هراس میان سردمداران و سطوح بالایی مهرههای حکومتی از « ناامیدی مردم از نظام »، آنچنان گسترش یافته است که این وحشت را با بیانهایی نظیر«کارد به استخوان مردم رسیده»، «ما با بنبست و بحران مواجهیم»، «گردنه خطرناک» پیش روی نظام است»، «مردم دیگر تحمل نمیکنند که مسئولان سلطنت مآبانه زندگی کنند» و... ابراز میکنند.
وحشت از «ناامیدی مردم از نظام» همان وحشت از قیام است
هراس اصلی رژیم آخوندی از خروش و قیام مردمی است که قصدشان جارو کردن تمامی حاکمیت آخوندی است. حکومت آخوندی تجربه قیام مردم در دیماه و فراگیر شدن شعار سرنگونی را دارند.
عباس عبدی از عناصر باند موسوم به اصلاحطلب ضمن اذعان به اینکه نهادها کارکرد خودشان را از دست دادهاند به «بحران و بنبست» رژیم و به خشم و خروش مردم اذعان میکند و ابراز نگرانی میکند که مبادا اتفاقات ناگواری پیش بیاید: «جامعه در مواجهه با بنبست سکوت نمیکند و واکنشهایی از خود نشان میدهد در نتیجه هر آن ممکن است اتفاقات پیشبینی نشده در سطوح مختلف روی دهد و اگر فکری بهحال آن نشود، بهصورت دومینو وار حرکت میکند».
آخوند علمالهدی در نمایش جمعه مشهد ۱۱خرداد به مسئولان هشدار میدهد: «کاری نکنند مردم کارد به استخوانشان برسد تا مقابل نظام بایستند».
آخوند علمالهدی امام جمعه خامنهای در مشهد نیز مسئولان را از بهوجود آمدن شرایطی که «مردم تحمل نداشته باشند و دست به اعتصاب برنند» برحذر میدارد.
آخوند ماندگاری پیش از نمازجمعه تهران از این بابت ابراز تأسف میکند که «مسئولان متأسفانه میآیند صحبت از بنبست سیاسی و بنبست اقتصادی و بنبست فرهنگی در مملکت میکنند».
علی شکوری راد عضو سابق مجلس ارتجاع باندهای درونی را فرامیخواند دو قطبی سازی نکنند و مردم را از دولت ناراضی نکنند. زیرا «پیامدهای منفی آن متوجه حاکمیت جمهوری اسلامی خواهد شد. ناکارآمدی دولت در انجام وظایفش موجب ضربه به نظام میشود»
ناامیدی مردم و وحشت از سرنوشت حاکمیت
تنها عناصر فوق نیستند که این چنین نگران سرنوشت حاکمیت هستند، بلکه اکثریت عناصر حکومتی حال روزی مشابه آنها دارند. بهگونهیی که روزانه نمونههای بسیاری از این ابراز وحشتها نسبت به سرنوشت و نسبت به خیزش و قیام مردم در میان اظهارات و گفتههای بسیاری از آنها وجود دارد.
همچنان که در اظهارات فوق هم مشاهده شد، این اظهارات بیانگر یک واقعیت بزرگ و آن هم اعتراف به بنبست حاکمیت در چنبره تضادها و بحرانهای لاینحل است.
پیش از این و در آستانه رسیدن سال ۹۷و حتی در فروردین این سال بسیاری از رسانهها و مهرههای رژیم پیشبینی میکردند که این سال برای آنها سال سختی خواهد بود.
این پیشبینی بر این اساس بود که در این سال مشکلات بیشتر و بحرانها استمرار خواهند داشت و اعتراضات مردم هم سر بازایستادن ندارد.
اکنون شاهدیم که هنوز سه ماه از سال ۹۷نگذشته است از یک طرف بحرانهای گریبانگیر رژیم و از طرف دیگر خشم و انزجار مردم از آن حکومت آخوندی که رسانههای حکومتی از آن با عنوان «ناامیدی مردم از نظام» نام میبرند به نقطه انفجار رسیده و تنها یک جرقه کافی است تا قیامی به مراتب بزرگتر و خطرناکتر از قیام دیماه ۹۶صورت بگیرد.
اما با همه این بحرانها و شرایط سخت پیش رو، حاکمیت آخوندی برای برونرفت از این وضعیت یا حتی برونرفت نسبی از آن هیج راهحلی در مقابل خود ندارد. این خود بحران اصلی یعنی بحران بیراهحلی و بحران بنبست است.
به همین دلیل است که بهقول آن مهره حامی دولت روحانی (عباس عبدی) نهادها هم کارکرد خودشان را از دست داده و نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
واضح است که کارکرد اصلی این نهادها و به عبارت دیگر حربه اصلی آنها نیز برای مقابله با بحرانها همواره سرکوب مردم بوده است. در حال حاضر این حربه به میزان زیادی کارآییاش را از دست داه و مسیر آن همچون گذشته باز نیست.