پس از آن که شورای عالی کار رژیم آخوندی دو ماه اعصاب کارگران و مزد بگیران را خرد کرد تا حداقل حقوق سال ۱۳۹۹ را تصویب کند و بعد از کلی دعوا و مرافعه و در نهایت بدون حضور نمایندههای کارگران مورد تأیید رژیم آخوندی، در ۲۱فروردین یک میلیون و هشتصد هزار تومان تصویب شد.
سال ۹۹ با هجوم ویروس کرونا به جان مردم ایران آغاز شد. برای کارگران و زحمتکشان میهن که زیر بار هزینههای معیشتی خود مانده بودند، هزینههای کمرشکن درمان نیز افزوده شد آنچنان که تأمین مواد ضدعفونی کننده و ماسک برای خانوادهای که قوت لایموت را به زحمت تهیه میکند و یا حتی در بسیاری موارد از تهیه آن نیز ناتوان است، مشکل غول آسایی شده است.
تامین نان؛ شرط حیات
پیش از این کارگران ایران بهخاطر غارتگری کارگزاران نظام ولایت درگیر بیکاریهای ناشی از تعطیلی کارخانهها بودند؛ آنها مجبور بودند که چندین ماه دنبال حقوقهای معوقه خود بدوند و یا پس از اتمام قراردادهای موقت، در جستجوی کار دیگر، به ناچار این در و آن در بزنند. اما اکنون ناچارند با وجود فاجعه کرونا با حداقل حقوق بسازند؛ حقوقی که از فرط ناچیز بودن، حق حیات آنان و خانوادههایشان را هم زیر سؤال میبرد.
«حق حیات بنیادینترین حق انسانی است». اهمیت این حق تا بدانجا است که به تصریح بخش دوم ماده ۴ میثاق حقوق مدنی سیاسی «حتی در موارد اضطراری کشورها نمیتوانند به بهانه اینکه حیات و بقا و ملت در معرض تهدید است حق حیات افراد را نقض کند»؛ اما در رژیم آخوندی فاصله دستمزد کارگران، تأمین کننده نیمی از هزینه خورد و خوراک و مسکن و پوشاک آدمی هم نیست؟
خبرگزاری حکومتی ایلنا، حدود ۱۰سال پیش (۳آبان۹۱) هم میگفت «دستمزد حدود ۸۰درصد از جمعیت ۱۰میلیون مشمول قانون کار، بر اساس حداقل حقوق ماهانه ۳۹۰هزار تومان و یا حتی کمتر از آن است». جالب است که امروز هم با وجود بحران ویروس کرونا، عیناً همان گزارشات را ارائه میکند!
تشکل کارگران؛ یک رویا
عجبا که امروز دیگر نمایش حضور نمایندگان حکومتی کارگران، در شورایی که قرار است حداقل دستمزد برای ادامه زندگی را تعیین کنند، هم اجرا نمیشود. رژیم آخوندی و حامی مستضعفان جهان! کارگران را در یک دام دائمی قرار داده است وبا قوانین ضدبشری و نافی حقوق کارگری سلطه خود را اعمال میکند. بهعنوان نمونه با سوءاستفاده از ماده هفتم قانون کار حق امنیت شغلی کارگران را از بین برده است؛ و با اجرای قرارداد موقت، این زحمتکشان بیپشتوانه را مجبور ساخته هر چند سال و چند ماه از کارگاهی به کارگاه دیگری سرگردان شوند. چنین کارگرانی «بدون سابقه کار» محسوب میشوند و نمیتوانند بیشتر از حداقل حقوق و یا مزایای کارگران رسمی مطالبهای داشته باشند. آیا چنین کارگری دیگر مجالی برای پیگیری مسأله تشکلیابی و ایجاد تشکلهای مستقل خود دارد؟ از قضا در فصل ششم قانون کار کذایی رژیم، اجازه تشکل مستقل کارگری از کارگران هم گرفته شده است. با این حال این کارگران با چه اندوخته و حمایت لازم میتوانند بر سر دستمزد اندک خود، پشت میز چانهزنی در برابر کارفرمایان عمدتاً دولتی بنشینند؟ میزی که ناظرش، بزرگ کارفرمای دولتی یعنی وزیر کار است و نمایندهٔ سرمایه دارش از اتاق بازرگانی مورد تأیید حکومت آمدهاند. در سوی دیگر اما کرسیهای نمایندگان ۴۳میلیون خانواده کارگران و بازنشستگان، خالی از نمایندگان رنجبران است.
کارگران روزمزد؛ زحمتکشان بیفرجام
هزاران هزار کارگر روزمزدی که اکنون در معرض ویروس مرگ زای کرونا هم قرار دارند، شغل و آینده خود را نیز در آستانه سقوط در پرتگاه نابودی میبینند؛ اما راه به جایی ندارند. عموم کارگران بخش خدمات و بهخصوص کارگران ساختمانی و یا کارگران شاغل در کارگاههای کم تعداد، همچنین افراد دارای مشاغل خانگی و یا کسانی که به امور نظافت و نگهداری از خانه و کهنسالان و کودکان دارند، مسافرکشها و خصوصاً دستفروشها که بسیاری از آنها در سنین کهولت هستند، هیچ پشتوانه دولتی و تشکلات صنفی مربوط به خودشان را ندارند و در وضعیتی همچون برهوت بیابانی بهسر میبرند.
رژیم آخوندی در دستگاههای تبلیغی خود مدام از وضعیت خراب اقشار پایین جامعه در کشورهای غربی مطلب منتشر میکند، اما وضعیت خراب همین نوع ایرانی همین اقشار پایین را به فراموشی سپرده و در عوض به آنها وعدههای سرخرمن میدهد:
کمیسیون ویژه حمایت از تولید ملی در مجلس ایران مقرر کرده است علاوه بر «اختصاص تسهیلات برای کارگران رسمی، بستههای حمایتی مناسبی برای کارگران روزمزد و افرادی که دارای قرارداد رسمی نیستند، نیز پیشبینی شود». اما توضیحی درباره چگونگی شناسایی این افراد برای دریافت بسته حمایتی نداده است؛ کارگرانی که حتی بیمه بیکاری هم ندارند.
«برخی از کارگران بهدلیل نداشتن دفترچه تأمین اجتماعی مشمول بیمه کارگری نمیشوند، در این میان، هزاران راننده تاکسی با وجود دارا بودن دفترچه تأمین اجتماعی همچنان مشمول دریافت بیمه بیکاری نیستند.» (رادیو فرانسه. ۴اردیبهشت۹۹)
بیکاری ۲۵ هزار کارگر ساختمانی در کرمانشاه
مدیرکل راه و شهرسازی استان کرمانشاه گفت: پس از شیوع ویروس کرونا حدود ۲۵هزار کارگر ساختمانی در کرمانشاه شغل خود را از دست دادهاند و اگر دستگاههای متولی برای پروژه اقدام ملی مسکن کمک نکنند این تعداد صاحب کار نخواهند شد.(خبرنگاران جوان۳ اردیبهشت۹۹)
باهمین یک نمونه میتوان از کارگزاران رژیم آخوندی پرسید این ۲۵هزار کارگر عمدتاً روزمزد و«۲۵هزار» های دیگر وقت غروب با چه آذوقهای به خانه و نزد خانوادهشان بروند؟ برای پرداخت اجارهخانهای که از موعدش گذشته است به صاحبخانه چه وعده دیگری بدهند؟ برای تهیه ملزومات بهداشتی مقابله با ویروس کرونا چه میزان اندوختهای دارند؟ و... برای کودکانشان از چه آیندهای گفتگو کنند؟
خیزش کارگران علیه ظالمان
همهٔ وحشت سران و غارتگران نظام، از فردای کرونا و زمانی است که ارتش گرسنگان در قامت قیام برخیزند و بساط جنایتکارانی که ۴۰سال زحمتکشان را در کورههای داغ کرونای ولایت سوزاندند جمع کنند. جیغ و فغان «طبقهٔ خطرناک» و «پساکرونا» که روزانه در رسانههای حکومتی بالا و بالاتر میرود نشان از همین واقعیت و پتانسیل بالای اجتماعی دارد. هرگز گمان نمیکردند روزی کارگران بیپناه ملاحظات کرونایی را کنار گذاشته و به میدان بیاید.
آنان نمیدانستند کارگری که نان شب ندارد و کارد به استخوانش رسیده است پیش از کرونا در گرسنگی مجروح شده و هر لحظه ممکن است در کف خیابان به احقاق حقوق از دست رفته بنشیند.
همچنان که با شروع ماه اردیبهشت کارگران شرکت زغالسنگ کرمان در زرند در شرایط سخت بیماری کرونا، بهدلیل اجرا نشدن طرح طبقهبندی حقوق دست بهتجمع اعتراضی زدند و حدود ۳هزار کارگر شرکت زغالسنگ کرمان که در سه شهرستان راور، کوهبنان و زرند کار میکنند، در اعتراض به واگذاری سهام شرکت به بخش خصوصی، دست از کار کشیده و اعتصاب کردند و جمعی از کارگران فاز ۲ پالایشگاه آبادان، کارگران شهرداری مسجد سلیمان، کارگران راهآهن جنوب در زاهدان و راهآهن کرج و اسلامشهر، در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق و مشکلات معیشتی دست به تجمع اعتراضی زدند و این مسیر همچنان ادامه دارد.
ترسی از اجتماع و ملاحظات کرونا ندارد. او پیشتر بر اثر گرسنگی و سیاستهای ضدمردمی نظام مجروح شده و دیگر تن از کرونا در سایهٔ مرگ با گرسنگی را بالای سرش آری، مادام که نظام ولایت فقیه شلاق سرکوب بهدست، نشسته بر سفره ثروتها و داراییهای باقیمانده خلق بر سر کار باشد، کارگران، زحمتکشان، دستفروشان، مسافرکشها، کشاورزان بیزمین، بازنشستگان، از کار افنادگان، زنان سرپرست خانواده، بیکاران بیسواد و فارغالتحصیلان بیکار و... روز خوش و آیندهای خوشتر نخواهند دید؛ اما نظام ولایت سفیانی چه خامخیال است که تصور میکند تندر فریاد خشمناک زحمتکشان خیابانها را به لرزه در نخواهد آورد و سیل بنیانکن مردم کاخ ظلمش را ویران نخواهد کرد.