شورش و جنبش مردمی در عراق و لبنان بهموازات هم اوج گرفته و استمرار یافتهاند. هر دو حرکت بزرگ، سمتوسوی طرد سلطهگری بنیادگرایی گرفته و به جانب استقلال سیاسی پیش میروند. از هماکنون صاحبان منافع بنیادگرایی که در رأسشان نظام آخوندی است، از تهدیدات و پیامدهای این دو قیام و استمرارشان به هراس افتادهاند. دامنهدار شدن، عمیق شدن و بالغ شدن خواستهها، شواهد قابل توجه و گویای این واقعیت هستند که آنچه دارد در این دو کشور به موازات هم تعیینتکلیف میشود، استراتژی نظام آخوندی در عراق و لبنان است.
گستردگی و عمق یافتن این دو قیام در استانهای فراایرانیِ مدنظر ولایت فقیه و سمت و سوی طرد مزدوران محلی آن، باعث شده است که هم حساب و کتابهای سالیان دیرین بههم بخورد و هم برای پوشاندن واقعیت غیرقابل انکار، فهم و درک این «اتفاقات عجیب» را «سخت و پیچیده» قلمداد کنند: «اتفاقات عجیبی در خیابان رخ داد که تحلیل و حکم صادر کردن درباره آن را سخت و پیچیده میکند».(روزنامه جوان ۶آبان ۹۸)
هراس رژیم آنقدر ملموس است و آنقدر برایش مسجل است که توده میلیونی ـ بهخصوص شیعیان در عراق ـ شورش کردهاند که کارشناسان آن، توان تحلیل وقایع را ندارند و مجبورند برای گریز از اعتراف به واقعیت موجود، گیج شده و در مصاحبه با روزنامه جوان اینطور بگویند: «۱۰استانی که در آنها تظاهرات میشود استانهای شیعی هستند. رهبرانی که بیانیه دادند و پرچم مبارزه با فساد بلند کردند کسانی هستند که از دل همین ساختار بیرون آمدند و در برابر اصلاح ساختاری عراق میایستند».(همان منبع)
واقعیت قیام بزرگ عراق و لبنان اما آنقدر چشمها را زده و پر کرده است که یا باید از منظر دیکتاتورها این «واقعیت بد» را اعتراف کرد و یا به شیوهٔ ازهاری در قیام سال ۵۷ ایران متوسل شد که فریاد میلیونها تن از مردم را «نوار» معرفی کنند! ورثهٔ ازهاری در نظام آخوندی هم بارها این تبلیغات مستهجن لورفته را بهکار بردهاند و اکنون در قبال قیامهای عراق و لبنان هم به تکرار آن «صحنهآرایی» متوسل میشوند: «این وضعیتی که ما مشاهده میکنیم محصول اقدامات دستهایی است که میخواستند پیروزیهای جبهه مقاومت را تلخ کنند. لذا یک صحنهآرایی کردند که بهنظر من عمق آنچنان هم ندارد».(همان منبع)
یکی از واقعیتهای سرسخت قیام لبنان، دامنهداری ملی و عمق داشتن مطالبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن است. این واقعیت، نظام آخوندی را در بنبست گیجکنندهای گرفتار کرده است. رژیم آخوندی بهدلیل نقش ملی و برجستهٔ ارتش لبنان نمیتواند از مزدوران محلیاش برای سرکوب اقشار مردم لبنان استفاده کند. این واقعیت را روزنامهنگار رژیم با کارشناس آن اینگونه طرح میکند: «همه طوایف لبنان در این تجمعات حضور داشتند». کارشناس رژیم هم که تمام «صحنهآرایی»های تحلیلش بهجایی نرسیده و چیزی به خوانندهٔ روزنامه نمیدهد، چنین اعتراف میکند: «عدد جمعیتی شرکتکننده در این اجتماعات بین مسیحیان و شیعیان اختلافات چندانی نداشته و حتی در برخی موارد جمعیت شیعیان بیشتر هم بوده است. بنابراین موضوع در لبنان یک مسأله اجتماعی است».(همان منبع)
هراس اصلی اما در تهران است که قیامهای بغداد و بیروت میتوانند چنین چشماندازی را رقم بزنند. چنین چشماندازی را خامنهای از سالها پیش هشدار داده بود: «اگر در سوریه و عمق استراتژیک جمهوری اسلامی نجنگیم، باید در تهران و مشهد و... بجنگیم». این واقعیت استراتژیک را این روزها عراقیان و لبنانیها دارند از غبار و مه درمیآورند و تصویر آن واضح میشود. هر یک روزی هم که این دو قیام استمرار مییابند، حجم هراس و وحشت در بنیادهای نظام آخوندی همهجانبهتر میشود: «بهنظر میرسد برای ایران نیز مانند عراق و لبنان، برنامه دارند... نباید خوشخیال بود. باید بهشدت هشیار بود». و از آنجایی که خودیهای نظام هم بهتر از هر کس میدانند رژیم سراپا غرق در فساد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی چه بر سر مردم ایران آورده است، نسبت به عاقبت خود هشدار میدهند: «معیشت مردم عرصهای است که اگر مورد غفلت قدرت قرار گیرد، دودمان به باد میدهد... تراکم فساد و ناراضیتراشیها ناگهان به جایی میرسد که قابل کنترل نیست».(همان منبع)
رژیم آخوندی به تحریم و طرد کامل خود از جانب مردم ایران اشراف دارد. روی دیگر این اشراف، همان وحشت جاری و لاعلاج از شبکههای اینترنتی و رسانههای مجازی و شهروندان خبرنگار است. این هراس و مصیبت نظام از خود خامنهای تا امامان جمعهبازار و یا مفسران رسانههای نظام، بارها و بارها بیان شده است. در واکنش به قیامهای عراق و لبنان هم این وحشت و هراس بیدرمان را به خودیهای نظام گوشزد میکنند: «در بهار عربی، این شبکههای اجتماعی بودند که حکم رهبری خیابان را برعهده داشتند. خیابان که گوش به زبان شبکههای اجتماعی داشت، قادر بود دولتی را ساقط کند... باید نسبت به هدایت رسانهها آگاه بود. رسانههای مجازی صرفاً یک پل ارتباطی بین خیابانچیها نیستند».(همان منبع)
اکنون مبنای استمرار قیامهای عراق و لبنان و شرط ویژهٔ رسانهای و شبکههای مجازی آنها هستند که چشمانداز نوینی را در هر دو کشور و نیز منطقه و خاورمیانه رقم میزنند. سرایت این چشمانداز به ایران، با تغییر جغرافیای سیاسی منطقه، غیرقابل انکار و در تقدیر خواهد بود.