خامنهای بیدنده و ترمز به اجرای گسترده احکام اعدام ادامه میدهد تا زهرچشم بگیرد و تا جایی که میتواند قیام آخرین را به عقب بیندازد. ضحاک خونآشام تنها طی دو روز ۱۰ و ۱۱ مهرماه بیش از ۳۰ نفر را به پای چوبهٔ دار برد.
در مقابل مقاومت ایران و کانونهای شورشی هم با تمام توان مشغول کارزار بزرگ «نه به اعدام» هستند. در چند جلسه و کنفرانس بزرگ سیاسی، بیشترین تمرکز خانم رجوی بر همین کارزار بوده و نوک پیکان تلاشهای خود را در برانگیختن جامعهٔ جهانی به دفاع از حقوقبشر در ایران قرار داده است.
با همین مایهگذاریها و پرداخت قیمت از سوی این مقاومت، این کارزار در روزهای اخیر موفق به کسب دستآوردهای ارزشمندی در این زمینه شده است.
در آستانه ۱۰ اکتبر، روز جهانی مبارزه با اعدام، ۱۵۰۰شخصیت برجستهٔ جهانی از جمله ۳۴ نفر از رؤسای جمهور و نخستوزیران سابق، ۵۹وزیر پیشین، ۹۳دیپلمات و گزارشگر پیشین سازمان ملل، ۱۰۲قاضی و وکیل برجسته بینالمللی، ۱۰۹متخصص حقوقبشر، ۴۶برنده جایزه نوبل، ۴۵۵نماینده پارلمانها، ۹۰شهردار و ۸۵عضو شوراهای شهری به این کارزار پیوستند. آنها در بیانیهٔ خود نوشتند: «ما از فراخوان نه به اعدام خانم رجوی و تعهد او به لغو مجازات اعدام که از دو دهه پیش در برنامه ۱۰مادهیی تصریح شده است، استقبال کرده و از آن حمایت میکنیم. خانم رجوی بار دیگر در جلسه بینالمللی حقوقدانان در ۲۴ اوت ۲۰۲۴ در پاریس بر لغو اعدام پافشاری کرد».
همچنین خانم مای ساتو گزارشگر ویژه سازمان ملل برای وضعیت حقوقبشر در ایران در جدیدترین موضعگیری خود علیه اعدام گفت: «امسال روز جهانی علیه مجازات اعدام برای ایران اهمیت ویژهیی دارد. ما همچنان شاهد افزایش نگرانکننده در استفاده از مجازات اعدام هستیم و طبق گزارشها بیش از ۵۰۰ اعدام در سال جاری انجام شده است. در مقابل، شجاعت مردم ایران میدرخشد. کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» که ابتکاری به رهبری زندانیان است که در آن زندانیان هر سهشنبه علیه مجازات اعدام دست به اعتصاب غذا میزنند تعهد تزلزل ناپذیر به حقوقبشر و عدالت را نشان میدهد».
به موازات این اقدامات، کانونهای شورشی در ایران هم از این کارزار غافل نبوده و سهم خود را در پیشبرد آن پرداختند.
این قهرمانان روز جهانی «نه به اعدام» را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داده و در این روز طی سلسله عملیاتی هماهنگ، قضاییه جلادان در شیراز، تعزیرات اراک، دادسرای ضد انقلاب هرسین، اداره کل زندانهای کرمان، پلیس آگاهی قزوین، ستاد اجرایی و کمیتههای غارت خمینی ملعون در تهران و کرمان و شورای ضداسلامی یاسوج را در هم کوبیدند.
آنها همچنین حوزه بسیج برای سرکوب زنان در فهرج کرمان و راهنمای ستاد خبرچینی و جاسوسی سپاه در زاهدان را کوکتلباران کردند.
در ادامه نیز بنرهای رئیسی جلاد و پایگاه بسیج در تهران، حوزه جهل و جنایت در یاسوج، پایگاه بسیج در زاهدان، بنر جنگ ضدمیهنی در مشهد و بنر حسن نصرالله در تهران را به آتش کشیدند.
کارزار نه به اعدام، چرا؟!
کانونهای شورشی بهعنوان پیشتازان و راهگشایان انقلاب، همواره عملیات خود را در جهت حل تضاد اصلی یعنی زدن سرانگشتان اختناق و سرکوب پیش میبرند. آنها مراکزی همچون مقرات بسیج و سپاه، قضاییههای جلادان، شهرداریهای چپاولگر و کمیتههای امداد غارتگر و سایر نهادهای ضدمردمی را مورد هدف قرار میدهند، اما ابتکار بالاتر آنها این است که در عین ضربه به این مراکز از موضوع روز و تضادهای مرحلهای جنبش نیز غافل نیستند.
آنها از دل جامعه برآمدهاند، دختران و پسران، زنان و مردان همین جامعهاند و بنابراین به نقش رژیم و مقامات فاسد و چپاولگر آن در تمام بحرانها و مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اشراف دارند. پس بنا به عرق ملی و مسئولیتپذیری خود، در هر حادثه و بحرانی شمشیر انتقام خود را از نیام کشیده و ضرب شست خود را به رژیم نشان میدهند.
یک بار انتقام کشتار کولبران ستمدیدهٔ کرد را میگیرند.
یک بار در حمایت از آن پیرزنی قیام میکنند که خانهاش توسط مزدوران سپاه ویران شده است.
یک بار از هموطنان بلوچی دفاع میکنند که در کار خطرناک سوختبری از آتش نیروهای رژیم در امان نیستند.
یک بار عملیات خود را به یاد آن کودک پناهنده افغانستانی انجام میدهند که زیر مشت و لگد نیروی انتظامی مجروح شده.
یک بار هم که خامنهای میخواهد با افزایش اعدامها نسق بکشد، بر میخیزند و تمام عملیات هماهنگ خود در اقصی نقاط ایران را در همبستگی با کارزار «نه به اعدام» انجام میدهد. چرا؟!
چون خامنهای بهعنوان بالاترین و مطلعترین مسئول نظام کشتار و اعدام، از خشم انفجاری مردم و بالاگرفتن بحرانها و بیراهحلی نظامش آگاه است. او میداند نظام قرونوسطاییاش با هیچیک از الزامات دنیای نوین و عصر آگاهیها همخوانی ندارد. پس همانطور که در سیاست خارجی تنها راه بقا را در جنگافروزی و صدور تروریسم یافته است، در سیاست داخلی نیز بنا را بر سرکوب وحشیانه و علنی همراه با کشتار و اعدام نهاده است. او تا جایی که خورند داشته باشد و خود این مسأله باعث قیام نشود، سرکوب را گسترش میدهد. اینکه حدود ۳۰نهاد رسمی رژیم به بهانه حجاب در کار سرکوب هستند ناشی از همین است. اما این سرکوب نیاز به مکملی به نام «اعدام» دارد تا رعبانگیز شود. از دید او ضرب و شتم در خیابان و حبس و زندان باید تا مدار کشتن انسانها بالا رود تا بتواند جامعه را قفل کند. او میداند که اعدام، تنها اعدام یک شخص نیست بلکه تمام خانواده و اقوام درجه یک و دو و محیط جغرافیایی شخص را فرا میگیرد و پیام مرگ را گسترش میدهد.
حتی اعدامهای بهظاهر غیرسیاسی و به بهانههای همچون مواد مخدر، قتل و... اهدافی سیاسی را دنبال میکند. چرا که همه میدانند که رژیم ِ رکورددار ِ اعدام (به نسبت جمعیت) دلش برای گسترش مواد مخدر یا دادخواهی مقتولین نسوخته و قضات رژیم احکام اعدام را زیر نظر مستقیم خامنهای و بسته به فضای انفجاری جامعه، کم و زیاد میکنند.
حتی تمام این صحنهسازیهای دادگاه و پروندهسازی علیه رهبران مجاهدین و شاهد آوردن به دادگاه و نشخوار پیوستهٔ اصطلاحاتی همچون «بغی» و «محاربه» و... در همین راستا و من باب نشان دادن طناب دار و درس عبرت کردن اعدامیان برای بازماندگان و جوانان شورشی است.
پس اقدامات کانونهای شورشی و همبستگی آنها با کارزار «نه به اعدام» نشانگر هوشیاری این قیامآفرینان است که عملیات آتشین خود را در پاسخ به موضوع روز جامعهٔ ایران اجرا کردهاند.