بیستو هفتمین روز قیام سراسری، یک قدرتنمایی خیرهکننده از قیامآفرینان در امتداد بیستوسومین روز آن بود. در میان شهرهای بهپاخاسته، تهران دوباره جایگاه بزرگترین شهر شورشی را از آن خود کرد. جنگ و گریز قیامآفرینان در خیابانهای ولیعصر، شریعتی، طالقانی، کارگر، صادقیه، لالهزار، میدان آزادی، بلوار فردوس، پاساژ علاءالدین، پاساژ کاشانی، مولوی و صادقیه عرصه را بر سگان زنجیری خامنهای در خیابان و بر خود او در پشت درهای بستهٔ کاخش تنگ کرده بود. در این روز قیام جوانان شورشی را دانشجویان و دانشآموزان و گروهی از وکلا همراهی کردند. این خیزش سراسری با اعتصاب در برخی از شهرهای ایران پشتیبانی شد. توجه داشته باشیم که این شورشگران آزادی در حالی به خیابان آمدند که دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی رژیم از فراخوانهای قیام در فضای مجازی باخبر بودند؛ حتی زمان و مکان نقاط قیامخیز مشخص بود؛ اما با این حال نتوانستند کاری از پیش ببرند. همه به چشم دیدند که چگونه یک دختر جوان شورشی توانست از محاصرهٔ گلهیی از گزمههای تا دندان مسلح خود را نجات دهد و مرعوب تعدادشان نشود. این شجاعت تحسینبرانگیز و ستودنی اکنون به یک فرهنگ فراگیر و زبانزد در افکار بینالمللی تبدیل شده و به اعتقاد برخی ناظران انقلابی دیگر را در نگاه جهانیان به ایران و ایرانی رقم میزند. «جان برد» وزیر خارجه اسبق در مورد این پدیده میگوید:
«من بیش از دو هفته است که به تلویزیون چسبیدهام و صحنههای داخل ایران را تماشا میکنم. من مردم شجاعی را میبینم که با نیروهای امنیتی بهشدت مسلح روبهرو میشوند. من زنان جوانی را میبینم که اکثر آنها در دهه۲۰ از سنشان هستند که با آغوش باز و مشتهای گره کرده به سمت انبوهی از مردان نقاب بر چهره با تجهیزات کامل ضدشورش حرکت میکنند. با اینکه بدیهی است به زمین میافتند، اما دوباره بلند میشوند و راست قامت برمیخیزند.». (نشنال پست. ۲۰مهر ۱۴۰۱).
در هراس از چنین پیامدهایی است که خامنهای ناچار شد در همین روز سران حکومتش را در «مجمع تشخیص مصلحت نظام» گردآورد و به چارهاندیشی بپردازد. او در لفافهٔ کاربرد استعارهٔ «شکست اسلام»! اضطراب و دغدغهٔ خود را از سرنگونی سلطنتش کتمان نکرد.
«مسألهٔ مصلحت جزو مسائل درجه یک نظام، و به تعبیر امام بزرگوار به قدری مهم است که غفلت از آن گاهی موجب شکست اسلام میشود» (انتخاب. ۲۰مهر ۱۴۰۱).
دیکتاتور شاخشکستهٔ ارتجاع در این زمینه روی دست باقی ترسخوردگان نظام بلند شد که سعی میکردند بگویند که «فتنه تمام شد»! و یک امر گذرا بود و تلاش کرد به وارفتگان و ترسخوردگان نظام روحیه تزریق کند:
«این دشمنیها به اشکال مختلف ادامه پیدا خواهد کرد و تنها راه علاج آن نیز ایستادگی است».
خامنهای اعتراف کرد که قیام سراسری مشغلهٔ اصلی او و سران حکومتش بوده و خواهد بود؛ بهگونهیی که دست و دل هیچکدام آنها به کار نمیرود و از ترس سرنگونی و گرفتار شدن به خشم انفجاری مردم دچار گاوگیجگی و «حواسپرتی»! شدهاند و نمیتوانند حیطهٔ حکمرانی خود را مدیریت کنند.
«مراقب باشید این مسائل حواس شما را پرت نکند و از کارهای اصلی و اساسی باز نمانید». !
کلیدواژهٔ «حواسپرتی»! اشارهیی گویا به رعشههای سرنگونی است که سراپای حکومت از سرکردگان و بدنهٔ سرکوبگر آن را فراگرفته است. نسلی به میدان آمده است که هیچ چیز او را از تمرکز بر روی هدف اصلی یعنی براندازی اصل ولایت فقیه منحرف نمیکند؛ نه دار و درفش و سرکوب عریان، نه تشبثاتی مانند قرآنسوزانی و چادر کشیدن از سر زن محجبه توسط لباس شخصیها و نسبت دادن آن به قیامآفرینان، (۱) نه ترویج شعارهای انحرافی، نه تقلیل خواستهها به سقفهایی نازل مانند دهنه زدن به گشت ارشاد و رفرم در موضوع حجاب و نه هیچ چیز دیگر. عقربهٔ قطبنمای این انقلاب بیت خامنهای و نظام فاسد او را نشانه رفته است.
انقلاب دمکراتیک مردم ایران با گامهای شتابناک به پیش میتازد. مصلحتاندیشان نظام اکنون باید تنها به روز عقوبت یا فرار از چنگ مردم و خشم انفجاری آنها بیندیشند.
پانوشت:
(۱) برگرفته از توئیت «شکوریراد»، عضو سابق مجلس ارتجاع در ۱۹مهر ۱۴۰۱:
«لباس شخصیها وارد جمعیت معترض میشوند، شعارهای زشت سرمیدهند، میشکنند، تخریب میکنند، چادر از سر زنان میکشند، قرآن و مسجد آتشمیزنند و گاهی بهطور اتفاقی در زمره معترضان کشته میشوند اما شهید تلقی شده مراسم تشییع آنها در رسانه ملی نمایش داده میشود و از آنها تجلیل بهعمل میآید».