اخیراً آخوند حسین طائب مشاور کنونی سرکرده کل سپاه پاسداران و سرکرده سابق اطلاعات سپاه، در رابطه با قیام سراسری مردم ایران و تأثیرات آن بر جامعه و رژیم، اظهاراتی کرده که اندکی تأمل بر آن، خالی از فایده نیست. او گفته است:
«... انقلاب ما (بخوانید نظام ما) دو تا پایه دارد. پیوند بین امت و امام؛ توی این فتنه (قیام) هر دو تای این پایهها را دارند هدف قرار میدهند، یکی امت را (بخوانید نیروهای رژیم) یکی بیشترین هجوم را دارند بهرهبری انجام میدهند که این پیوند بشکند». میگوید: «بیتفاوتی تودهای» (بخوانید نفرت اجتماعی از رژیم) میگوید: «ترس خواص» (بخوانید ریزش در بالای رژیم).
بعد از اینها میگوید: «گسست، گسست چیست؟... توی یک خانه اگر پدر بزرگ و پدر و فرزند و نوه با همدیگر نشستند، با همدیگر میجنگند، میگوید تو انقلاب کردی، بهمن چه ربطی دارد؟ تو رفتی دفاع مقدس من حرف دارم. این گسست نسلی شکل میگیرد، اما این گسست چه زمانی است؟ زمانی که میگوید این گسستهای موضوعی را ترکیب کنم و تبدیل بهگسست اجتماعی بشود، گسست تبدیل بهنفرت بشود...» (تلویزیون شبکه بوشهر ـ ۲۴آذر ۱۴۰۱)
این اظهارات با زبان و فرهنگ دجالگرانهٔ آخوندی، آمیزهیی است از اعترافات مهم و قابل تأمل و در عینحال تلاش برای وارونه جلوه دادن واقعیتهای سیاسی ـ اجتماعی ایران که قیام آنها را بارز و برجسته کرده است.
- طائب اعتراف میکند که قیام، ضربهٔ قاطعی بر دو پایهٔ اصلی نظام، ولیفقیه و نیروهای رژیم وارد آورده و بیشترین هجوم هم بهشخص خامنهای است.
- میگوید گسست نسلی در جامعهٔ ایران شکل گرفته و مصداق آن را از یک خانوادهٔ رژیمی میآورد که در آن پدر بزرگ و پدر و نوه با هم جنگ دارند و نوه بهپدر بزرگ میگوید «تو انقلاب کردی (یعنی این رژیم را روی کار آوردی) بهمن چه ربطی دارد! و بهپدرش هم میگوید «تو رفتی دفاع مقدس، من حرف دارم». این اعتراف آشکاری است که چگونه بهاصطلاح ارزشهای رژیم در اذهان نیروها و اعضای خانوادههای خودشان فرو ریخته و آنچه که رژیم طی ۴۳سال با دروغ و فریب و تحریف کوشیده بود مقدس جلوه دهد، بهباد افشا رفته است، از خود خمینی که کوشیدند این هیولای آدمخوار بیبدیل تاریخ ایران را «امام» جا بزنند تا قالب کردن جنگ شوم ضدمیهنی بهعنوان دفاع مقدس.
- این که آخوند طائب دجالانه میکوشد از همگسستگی نیروهای رژیم را «گسست نسلی» جلوه دهد از دجالبازیهای رایج رژیم آخوندی است.
عبارت «گسست نسلی» خیلی مورد علاقه و استفادهٔ کارشناسان و بهاصطلاح جامعهشناسان حکومتی است؛ آنها از این طریق میخواهند ماهیت اجتماعی فراگیر قیام و انقلاب دموکراتیک مردم ایران را انکار کنند و آن را یک حرکت اعتراضی از جانب نسل جوان و نوجوان و «دههٔ هشتادیها» جلوه دهند تا در قدم بعد «این جریان هیجانی» را با تحلیلهای فرویدیستی ناشی از عقدهها و تمایلات جنسی قلمداد کرده و ماهیت انقلابی آن را تخطئه کنند. حال آنکه حضور و نقشآفرینی همهٔ لایههای اجتماعی از هر سنی و قشر و از هر قوم و مذهبی در این قیام، واقعیتی غیرقابل انکار است که از جمله آن را میتوان در اعتصابهای سراسری و یکپارچهٔ اصناف و بازاریان و کارگران و کامیونداران و... مشاهده کرد.
- «گسست نسلی» بهمعنی قرار گرفتن نسل جوان در برابر نسل قبلی، تنها آنجا که بهنیروهای رژیم و خانوادههای حکومتی برمیگردد، واقعیت دارد. این پدیده از همان اویل سرقت انقلاب ضدسلطنتی توسط خمینی دجال و برملا شدن ماهیت ارتجاعی او و دار و دسته میوه چیناش و به موازات گسترش اجتماعی مجاهدین گریبانگیر سارقان انقلاب ایران بود. اندیشهٔ انقلابی مجاهدین، در خانوادههای سردمداران رژیم رسوخی شتابان و مشکل ساز برای آنها داشت. بسیاری از فرزندان آنها که خیانتها و جنایتهای خمینی و حکومت او را از نزدیک میدیدند، جذب قطب انقلابی موجود (مجاهدین) شدند و بهنبرد با رژیم برخاستند. و شماری از آنان نیز در این راه بهشهادت رسیدند. مجاهدان قهرمانی همچون کاظم و محمدمهدی محمدی گیلانی فرزند آخوند خونآشام گیلانی و مجاهد شهید حسین جنتی فرزند آخوند جنایتکار جنتی. رسوخ اندیشه و آرمان انقلابی در خانهها و خانوادههای سردمداران رژیم در قیامهای این سالها نیز نمونههای مشخص خود را دارد. این جریان در قیام سراسری ۱۴۰۱ هم ادامه و گسترش یافته که بازتاب آن را طی ماههای اخیر در آه و نالهٔ مهرهها و سردمداران رژیم زیاد شنیدهایم؛ کما اینکه آخوند طائب نیز در همین سخرانی فغان برآورد «عدهیی الآن کف خیابان یا در دانشگاه رفتند وصل شدند، در شبکههای آنها قرار گرفتند... این جریان هیجانی شبهه دارد سؤال از ما دارد حتی جریان انقلابی از ما سؤال دارد باید جواب بدهیم تردید را باید برطرف بکنیم» (همان منبع).
آخوند طائب همچنین از «گسست اجتماعی» حرف میزند که «تبدیل بهنفرت شده». گسست اجتماعی هم یک اصطلاح فریبکارانه است.
چرا که اولاً جامعهٔ ایران همبستهتر از هر زمان دیگر در برابر تمامیت این رژیم قد علم کرده و بهنبرد برخاسته است. «گسست» نه میان بخشهای مختلف جامعهٔ ایران بلکه بین تمام مردم ایران با دیکتاتوری ولایت فقیه است که عنوان گسست برای آن رسا نیست. یک بار خود خامنهای در خرداد ۱۳۹۵ به کارگزاران نظامش هشدار داد: «ما در داخل کشور گسلهایی داریم... . اگر چنانچه این گسلها فعال شد، آن وقت زلزله بهوجود میآید!».
خلیفهٔ ارتجاع بهخوبی از وجود این گسلها» که منشأ «زلزله»یی بنیانکن در ولایت فاسد و باطل او خواهد شد خبر داشت و رئیسی جلاد را هم به همین دلیل آورد تا بهخیال خودش جلو فعال شدن «گسلها» را بگیرد. اما «گسلها» در قیام سراسری جاری با غرشی مهیب بهحرکت درآمده و توقفناپذیر است.