در آستانهٔ دو هفته اعمال «محدودیتهای شدید» در ۱۰۰شهر، که تحت همین عنوان بهروحانی تحمیل شده است، کشمکشهای درونی وزارت بهداشت رژیم بیرون میزند و با ۲استعفا و یک سلسله فاشگویی پیش چشم همگان قرار میگیرد.
نمکی وزیر بهداشت رژیم روز پنجشنبه ۲۹آبان در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در رابطه با بحران کرونا برای در بردن خود و شستن دستهایش از کشتار مردم در قتلگاه کرونا در یک فرار به جلو ضعف تحقیقات پزشکی کشور را وسط کشید و گفت: «…حتی یکی از پیشبینیها هم در این خصوص درست نبوده است». سپس به صراحت با شکست در رابطه با سلامت کشور اشاره کرد و گفت: «وزیری با چنین یافتههای شکستهای قادر به ادارهٔ بخش سلامت کشور نیست».
حرفهای نمکی بلافاصله با عکسالعمل معاون تحقیقات وی رضا ملکزاده روبهرو شد. وی ضمن اعلام استعفای خود در نامه خود به نمکی نوشت: «هر زمان آمار مبتلایان و مرگ و میرها افزایش یافته، از پذیرش مسئولیت شانه خالی کرده و هر گاه، آمارها اندکی فروکش کرده، مدعی درس دادن مدیریت بحران کرونا به جهان شده و همین اواخر از برپا کردن معرکه تولید واکسن در ایران سخن گفته اید».
آنچه در این سخنان بهروشنی بیرون میزند اولاً شکست سیاستهای کرونایی رژیم است که حتی یک پیشبینی درستی در این ۹ماه نداشتهاند و ثانیاً اینکه محصول این وضعیت افزایش تلفات و کشتار کرونا بوده است.
بلافاصله بعد از ملکزاده علی نوبخت «نایبرئیس و دبیر شورای مشورتی بیماری کرونا» هم استعفا داد، که خود بیانگر عمق بهمریختگی در سیستم بهداشتی رژیم است.
در همین رابطه در نامه سرگشاده دیگری که دکتر مؤید علویان استاد بازنشسته دانشگاه به نمکی نوشته، ضمن اشاره به فساد موجود در سیستم بهداشت به اینکه سیاستهای کرونایی رژیم باعث مرگ بسیاری از ایرانیان شده اذعان میکند.
وی نوشته است:
« بحث تصدی همزمان دو شغل از سوی برخی مسئولان و تضاد منافع و تأسیس شرکتهای دارویی و رانت در فروش داروی مایحتاج مردم
بحث اعلام ایمنی گلهای بهعنوان یک سیاست اشتباه در کنترل کرونا که منجر به مرگ بسیاری از ایرانیان تا امروز شده است».
این وضعیت بحرانی را میتوان در صحبتهای دکتر مؤید علویان معاون اسبق سلامت وزارت بهداشت رژیم هم بهروشنی دید. او میگوید: «تیم وزارت بهداشت در کرونا شکستخورده است و باید پرچم سفید را بالا ببرند و بگویند شکست خوردیم».
آنچنانکه اعترافات فوق نشان میدهد رژیم آخوندی یا بهتر است بگوییم خامنهای و روحانی در ارتباط با کرونا، همان کرونایی که از ابتدا با آن علیه ملت همجبهه شدند، در وضعیت چکش و سندان قرار گرفته است. چکش آن خشم و نارضایتی عظیم مردم است که علاوه بر ذخیرهٔ انفجاری مگاتنی، بهصورت یک فشار مداوم از طریق کادر درمانی و اداری دستگاههای رژیم مرتباً و بهصورت ضربات مداوم بهبالای نظام منتقل میشود و از خامنهای و روحانی خواستار اقدامات جدی برای کنترل شیوع شتابان کرونا میشود. هشدارهای مکرر روزمره در مورد اینکه اگر اقدامی صورت نگیرد و تعطیلی و قرنطینه عملی نشود، شمار قربانیان بهروزی بیش از ۱۰۰۰ و حتی چند هزار خواهد رسید. اما آنچه حکم سندان را دارد تعطیلی است، چرا که در صورت تعطیلی مشاغل مانند آنچه در هر نقطهٔ دیگر جهان عملی شده، خامنهای مجبور است در کیسه اموال غارت شدهٔ مردم را که در بنیادهای مختلف تحت کنترل بیت ولایت است، باز کند. امری که برایش مرز سرخ است زیرا اموال غارت شدهٔ همانهاست که باید بهطور مرتب بهمصرف امنیت نظام و فساد گسترده که تار و پود رژیم را تشکیل میدهد برساند و حاضر نیست یک ریال آن را خرج مردم کند. ثانیا در شرایطی که حلقهٔ تحریم و انزوا بر گردن نظام هر روز تنگتر میشود، تنها راه تأمین نیازهایش دست در جیب و سفرهٔ مردم کردن است، بنابراین مردم باید ولو بر روی میدان مین کرونا بهسر کار بروند تا دسترنج اندکشان بتواند هدف دزدی و غارت قرار گیرد. چنین است که خامنهای و روحانی مشترکاًً در وضعیت چکش و سندان تن بهچیزی بهنام «محدودیتهای شدید» دادهاند که البته مورد اعتراض و مخالفت کارشناسان خود نظام در گسترهٔ کادر متخصص و درمانی قرار دارد و کسانی مانند محبوبفر یا مینو محرز آن را بیفایده و با مقاصد امنیتی و نه درمانی معرفی میکنند. این مخالفتها و نارضایتها، در نقطهٔ وزیر مفلوک بهداشت و درمان انفجاری میشود، او در تنگنا معاون تحقیقات را قربانی میکند و معاون تحقیقات هم با استعفا و این فاشگویی که تلفات عظیم کرونا ناشی از اعمال همین سیاستهای غلط بوده، واکنش نشان میدهد و البته این تازه یک شروع است و باید در انتظار پیامدها کشندهتری برای نظام بود.
چنین است که نظام ولایت در حل مسأله کرونا در بنبست قرار دارد و از آنجا که در این بنبست با فشار مردم به جان آمده روبهروست دست به اقداماتی میزند که فاقد هر گونه انسجام و برنامه است. یک بار صحبت از محدودیت میکنند و بار دیگر صحبت از تعطیلی و خلاصه در این فضا معلوم نیست نهایتاً چه میخواهند بکنند. بین متخصصان پزشکی با روحانی و دم و دستگاه وی اختلاف وجود دارد، آنها بر تعطیلی اصرار دارند و این یکی روی محدودیت کوک میکند. بنابراین در چنین فضایی از بنبست و بحران است که این اعترافات بیرون میزند و بیتردید هر چه به جلو برویم اعترافات بیشتری صورت خواهد گرفت. اما آنچه نباید از نظر دور داشت این است که قیمت این سیاستهای شکستخورده آخوندها را مردم ایران با جان خود میپردازند. قربانی شدن حدود ۱۶۰هزار تن که قطعاً بلای جان آخوندها خواهد شد خروجی این بحران و این سیاستهای شکستخورده است.