این روزها کارگزاران و رسانههای حکومتی از بحرانهای عمیق و پشت پردهٔ نظام، لایهلایه پردهبرداری میکنند. چرا؟ این خصلت دورهٔ حاد داخلی و فوقالعادهٔ بینالمللی است که حاکمیت در آن گرفتار آمده است.
این دست رو کردنها، رکگوییها یا پردهبرداریها اگر چه هشدارهای زنگ خطر برای موجودیت نظام هستند، ولی همگی نشانیِ چنگ در چنگ بودن حاکمیت با مرحلهٔ بود و نبود را میدهند. این کارگزاران و رسانهها جملگی برحذر بودن از غفلت خطرناک نسبت به «ابرچالشهای داخلی» [۱] را گوشزد میکنند. یعنی درست است که نظام «از جهات مختلف تحت فشارهای بینالمللی و تهدیدات منطقهای» [۲] قرار دارد، ولی تهدید اصلی در درون ایران و حتی درون نظام است.
اعتراف به این واقعیت تلخ و سنگین از منظر کارگزاران و رسانههای حکومتی، هیچ پیامی جز این ندارد که رژیم آخوندی سرنوشت خود را در دو روی همخوان یک سکه میبیند؛ یکطرف سقوط حداکثریِ پایگاه اجتماعیِ نظام، یکطرف اجتماع حداکثریِ مترصد انفجار سیاسی، اجتماعی و صنفی. دقت کنید که مشاور اقتصادی پزشکیان، زخم پیکر نظام از استیضاح همتی و درد بیدرمان سقوط پایگاه اجتماعی حکومت را چگونه به رقبای باندی گوشزد میکند:
«استیضاح آقای همتی، اوج عدم درک کلیت وضعیت خطرناک جاری توسط مجلس بود. استیضاح همتی منطق اقتصادی یا مدیریتی نداشت. این برخوردها نشان میدهد اصلاً متوجه تصویر بزرگتر مشکلات نیستند. آیا نمیبینند که ایجاد و حفظ سرمایه و انسجام اجتماعی در شرایط دشوار فعلی ایران، برای ارکان نظام ناممکن شده است؟» [۳]
گام بعدی در پردهبرداری از بحرانهای لاعلاج درون نظام، نشان دادن بیفایده بودن جابهجایی مهرهها و کارگزاران نظام و حتی کل دولت در «وضعیت پیچیدهٔ شرایط ایران در منطقه و جهان» است:
«وضعیت پیچیدهتر از آن است که با تغییر یک یا دو وزیر یا تغییر کل دولت، بشود مشکلات را حل کرد». [۴]
موقعیت حاکمیت ملایان در دو سال اخیر ــ بهویژه پس از قیام سال ۱۴۰۱ ــ این ویژگیِ برجسته را دارد که هم در اعتراضات صنفی و اقشار و هم در سه نمایش انتخاباتی ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳، از جانب اکثریت مردم ایران مطرود و تحریم شده است. یعنی که آثار مجموع جنایات سیاسی و چپاول اقتصادی طی دهههای گذشته، از دو سال پیش به اینسو، با شتاب هر چه بیشتر به خود نظام و به ساختار آن بازگشته است. این مکافاتهایی که اکنون کارگزاران و رسانههای حکومتی سری به سری پردهبرداری میکنند، محصول و بازتاب چنین ویژگی میباشد. از اینرو آنچه در درون حاکمیت در جریان است، جنگ قدرت و ثروت برای بهدر بردن خود از آثار بیشتر و گستردهتر «ابرچالشهای درونی» است. فقط ویژگیِ چنین مرحلهیی است که حتی منافع کل نظام هم قربانیِ سود باندی میشود:
«چرا حداقل با دولتی که بیشتر انتصابات خود را از جناح مقابل انجام داده، همکاری نمیکنند؟» [۵]
آیا تصور میکردید حاکمیتی که از فردای ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به بعد، بر سر حجاب اجباری علیه زنان ایران، چه جنایتها که نکرده است، روزگاری همین حجاب اجباری گریبانش را بگیرد و حتی ولیفقیه ارتجاع هم جرأت تعیینتکلیف لایحهٔ آن را نداشته باشد؟ عطف به «ابرچالشهای درونی» نظام در اینروزها [بخوانید جامعهٔ مترصد انفجار و حاکمیت در حال تلاشی]، لایحهٔ مزبور و منفور هم به جرگهٔ عوامل سرنگونیساز در «شرایط منطقهیی و بینالمللیِ» نظام پیوسته است. این را هم خودشان پردهبرداری میکنند:
«لایحه حجاب نه اولویت کشور است، نه مشکل مردم را حل میکند». [۶]
در موقعیت کنونی که ویژگیِ آن چشمانداز «تغییر دوران» بهنفع مردم ایران است، این پردهبرداریها از «ابرچالشها»، از نتایج سحر «موقعیت انقلابی» است.
پینوشت:
[۱] روزنامه ستاره صبح بهنقل از مشاور اقتصادی پزشکیان، ۲۲ اسفند ۱۴۰۳
[۲ و ۳ و ۴ و ۵ و ۶] همان