قانون طلایی و بهدست آمده از دل ۴دهه نبرد مستمر و نفسگیر با نظام خون و جنون میگوید عمامهداران متولی اختناق و پاسداران وحشی آنها فقط یک زبان را میفهمند: «قاطعیت، قاطعیت و باز هم قاطعیت». اگر با زبان دیگری با آنها سخن بگوییم، اگر از طرف ما علامت کوتاهآمدن، نرمش و تمکین را به چشم ببینند تا انتهای ذلت و تحقیر ما را به عقب خواهند راند. رباتهای افسارگسیختهٔ آنها برای این آموزش دیدهاند که با شقاوتی خمینیگونه، با مردم خالی دست و بیدفاع مواجه شوند. هدف اول و آخر آنها ایجاد رعب و گسترش آن به قلبها و ذهنهای مردم است. برای آنها مهمتر از هر چیز حفاظت از طلسم اختناق است. ماندگاری این طلسم به میزان ارتزاق آن از ترس بستگی دارد.
خامنهای برای حفاظت از کیان این ترس، تمامی برگهایش را بازی کرد و تمامی مهرههایش را مورد استفاده قرار داد، از خط و نشان کشیدنهای پاسدار شریعتمداری در روزنامهٔ بدنام کیهان گرفته تا فتواهای رنگارنگ امام جمعهها، از هشدارهای بیقافیهٔ سپاه پاسداران گرفته تا اطلاعیهٔ وزارت اطلاعات و ستاد ارتش، از احکام قضایی و بازمصرف «اشد مجازات» در مورد لیدرهای اغتشاشات گرفته تا ژستگرفتنهای بچهترسان اژهای گوشخوار از... تا... اما هیچکدام از اینها دیگر نمیتواند طلسم شکستهٔ ترس را بازسازی کند.
در لبهٔ جلویی قیام و در مصاف نزدیک قیامآفرینان با پلیس ضدشورش، هیمنهٔ این ترس فرو ریخت. جوانان قیامی با دستان خالی، پلیس سراپا مجهز و مسلح ضدشورش را وادار به گریختن کردند. مردم از نزدیک تجربه کردند که مترسکهای خامنهای تا هنگامی برای او کارآیی دارند که ترس بپراکنند. وقتی زنان و دختران شجاع ایرانی نترسیدن را تمرین کردند، توانستند بر این معادلهٔ نانوشته غلبه کنند. کاری کنند که باتون به دستان خامنهای امنیت نداشته باشند. در وحشت از گرفتار شدن به آتش کوکتل مولوتف جوانان قیامی، جرأت تردد در نقاط تاریک و بدون پشتیبانی نداشته باشند. از وارد شدن به فرعیها بپرهیزند و از دور به عوعوی ذلیلانه بسنده کنند.
آنچه نظام هار آخوندی را به موضع فلاکت، چنددستگی، ریزش و دستپاچگی انداخته، حضور عنصر قاطعیت در قیام سراسری و پاسخ تعرض وحشیانهٔ پاسداران او با تعرض متقابل است. قیامآفرینان اینک با تشکیل دستههای قیامی، در محلهها و خیابانها اقدام به مقابله با گشتهای سرکوبگر کرده و آرامش آنها را سلب میکنند. با پرتاب کوکتل مولوتف آرایش تهاجمی آنها را به هم میزنند. با متوقف کردن آمبولانسهای استفاده شده برای سرکوب و آزادسازی بازداشت شدگان از داخل آنها باعث شدهاند که طرح و برنامهٔ دستگیریهای کور با شکست مواجه شود. پراکندگی و گستردگی قیام در نقاط مختلف ایران و نیز در مناطق گوناگون شهری و سرعت و سیالیت جوانان شورشی، خستگی، فرسودگی و از نفسافتادگی پاسداران، لباسشخصیها و بسیجیها را فراهم آورده است.
با استمرار و گسترش بیشتر قیام سراسری، این وضعیت در اردوی سرکوب نمیتواند ادامه یابد. درگیریهای شورشگران آزادیستان با حکومت، از کف خیابان به پشت پنجرهها و پشت بامها رسیده است. اکنون قیامآفرینان میدانند که «خلعسلاح و آتش متقابل، آتش جواب آتش، حق مسلم آنان است و اعلامیهٔ جهانی حقوقبشر هم حق قیام و شورش علیه ستمگر را بهرسمیت شناخته است».
با گذشت بیش از ۴دهه از سرفصل تاریخی ۳۰خرداد ۱۳۶۰، اکنون جامعهٔ شورشی ایران بیشازپیش به این رهنمون راه برده است که «مشت را با مشت و گلوله را با گلوله» پاسخ دهد.
***
آری، در شهرهای بهپاخاسته ایران انقلابی در جریان است که در آن ترس جای خود را به شجاعت داده است. زنان و دختران ایرانی، پرچمداران شکستن این ترس و افراختن و افروختن شجاعت در شریان شهرهای شورشی هستند.
این طلیعهٔ میمون جای مبارکباد دارد.
روزی انگشتهای شکسته
بر ماشههای انتقام خواهند لغزید.
روزی گلولهها
از جنگیدن با قلبهای برهنهٔ ما تن خواهند زد
و تفنگها
گلویی رسا
برای سرود آزادی خواهند بود.