حدود ۱۱۸ سال قبل، همزمان با آغاز انقلاب مشروطه و صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۵، علی مسیو و جمعی از رفقای روشنفکرش، «حزب اجتماعیون عامیون ایران» را در تبریز تأسیس کردند. تشکیل این حزب پیشرو در فضای سیاسی جدید، نشان از هنر سیاسی علی مسیو در شکار لحظهها و استفاده از فرصتها در دورهٔ افول پادشاه فرتوت قاجار بود؛ اما شاهکار نظامی او ایجاد کمیتهیی بهنام مرکز غیبی بود که خودش ریاست آن را برعهده داشت و با رعایت دقیق اصول مخفیکاری اداره میشد.
پس از فرمان مشروطه، سراسر ایران از این پیروزی تاریخی غرق در شادی و سرور بود. در تهران سران مشروطه با این دستاورد بزرگ قانع شده و ادامه مبارزات خود را محدود به فعالیتهای سیاسی کردند اما در تبریز وضع فرق میکرد چرا که انقلابیون آنجا سوابق بیدادگرایانهٔ محمدعلی میرزای ولیعهد را دیده بودند و از نقض قولهای او و عوامل حکومتی و فراشباشیها و فئودالها تجربیات بسیاری داشتند، پس نیک میدانستند که شاه مستبد به این سادگی دست از خودکامگی و تکمحوری بر نداشته و حفاظت از دستآوردهای مشروطه نیاز به سازماندهی یک نیروی رزمنده و مسلح دارد.
مرکز غیبی پاسخ به همین نیاز بود. در مرکز غیبی دستههای مسلحی از افرادی به نام «مجاهد» تشکیل شد که عصرها جوانان را در محلات خود آموزش نظامی میدادند. ستارخان یکی از همین مجاهدین بود که بعدها رهبری قیام تبریز را به دست گرفت. مجاهدان تبریز در برابر یورشهای متوالی ارتجاع پس از استبداد صغیر، با یک سال مقاومت جانانه و اسطورهای تا فتح تهران پیش رفتند.
میلیشیای مجاهدین
پس از انقلاب ضدسلطنتی در سال ۵۷ رهبران مجاهدین که در نتیجهٔ سالها مبارزه و مطالعات و جمعبندیهای طولانی از انقلابها و جنبشهای گذشته تجربهها اندوخته بودند، از تجربهٔ مرکز غیبی و مجاهدان تبریز نیز غافل نبودند.
آنها هم از نقش شورانگیز مرکز غیبی مطلع بودند و هم از شکست تلخ جنبش ملی دکتر مصدق آگاهی داشتند و میدانستند همواره باید یک بازوی قدرتمند نظامی متشکل در صحنه حضور داشته باشد وگرنه دستآوردهای سیاسی با همهٔ قدر و قیمتشان، ممکن است همانند روز ۲۸ مرداد ۳۲ با یک یورش ارتجاع از دست برود.
آنها دیده بودند بهدلیل اینکه قبل از انقلاب ضدسلطنتی، مبارزات مسلح سازمانهای پیشتاز فرصت نیافت که به سطح یک ارتش رهاییبخش و یک نهاد مسلح بالغ شود، خمینی با شبکهٔ آخوندی از راه رسید و انقلاب را به بیراهه برد.
آنها با توجه به حرکت خمینی بهسوی سرکوب و تصفیهٔ مخالفان، تشکیل سپاه، کمیته، دستههای چماقدار و... میدانستند نبرد خلق و ضدخلق در نهایت باید در صحنه نظامی و با زور و سلاح حل و فصل شود. بهخصوص که خمینی هم یک خط در میان تهدید میکرد و افسوس میخورد که چرا از روز اول همهٔ زبانها را نبریده و چوبههای دار برپا نکرده است.
پس مجاهدین در کنار کنشهای سیاسی مثل اجرای کنفرانس، سخنرانی، مصاحبه، میز کتاب، انتشار نشریه، تشکیل دفاتر و... در روز ۲ آذر ۱۳۵۸ (یعنی قبل از یکسالگی انقلاب) نیروی «میلیشیا» را تأسیس کردند.
میلیشیا یک نیروی سازمانیافته مردمی متشکل از جوانان و نوجوانانی بود که خواهان احقاق مطالبات دموکراتیک انقلاب ضدسلطنتی بودند. آنها در محلات خود سازماندهی شدند و بهطور نیمهوقت در کنار زندگی و درس و مشق خود فعالیتهای سیاسی و افشاگرانه انجام میدادند. بهمرور علاوه بر آشنایی با تئوری و ایدئولوژی مجاهدین، قوانین مبارزه را نیز یاد میگرفتند.
تشکیل این نیروی جوان و جنگنده در آن زمان یک راهگشایی در صحنهٔ سیاسی اجتماعی ایران بود چرا که از آن پس مردم ایران در کف خیابانها در مقابل زورگوییها و حملات فالانژها و اوباش حزباللهی یک حامی بزرگ داشتند. نسل میلیشیا اولین و بزرگترین تجربه سیاسی- تشکیلاتی جوانان انقلابی و آزادیخواه در تاریخ ایران شد. همین نیروی انقلابی بعد از آغاز مبارزه مسلحانه در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ هستههای چریکی را بهسرعت در تمام ایران گسترش داد که چند سال بعد به سطح «ارتش آزادیبخش ملی ایران» بالغ شد.
کانونهای شورشی
با خروج آخرین گروههای مجاهدین از عراق در سال ۱۳۹۶، رژیم و بلندگوهایش کار مجاهدین را پایانیافته میدانستند. اما رهبری مقاومت سالها قبل پیشدستی کرده بود و در آبان ۹۱ به جوانان و مبارزان در ایران گفته بود: «آهای بچههای سراسر میهن اشغال شده... برای برپا کردن و آمادهسازی تیمها، دستهها و یکانهای ارتش آزادی اقدام کنید و آماده باشید». سال بعد نیز پس از حملهٔ مزدوران رژیم به اشرف تشکیل «کانونهای شورشی» را بهطور رسمی اعلام کرده بود.
موفقیت این راهبرد آن زمان باور نکردنی مینمود. رژیم بزرگترین برندهٔ حمله آمریکا به عراق شده بود و با درآمد سرشار نفت به همه قطعنامههای بینالمللی دهنکجی میکرد؛ با دولت دستنشاندهٔ مالکی، عراق را تیول خودش کرده و بزرگترین دشمنش را در محاصرهٔ تیوالها قفل کرده بود؛ هیچ اثر و نشانهای از قیامهای سراسری دیده نمیشد اما آن سازمان پیشتاز در پس ابرهای تیره به آفتاب روشن یقین داشت و در افق اقیانوس خلق، دماغهٔ کشتی پیروزی را میدید. اطمینان داشت که شرایط عینی جامعه از هر نظر مهیای قیامهاست و تنها نیاز به سازماندهی نسل جدید میلیشیا در نقش جرقه و آتشزنه دارد تا راه گشوده شود. امری که سال ۹۶ در برابر چشم جهانیان عیان شد و به اثبات رسید.
از زمان اعلان تشکیل کانونهای شورشی ۱۱ سال میگذرد و این روزها پرچم این سلحشوران در همه جای ایران برافراشته است. کارهای کوچک و پراکندهٔ آنها به سلسله عملیات هماهنگ در کل کشور رسیده است. بهمناسبت سالگرد قیام آبان چندین دور عملیات داشتهاند و هر روز ضربات جدی به نهادهای مختلف رژیم میزنند.
نسلهای متوالی آزادیخواهان در ایران، از مرکز غیبی تا میلیشیا و کانونهای شورشی همواره پیشتاز تودهها و پیشران انقلاب بودهاند. طلوع آفتاب آزادی در ایران، نتیجهٔ فدا و پاکبازی آنهاست.