728 x 90

چگونه و چرا به مجاهدین خلق پیوستم؟

کتاب راه حسین
کتاب راه حسین

در سال۵۵ یکی از اقواممان که در دانشگاه شیراز درس می‌خواند به مشهد آمد و یک کتاب به‌نام راه حسین رهنمودی برای انسان‌ها آورده بود و به من که کتابهای مذهبی می‌خواندم داد. وقتی کتاب را با همان سواد کم سیاسی و مذهبی که داشتم خواندم دیدم این کتاب با تمام کتابهای مذهبی حتی روشنفکرانه و رادیکالی که تا آنموقع خوانده بودم فرق دارد. اصلاً نگارش و برداشتش از عاشورا و مقدمه کوتاهی که در مورد پیدایش اسلام و دوره حضرت محمد و علی و امام حسن هم نوشته بود . با همه برداشتها و کتابهای قبلی فرق داشت.

شیفته این کتاب شدم. کتابی که نگرش ژرف انقلابی و توحیدی با روح ضداستثماری و ضداستبدادی داشت. نام نویسنده روی کتاب نوشته شده بود احمد موحد.

من شروع کردم به مراجعه به کتابفروشی‌ها در مشهد و بعد هم کتابفروشیهای روبه‌روی دانشگاه تهران و کوچه‌های آن اطراف و در هر مغازه که می‌رفتم می‌گفتم آیا کتابی از احمد موحد دارید؟ همه اظهار بی‌اطلاعی از چنین نویسنده‌ای می‌کردند و من می‌گفتم کتاب راه حسین را نوشته است و با جواب منفی روبه‌رو می‌شدم، از یک کتابفروشی که بیرون آمدم پشت سرم یک جوان عینکی که ۷ تا ۸سال از من بزرگتر بود و ظاهراً دانشجو بود بیرون آمد و من را صدا کرد و گفت ببین دنبال کتابی از این نویسنده‌ای که گفتی نگرد و اسم کتاب (راه حسین) را همینطوری درمغازه‌ها نگو. توضیح بیشتری هم نداد.

فقط من فهمیدم هر چه هست کتابی سیاسی و ضد رژیم است و طرف حساب بعدی آدم ساواک می‌شود.

به مشهد برگشتم و مجدداً کتاب را خواندم. آن‌قدر مطالب کتاب سنگین و پر بار بود که اگر معلم و مرشدی می‌داشتم نیاز داشتم که سر هر صفحه ساعتها آموزش بگیرم ولی متأسفانه کسی در اطرافم نبود.

در دوران شروع تظاهراتهای ضد شاه در مشهد با زندگینامه و اسامی شهدای سازمان به‌خصوص فاطمه امینی که از مشهد بود آشنا شدم. قبل از سقوط رژیم شاه که زندانیان سیاسی آزاد می‌شدند مجاهد شهید منصور بازرگان هم آزاد شد و به مشهد آمد و در دانشگاه مشهد یک سخنرانی کرد. البته الآن می‌فهمم که زیاد حرفهایش را آنموقع نمی‌فهمیدم. فقط یادم هست که در مورد حساسیت شرایط و این‌که باید مسعود و موسی به سلامت آزاد شوند صحبت کرد که هیچ‌کدام را من نمی‌شناختم.

بعد از پیروزی قیام ۲۲بهمن و سرنگونی رژیم استبدادی که دوره کوتاهی از آزادی و نشر کتب فراهم شد دیدم که کتاب راه حسین با آرم سازمان مجاهدین و به‌نام مجاهد شهید احمد رضایی چاپ شده است. بلافاصله انتخابم را کردم و به چیزی که در آن سالیان دنبالش می‌گشتم دست یافتم .

در اولین انتخابات بعد از سقوط شاه که ناظران از طرف گروهها و سازمانها برای حوزه‌ها می‌رفتند من هم داوطلب شرکت شدم و جنبش مجاهدین آنموقع در مشهد قبول کرد که من هم جزو ناظران از طرف سازمان باشم. روز قبل از انتخابات همه جوانانی که داوطلب شرکت به‌عنوان ناظر انتخابات از طرف سازمان بودیم در محل جنبش جوانان مجاهد جمع شدیم و مجاهد شهید منصور بازرگان نکاتی در مورد انتخابات و علت شرکت در انتخابات گفت، ولی باز هم باید اذعان کنم که الآن می‌فهمم که زیاد از حرفهایش چیزی نفهمیدم. ولی یک نفر این سؤال را پرسید که ”ما که به حوزه‌ها می‌رویم بعضاً مردم ما را می‌شناسند و نظر ما را می‌خواهند یا در محلاتی از شهر مشکل مردم کم سوادی یا بیسوادی است آیا برای آنها که از ما می‌خواهند برگه اسامی کاندیداها را پر کنیم، اسامی کاندیداهای سازمان و نیروهای ائتلافی با سازمان را بنویسیم؟ ”جوابی که شنیدم اعتقاد و ایمانم را به سازمان باز هم افزایش داد و پایم روی انتخابی که کرده بودم محکم‌تر شد. جواب مجاهد شهید منصور بازرگان منفی بود.

گفت نه چون قصد ما رأی جمع کردن نیست، قصد ما از شرکت در انتخابات آگاه کردن مردم نسبت به برنامه‌های و اهداف‌مان است که باید در یک مجلس مردمی به ثبت برسد و حقوق مردم اعاده شود. می‌خواهیم مردم بفهمند که باید خواستهایشان از حکومت و قانونگذاران احقاق این حقوق یعنی آزادیهای سیاسی، آزادیهای اجتماعی و عدالت اجتماعی باشد. بعد هم ما روی رایی که بر اساس آگاهی به ما داده شده برای گامهای بعدیمان حساب می‌کنیم نه رایی که بدون آگاهی کسب کنیم.

ما همین پیام را به مردم برسانیم رسالتمان را انجام داده‌ایم و انتظار این‌که بگذارند ما به مجلس راه پیدا کنیم را هم نداریم.

یک‌سال بعد که با سازمان کار می‌کردم در یک نشست توجیهی در مورد رأی ندادن به قانون اساسی، برادر مجاهد مهدی ابریشمچی در زیر زمین ستاد انزلی معروف به زمین چمن (چون موکت سبز داشت) گفتند که اگر ما امروز به قانون اساسی ولایت فقیه رأی بدهیم، نسلهای بعدی از ما خواهند پرسید که شما نیروی پیشتاز آنموقع بودید چرا به قانون اساسی رأی دادید؟ و مانند حزب توده که الآن همه به آن به‌چشم یک حزب خائن نگاه می‌کنند چون در بزنگاه تاریخی به رسالت خودش عمل نکرد، به ما هم نگاه خواهند کرد. ما رسالتمان رأی ندادن به قانون اساسی است چرا که منافع مردم را تأمین نمی‌کند، اگر چه به‌خاطر آن تحت فشار و سرکوب قرار بگیریم ... ...

آری از این خاطرات بسیار است ولی در یک‌کلام در مجاهدین فدا و صداقت در درون مناسباتشان و با مردمو خلق محبوبشان و با همه نیروهای سیاسی دیگر دیدم. با جریانی آشنا شدم که دنبال منافع روز و کسب قدرت و جاه و مقام نبود و فقط به فقط به احقاق حقوق از دست رفته مردم، به اجرای عدالت اجتماعی و کسب آزادیهای سیاسی و اجتماعی برای همه خلق بود و به‌خاطر پایبندی به این اصول همیشه تحت فشار و سرکوب و تهمت بوده است. برای همین با افتخار تمام هوادار این سازمان شدم و تا آخر عمرم مدیون و بدهکار آن هستم.

بهادر مهدوی

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9bf2625a-a427-4079-b36a-740c4d80fdd4"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات