنگی و تهاجم میگرفتند.
حالا باز هم قطرههای خون شقایقهای محبوب آزادی در مهاباد، در جوانرود و هر شهر دیگری مثل شمعی فروزان، مردم را گرد خود جمع خواهد آورد و شمار بیشتری از هموطنان را به آنان خواهد افزود. دیگر برای همگان مسلم شده است که هر پیکری که از مردم و جوانان ایران بر زمین میافتد، مراسم و گرامیداشت او، گشایش جبههیی جدید در مبارزهٔ همگانیتر با نظام ملایان خواهد شد. به همین سبب، این خونها و یادبودهایشان، تنگناهای پیاپی و تکثیرشونده علیه دستگاه سرکوب حاکمیت شدهاند.
اکنون خامنهای بهدلیل صف بستن جلو آزادی و دموکراسی ــ که نبرد برای تحقق آن در کف خیابانهای ایران جاریست ــ هر بار با سخنانش، چالشی جدید را در درون نظام دامن میزند. خامنهای با هر بار موضعگیری، گرفتار بدفرجامیِ مجازات اتودینامیک میشود؛ آنقدر که هم ریزش را در این روزها در جبههٔ رژیم سرعت بخشیده و هم نفرت عمومی را که در شعار «مرگ بر خامنهای» متبلور شده، بازتکثیر میکند. قابل توجه است که درست پس از آخرین سخنان خامنهای بود که یک فعال سیاسی بهاصطلاح اصلاحطلب از رئیسی خواست که: «پایان کار دولتتان را اعلام کنید»!
اکنون مهاباد زیر ذرهبین تمام شهرهای ایران و تحت حمایت ملی قیامآفرینان واقع است. بیشک شکست حاکمیت در مهاباد و جوانرود، مدار قیام را در سراسر ایران به تهاجم بیشتر و همبستگی مستحکمتر ارتقا خواهد داد.