در سالهای اخیر شاهد حضور نسلهای متولدشدهٔ دهههای ۷۰، ۸۰ و ۹۰ در گردهماییهای بزرگ مجاهدین در شهرهای اروپا بودهایم. این حضور با هر مراسم و گردهمایی جدید، بیشتر میشود. جدیدترین نمونه، حضور قابل توجه نسلهای جدید در گردهمایی و تظاهرات روز شنبه ۱۵ شهریور در شهر بروکسل، بهمناسبت شصتمین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران بود.
علت در چیست؟ اهمیت پاسخ به این پرسش از آنجا ناشی میشود که سالیان سال است دستگاه تبلیغات نظام ملایان با همراهیِ همخطان و همسویان آن در خارج کشور، بیشترین و حجیمترین شیطانسازیها را علیه مجاهدین بهکار گرفتهاند. از طرفی، بیشترین سانسور رسانهیی از جانب اینان، در مورد مجاهدین و کانونهای شورشی صورت میگیرد.
بنابراین علت گرایش نسلهای سه دههٔ گذشته به مجاهدین، باید یک زمینهٔ تاریخی، اجتماعی و مبارزاتی داشته باشد؛ چرا که در میان این همه دود و غبار رسانهیی علیه مجاهدین، باز نسل نوخواه و ضد هر گونه دیکتاتوری، به جانب مجاهدین میل میکند.
اگر نخواهیم به سرآغاز صدارت نظام ملایان و تضاد نسل جوان آن موقع با خمینی برویم، باید اشاره کنیم که نسل جوان سه دههٔ گذشته بهیمن ظهور اینترنت و ارتباطات گستردهٔ جهانی، نسلی پرسشگر و در عینحال زودتر از نسلهای پیش از خود به دنیای سیاست پا گذاشته است. از اینرو نسلی است که مستقل از باورها، سیاستها و تبلیغات رسانهییِ دولتها به تحولات مینگرد و خوانش مستقل خود از تحولات را دارد.
این طبیعی است که وقتی دیکتاتور حاکم وارد جزئیات زندگی و ارتباطات شهروندان میشود، وقتی تیغ سرکوب خود را بر نسل جوان متمرکز میکند، بهطور قانونمند، نسل جوان هم طرف حساب سیاسیِ دیکتاتور حاکم خواهد شد. این واقعیت را بارها در قیامهای دو دههٔ اخیر ایران شاهد بودهایم. هنوز هم در مصاف زندانیان سیاسی با حاکمیت شاهدیم.
با این زمینههاست که نسل جدید، دنبال پاسخدهنده به پرسشها و نیازهایش در میان نیروهای سیاسی ایران میگردد. حتماً که این نسل بسیار در معرض شیطانسازیهای تبلیغاتی نظام ملایان علیه مجاهدین واقع شده است. با این حال، مسأله این است که مشکل اول این نسل، زهر حاکمیت آخوندی است؛ لذا بهطور طبیعی دنبال پادزهر آن میرود.
از اینجاست که مبارزات نسلهای پیشین و آثار جنایات دیکتاتوری آخوندی، به نسلهای بعدی سرایت میکند. حافظهٔ تاریخیِ نسلهای قبلی با دادههای نسل جدید پیوند میخورد. آنگاه تلاقیِ این مبارزات و خاطرههای مشترک، به سرمایههای نسل جدید برای مصاف با حاکمیت تمامیتخواه ملایان میافزایند.
حاکمیت آخوندی بسیار هزینه میکند تا این جو و فضا را غالب و تحمیل کند که جز خودش هیچ نیروی دیگری نیست و جایگزین سیاسی ندارد. همین سیاست دروغین، مبدأ انگیزش فاصله گرفتن نسل جدید از آن برای یافتن واقعیت است. با این کنکاش است که بهطور طبیعی به مجاهدین خلق برمیخورد که از قضا اتاق فکر نظام، تمام هم و غماش، تمرکز علیه مجاهدین است.
مشاهده میشود که بهگونهیی دیالکتیکی، نسل جوان در سر راه پاسخ به دیکتاتوری در ایران، به پادزهر آن در نیروی سازمانیافته و تاریخی و مبارزاتیِ مجاهدین میرسد. در داخل ایران هم بهطور قانونمند به کانونهای شورشی برمیخورد و در میدان عمل سیاسی و اجتماعی، دو جبههٔ ارتجاع و انقلاب، استبداد و آزادی را مشاهده و تجربه میکند.
اینگونه است که هر نسل پرسشگر و جویندهٔ پاسخ، بر شانهٔ داراییهای مبارزاتیِ نسل پیش از خود، تکامل مییابد. آمدن جوانان به خارج از ایران و یافتن و پیوستن به مجاهدین، در حقیقت یافتن صورت مسألهٔ اصلیِ ایران در نبرد میان آزادی و استبداد است.
اینگونه است که نسل قیامی و شورشیِ دهههای ۷۰ و ۸۰ در ایران کنونی، بر شانهٔ سراسر مبارزه و حماسهٔ ۶۰ ایستاده است. مبارزات و راهگشاییهای پیشتازان مجاهد و مبارز آن دهه توشهٔ تجربی، پشتیبان ذهنی و فکری و راهنمای شناخت ماهیت قرونوسطایی نظام ولایت فقیه شده است.
بدین سبب و با این پیشینه است که نسلهای جدید، مجذوب مبارزات تاریخی، پایداریِ طولانی و انسانیِ مجاهدین و پاسخ همهجانبهشان به دیکتاتوری ولایت فقیهی میشوند.
بدین سبب است که روزنامهٔ حکومتیِ همشهری در هراس از بالندگیِ نسل جدید در پیوستن به مجاهدین خلق در گردهمایی ۱۵ شهریور، بنبست نظام و شکست آن در شیطانسازیِ چهل ساله علیه مجاهدین را اینگونه اعتراف میکند: «نسل جوان، ماهیت خطرناک سازمان مجاهدین را درک نکرده است».
این اعتراف، فقط گویای دو جبههٔ اصلیِ نبرد در صحنهٔ سیاسی ایران است. اراده و نگاه نسل جوان هم معطوف به جبههٔ بالنده و پایدار در مصاف طولانی و تاریخی با ارتجاع قرونوسطایی آخوندی است.