«چهارشنبهسوری» و «آتش»، در گذر سالیان با یکدیگر پیوندی گسستناپذیر پیدا کردهاند. پیوند آنان بیگمان به فرهنگ اصیل و باورهای پویای ما ایرانیها برمیگردد. باورهایی که ایران و ایرانی را در تندباد حوادث تاریخی همچنان مقاوم، سرزنده و جنگاور نگاه داشتهاند.
شاید از این رو است که شیخ شداد همسویی و همشانه بودن این دو را برنمیتابد. جالب است. آخوندها که در خرافهپراکنی و رواج جنبل و جادو و جعل و جهل و دروغ دست عالم و آدم را از پشت بستهاند، مذبوحانه کوشیدهاند و میکوشند «چهارشنبهسوری» به خرافهها ربط دهند و آن را از دینامیسم زندگیآفرین و پویایش خالی کنند. آنان نوعی از چهارشنبهسوری را تبلیغ میکنند که برایشان بیخطر و کاری به خلافتشان ندارد.
مقاومت ایران از دیرباز با کشف عنصر پویایی و حرکتآفرینی در سنتهای مترقی ایرانی، چهارشنبهسوری را به مفهوم حقیقی خود بازگردانده است. فراخوانهای ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور، نقشی شایان در این زمینه ایفا کرده است. اعلام کارزار ملی آتش، در روز چهارشنبهسوری بستری مساعد برای قیامآفرینی در جامعهٔ شورشی ایران ایجاد میکند.
با این فراخوانها، جشن ملی چهارشنبهسوری به یک کارزار ملی تبدیل شده است. این کارزار در شرایط استمرار قیام سراسری و وضعیت ملتهب جامعه میتواند باعث فوران خشم فرو خفتهٔ مردم شود. زیرا کوچهها، خیابانها و میدانها، محلهای شناختهٔ شده برای تجمع اعتراضی و شکلگیری قیام است.
نیروهای سرکوبگر انتظامی با اعلام این فراخوانها بهحالت آمادهباش درمیآیند. آنها از این میهراسند که بتههای فروزان آتش در معابر، کوچهها، میدانگاهها و خیابانها، کانون جذب و محل تجمع جوانان شورشی شود و آنان حین پریدن از روی آتش، شعارهای اختناقشکن بدهند.
آنها در هراس از گره خوردن کارزار ملی چهارشنبهسوری به جرقههای قیام برای جوانان خطونشان میکشند و میگویند: «هنجارشکنان و مخلان نظم و امنیت عمومی اگر بخواهند از موقعیت و شرایط سوءاستفاده کنند حتماً با واکنش قاطعانه پلیس مواجه خواهند شد و برای آنها پرونده قضایی تشکیل میشود!» (پاسدار حاجیان. تسنیم. ۱۹اسفند ۱۴۰۲)
گزمههای خامنهای از این میهراسند سوزاندن جرثومههای خمینی و خامنهای در آتش چهارشنبهسوری، همهگیر شود و دیگر نتوان این آتش را مهار کرد.
مشکل آنها پیش و بیش از آنکه خود چهارشنبهسوری باشد، جوانانی هستند که میتوانند در سرفصلهایی مانند چهارشنبهسوری، آتشزنهٔ قیام و سرنگونی باشند و با تأسی از کانونهای شورشی دست به سازماندهی و گسترش عملیات در شهرهای مستعد قیام بزنند.
شعارهای اصلی کارزار ملی چهارشنبهسوری مانند «هزار و چارصد و سه/ آتش به بیت میرسه» و «تو دیکتاتور من آرش/ آتش جواب آتش»، این پیام را به جامعه میدهد که راه سرنگونی آخوندهای ایرانفروش تنها و تنها با «آتش» امکانپذیر است. برای فروزانتر کردن این آتش، باید سازماندهی داشت. در هر محله و کوچه، کانون شورشی تشکیل داد. سنگربندی کرد و برای کارزار آماده شد.
بنابراین با آگاهی نسبت به این نقطهٔ ضعف اشغالگران ایران، برخیزیم و بتههای آتش را با این نیت برافروزیم که خاموشی نپذیرند و دامنهٔ آنها در دامن ریاورزان و لبادههای بلند آنها درگیرد و ریش و ریشهٔ آنان را به آتش بکشد.
اگر صاحبان نعلین و عمامه، جامعهٔ ما را خاموش، دلمرده، سوگوار، در خود و زانوی غم در بغل میخواهند بر ماست که این خواست تحمیلی را در هم ریزیم.
بزرگترین قدرشناسی از سنتهای ملی و میهنی، ساختن سلاحی مهیب از آنها، برای جنگ با اشغالگران این آب و خاک است.
چهارشنبهسوری برای ما یک روز نیست. مادامی که آخوندهای اشغالگر ایران، سرزمین ما را سرد و ساکت و خاموش میخواهند، ما باید آتش را بهعنوان نماد مقاومت برافروزیم.
کانونهای شورشی، در کارزار ملی چهارشنبهسوری توانستهاند در عملیات متعدد و اختناقشکن، حوزههای جهل و جنایت، پایگاههای بسیج و سپاه، بنرهای منحوس خمینی، خامنهای و سلیمانی، تابلو راهنمای ستاد خبرچینی بسیج و ستاد جاسوسی وزارت اطلاعات و دیگر نمادهای اختناق را به آتش بکشند. این آتش میتواند فراگیر شود و همچنان فروزان بماند.
چهارشنبهسوری امسال برای هر ایرانی این پیام را دارد که میتوان و باید آتش را به بیت ولایت رساند و خاکستر آن را به باد داد. انقلاب دموکراتیک مردم ایران در سالی پر از شکوفایی، برکت، پیشروی، سبزینگی و آزادی اینچنین محقق میشود.