در چهارشنبه سوری چه رازی نهفته است که قریب ۴۰سال است حکومت آخوندی از دست آن خلاص نمیشود؟
در چهارشنبه سوری چه آتشفشانی پنهان است که اگر جلواش را نگیرند و زبانه بکشد، بلای جان حکومت میشود؟
از چهارشنبه سوری چه خطری فوران میکند که باید امامان جماعت ارتجاع در سراسر ایران علیه آن خطبهها سردهند؟
چرا باید این همه سال از اصالت یک سنت دیرینه بگوییم و بنویسیم و برایش با حکومت بجنگیم؟
چهارشنبه سوری ـ شب است و چهره میهن سیاهه
این حکومت با یک سنت معمول و جاری در سیر زندگی و تاریخ ایرانیان چه کرده است که مردم باید برای برگزاریاش این همه دردسر بکشند و تهدید بشنوند؟
واقعیتهای پشت سرمان در ۴۰سال گذشته این بوده و هستند که دست روی هر کدامشان بگذاریم، با همین پرسشها و چراییها روبهروییم. پاسخ همهشان هم در نوعی از حکومت است که هیچ سنخیتی با فرهنگ و مرام و خوی و خون ما ایرانیان ندارد. یک حکومت اشغالگر که او هم سنتهای مردمی و ملی و تاریخی ما را تاب نمیآورد.
چهارشنبه سوری ـ سوزاندن کهنگی، نو شدن با طبیعت و نشاط طنین رقص
پس ما ایرانیان با لشکر رسم و خوی و سنت و فرهنگمان در جنگ و نبرد با حکومتی اشغالگر هستیم. از اینرو هم هست که در ساختارهای ضدفرهنگی و ضدتاریخی، دست روی هر چیزی بگذاریم، سیاسی است. پس لاجرم نبرد بین دو نیرو در تمامی جلوههای حتی متعارف زندگی جریان داشته و دارد. از موسیقی در خانه و خودرو گرفته تا چند تار موی زنان، از نوع و رنگ لباس گرفته تا مردانه ـ زنانه کردن زندگی و... و یکی هم چهارشنبه سوری.
همه چیز میتوانست طبیعی و معمول باشد و اینقدر بار و ثقل سیاسی پیدا نکند؛ اما این همه را باید در نظامی مردمی و دموکراتیک در پیوند با فرهنگ مردمش جستجو کرد و توقع داشت؛ نه در نظامی عقبمانده و تمامیتخواه، انحصارطلب، ضدفرهنگ مردمی، ضدتمدن تاریخی ایران، زنستیز و در یک کلام: دجال ضدبشر.
سنتهای دیرین و فرهنگی ما مبنای مناسبات و روابط گرم اجتماعیمان بوده و هستند. این سنتها نشاطآور و جمعی و همگانیاند. همین ویژگیهایشان باعث ترس و وحشت دیکتاتور مذهبی میشود. دیکتاتوری دینی ولایتفقیه میخواهد فلات بزرگ ایران را در حوزهها و حجرههای دستگاه آخوندی بگنجاند؛ اما چه کند که خورشید در چشم بوف کور نمیرود و نمیگنجد. تمام تعارض و مقابلهٴ مردم ایران و پیشتازانشان با این حکومت بر سر همین تضاد تاریخی بوده و میباشد. نبرد سنتهایمان هم ریشه در همین تعارض ماهوی داشته و دارد.
چهارشنبه سوری ـ آتش، شعله برکش، شعله، دم فرو مکش
دیکتاتوری آخوندی با محوریت ولایت فقیه سالیان است که قصد کرده سنتهای مردمی و فرهنگی ما را با توجیه دجالگرانهٴ ضداسلامی بودن آنها از ایران برچیند. اما جایگاه تاریخی سنتها و ارادهٴ ملی پشت آنها توانست هجمه ارتجاع قرونوسطی را پس بزند. یکی از عناصر قدرتمند حفظ این سنتها، نسلجوان ۴دهه گذشته بوده است. از اینرو آخوندها دل پری از این نسلها دارند. نسلهایی که هر یک در سرفصل بلوغ اجتماعیاش، پرچم قیامی را مقابل آخوندها برافراشته و تعادلقوای سیاسی و اجتماعی جامعه ایران را مدام بهنفع مردم سیر داده است. آخوندهای حکومتی هم در چهارشنبه سوریهای این سالیان، از همین نسل جوان هراس و خوف دارند. نسلی که هر بزنگاهی را فرصت گلاویز شدن با عمله و اکره ارتجاع اشغالگر میکند.
حالا اما چهارشنبه سوری دیگری باید رقم بخورد. حالا مردم و بهخصوص نسل جوان شورشی، از قیامی عبور کرده است که ارکان دستگاه ولایت را به لرزه درآورده است. حالا چهارشنبه سوری باید سوری و شعلههای نوری برای دوستداران و عاشقان آزادی باشد و دودی علیه سرکوبگران و دستاربندان ضد آزادی.
آری، دشمن آزادی و فرهنگ، با مردم و میهن ما چنان کرد که حالا دیگر سنتهایمان هم سیاسی شدهاند. سنتهایمان هم تیر آرشاند در کمان نسل آتش.