728 x 90

۳۰خرداد، سرخ‌جامه‌ترین عید مقاومت ایران

۳۰خرداد رنگین کمان مقاومت سراسری
۳۰خرداد رنگین کمان مقاومت سراسری

«دو سال و چند ماه بعد از حاکمیت ارتجاع یعنی در سی خرداد۱۳۶۰، در حالی که همه راههای مسالمت را درنوردیده بودیم، این خمینی بود که ما را در معرض یک انتخاب بزرگ و تاریخی قرار داد: یا می‌باید مثل جریانها و احزابی که با یک اشاره‌ٔ خمینی سر جایشان نشستند، ندامت می‌کردیم یا می‌باید آخرین فراخوان را برای اعتراض و تظاهرات مسالمت‌آمیز برای عقب نشاندن ارتجاع آزمایش می‌کردیم». (مسعود رجوی)

عید مقاومت ایران

۳۰خرداد ۶۰ را عید مقاومت ایران خوانده‌اند. این جمله جای تعمق بسیار دارد. هر عید یک بازگشت است؛ بازگشت به آغاز و اصل، به فطرت و سرچشمه، بازگشت نه به‌معنای رجعت به جاهلیت و کهنه‌گرایی و غوطه‌ورشدن در عتیق و گذشته؛ بل به‌معنای یادآوری اصول و اصالت‌هاست. ره‌توشه گرفتنی است برای پرقوت‌تر پیمودن مسیر. یک جمعبندی است از طریق پیموده شده، نگاهی به پشت سر برای دیدن قله‌ها و نقاط عطف. درآوردن شکافها و حفره‌ها، دیدن کاستی‌ها و کمبودها برای طی‌کرد تکاملی راه است.

سرفصل تعیین‌کننده در تاریخچهٔ انقلاب نوین ایران

مجاهدین خلق و مقاومت ایران از کجا آغاز شده‌اند؟ آن آغازگاه کدام است که می‌گوییم در یادآوری آن به باید به اصل خود مراجعه کنند و برای ادامهٔ راه هم‌سوگند شوند؟

در یک‌کلام مقاومت ایران از دل یک مرزبندی سرخ و خونین متولد شده است. مرزبندی بین آزادی و آزادیخواهان با استبداد موحش تحت پردهٔ دین. تعارض بین این دو جریان در ۳۰خرداد ۶۰ به مرحله نوینی بالغ شد؛ مرحله‌ای که با هیچ‌یک از مراحل قبلی شباهت ندارد. این ۳۰خرداد یک سرفصل مرزبندی کننده است؛ بین آزادی و استبداد، بین نیروهای ترقیخواه و ارتجاع حدفاصل روشنی ترسیم می‌کند. یعنی از روز ۳۰خرداد به بعد نیروهای سیاسی باید خود را تعیین‌تکلیف می‌کردند که در کدام سمت قرار دارند. این یک شعار نیست. قراردادی نیست که مجاهدین آن را مشخص و تحمیل کرده باشند. از فردای ۳۰خرداد خمینی دیگر به هیچ نیروی سیاسی حق فعالیت و حتی اجازهٔ بودن فیزیکی نمی‌داد؛ مگر این‌که ذلیل‌وار، منکوب، سرافکنده و جامهٔ خفت در بر، سر بر نعلین او بساید و به ولایت شیطانی‌اش تمکین نماید. نیرویی که این سرفصل تعیین‌کننده در تاریخچهٔ انقلاب نوین ایران را جدی نگرفت، توسط هیولای تنوره‌کش ارتجاع بلعیده شد و در هضم رابع او به تحلیل رفت.

روز بقا و ماندگاری

روز ۳۰خرداد۶۰ برای مجاهدین روز تولدی دیگر و به عبارت دیگر روز ماندگاری است. شگفتا چگونه می‌گوییم این روز روز ماندگاری مجاهدین خلق است در حالی که در آن خمینی شمشیر زنگارگرفتهٔ حقد و کین تاریخی خود را علیه آنان از نیام برکشید و کمر به نابودی آنها تا نفر آخر بست؟

...

برای این‌که مشخص شود، خمینی چگونه تصمیم به نابودی مجاهدین گرفته بود به یک نمونه از تصمیم خمینی و میرغضب‌های عمامه‌دارش برای قتل‌عام مجاهدین توجه کنید.

اسدالله بادامچیان در تاریخ ۷تیرماه۹۴ در مصاحبه با تسنیم گفت: آن‌روز [۳۰خرداد] وقتی تظاهرات تمام شد و ملت پراکنده شده بودند، یک‌مرتبه آقا هادی [غفاری] پرید پشت تیربار و شروع کرد به زدن و حالا نزن و کی بزن!

خود «آقا هادی»! [هادی غفاری] که این روزها در کسوت اصلاح‌طلب قلابی، برای فرار از عقوبت به نوعی از یادآوری آن روزها طفره می‌رود در ۲۸شهریور۹۴ در مصاحبه با ایسنا حرف بالاتری زد که این یکی جنایت در آن گم می‌شد:

«روز ۳۰خرداد من با سرعت با فیات آبی رنگی قدیمی که داشتم وارد خیابان شدم، با سرعت تمام به وسط جمعیت زدم»!

جریانهایی که تمکین کردند و خمینی آنها را بلعید

تنها راه، تأکید می‌شود، تنها راه برای سرفراز ماندن و حفظ شرف سیاسی، اجتماعی، آرمانی و سازمانی ایستادگی و مقاومت تمام‌عیار ولو به بهای نابودی تمام مجاهدین با چشم‌انداز عاشورا گونه بود. اگر رهبری مجاهدین این تصمیم را نمی‌گرفت به ضرس قاطع باید گفت امروز از مجاهدین خلق ایران و آلترناتیو دمکراتیک شورای ملی مقاومت خبری نبود. نیازی نیست چندان کنکاش کنیم.

حزب توده کجاست؟ باند اکثریت، راه‌کارگر، پیکار و امت پیمان کجا هستند؟ جبهه ملی ایران چطور، آنها که سلاح به دست نگرفتند و در ۳۰خرداد، در مصاف بین مجاهدین و خمینی با کتمان خون سرخ بر سنگفرش، سر خود گرفته و راه خویش در پیش.

ای کاش! فقط این کار را می‌کردند باز جای دریغ و لعنت نبود. جریانهایی مانند حزب توده و اکثریت در لو دادن و شکار مجاهدان و مبارزان با پاسداران همکاری کردند. در روزها و شبهایی که ماشین کشتار فرزندان انقلابی خلق را درو می‌کرد و سمفونی پایان‌ناپذیر تیرخلاص تنها صدای حاکم بر اختناق سنگین بود، آنها با لودگی و چرب‌زبانی خمینی پسند می‌گفتند: «پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کنید»!‌

این هم قسمتی از اطلاعیهٔ باند اکثریت با سوء‌استفاده از نام چریک‌های فدایی خلق ایران، در اطلاعیهٔ ۸تیر۶۰ خود علیه سازمان مجاهدین خلق ایران:

«هواداران سازمان همدوش و همراه با دیگر نیروهای مدافع انقلاب و مدافع جمهوری اسلامی ایران باید تمام هوشیاری خود را به کار گیرند. حرکات شبکهٔ مزدوران امپریالیسم آمریکا را دقیقاً زیر نظر بگیرند و هر اطلاعی از طرح‌ها و نقشه‌های جنایتکارانهٔ آنان به دست آوردند، فوراً سپاه پاسداران و سازمان را مطلع سازند» (نشریه کار. سال سوم. شمارهٔ ۱۱۶. ص۹)

انتخاب کردند، بمیرند تا نمیرند

گفتیم چگونه می‌گوییم ۳۰خرداد ۶۰ عامل بقا و ماندگاری مجاهدین شد؛ در حالی که آنها با چشم‌انداز عاشوراگونه وارد این سرفصل شدند؟ پارادوکس قضیه در اینجاست. آنها انتخاب کردند که بمیرند تا نمیرند. این همان رمز و راز پذیرش مرگ انقلابی برای آرمان است. در حقیقت مرگی در کار نیست. مرگ بهانه است، سراسر زندگی و بالندگی است. مولانا چه زیبا و عمیق در یکی از غزل‌های خود آن را سروده است:

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید

در این عشق چو مردید همه روح پذیرید

این همان جمله‌ای است که امام حسین در روز عاشورا گفت: «هر زنده‌ای به راه من می‌رود»

بی‌تردید ماندگاری آرمانی و شرف تاریخی مجاهدین فقط و فقط مدیون این تصمیم تاریخی از سوی رهبری پاکباز آنان، مسعود رجوی است.

۳۰خرداد گرهگاه حماسه‌ها و نقاط عطف

در کارنامهٔ مقاومت ایران، ۳۰خرداد گرهگاه چند مناسبت مهم است:

ـ آغاز مقاومت مسلحانه و تمام‌عیار در برابر دیکتاتوری دینی

ـ روز بزرگداشت شهدا و زندانیان سیاسی

ـ سالروز تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران

ـ سالروز انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین

منشوری هفت‌رنگ از زیبایی

یک بار دیگر این نقاط عطف را نگاه کنیم. تولد هر کدام از آنان مدیون ۳۰خرداد است. اگر ۳۰خرداد را درختی بارآور و بلندقامت تصور کنیم، هر یک از این حماسه‌ها، شاخه‌ای برگ‌افشان و پرشکوفه از آن هستند. به تعبیر دیگر، ۳۰خرداد منشور هفت‌رنگی از شکوه و عظمت ستودنی این مقاومت است. منشوری که از هر سوی به آن بنگری «جز زیبایی نمی‌بینی» این هفت رنگ در ترکیب خود با هم رودی از آفتاب می‌سازند که بی‌دریغ بر سرزمین ما می‌تابد.

هر یک از نقاط عطف گفته شده را به تفصیل می‌توان مورد مداقه قرار داد و از آنها درس پاکبازی و وفاداری آموخت اما فقط تذکار نام ۳۰خرداد۶۰ کافی است تا به هر معاند وجود مقاومت و بالندگی و ادامه‌داری آن در ایران بگوید:

«آن که می‌گفت حرکت مرد در این وادی خاموش و سیاه برود شرم کند!»

***

اگر مجاهدین هستند، «هستن»ی امیدزا و بشارت‌آور برای مردم ایران و رعب‌افکن بر قامت در هم شکستهٔ دیکتاتور، اگر در کانون تحولات ایران حضوری غیرقابل انکار و به قدمت یک تاریخ دارند، اگر هم‌چنان سرخ‌رو، شاداب، سرسبز و تنومند و بی‌مرگ می‌بالند و به پیش می‌روند به اعتبار آن انتخاب تاریخی است. نامش را در سالگشت افتخار‌آمیزش به‌خاطر بسپاریم:

«۳۰خرداد ۶۰، سرخ‌جامه‌ترین عید مقاومت ایران»

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/6459bbd1-c925-4f28-ab5c-ab609f0f200f"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات