۳۰خرداد در تاریخ سرخفام مقاومت ایران، روزی بیهمتا و گره گاه چند سرفصل تاریخی و سرنوشتساز است.
نخست ۳۰خرداد ۱۳۶۰، سرآغاز مقاومت انقلابی سراسری است. نقطهٔ پایانی بر هر گونه امید اصلاح رژیم خمینی و در نتیجه نقطه پایانی بر مبارزه مسالمتآمیز با این رژیم، پس از دو سال ونیم مدارا و صبر و تحمل با تقدیم دهها شهید در حملات باندهای سیاه و چماقداران حزباللهی در کارزاری سرشار از غنای سیاسی، انضباط تشکیلاتی و روشنگری تودهیی در سراسر کشور.
۳۰خرداد نقطه اوج این کارزار عظیم سراسری بود و خمینی که رژیمش را در این رویارویی سیاسی در معرض اضمحلال میدیدید، حلقات سرکوب را با شقه و یکپایه کردن حاکمیت هر چه تنگتر کرد و بهعنوان ولیفقیه، «اذن» و دستور به گلوله بستن تظاهرات مسالمتآمیز ۵۰۰هزار نفری مردم تهران را صادر کرد.
«در سرفصل ۳۰خرداد سال۱۳۶۰ زمان تصمیمگیری قطعی فرا رسیده بود. در برابر ارتجاع مهیب و قهاری که میرفت خود را یکپارچه و یکپایه کند و سلطنت مطلقهٔ فقیه را مستقر سازد، دیگر جای مانور و تحرک سیاسی باقی نمانده بود. یا باید تسلیم میشدیم و به «حیات خفیف و خائنانه» رضا میدادیم و مانند حزب توده در کودتای ۲۸مرداد، بهمسئولیتمان پشت میکردیم و در تاریخ ایران نفرین میشدیم، یا میباید دست از همهچیز میشستیم و ـ ولو با سنگینترین بهای خونین و با الهام از سیدالشهدا حسینبن علی (ع) ـ بهطرزی عاشوراگونه از شرف خود و خلق در زنجیرمان نگاهبانی میکردیم و سرفراز میماندیم، و ما این راه را برگزیدیم. هیهات مناالذله!» (کتاب استراتژی قیام و سرنگونی ـ مسعود رجوی).
از شامگاه ۳۰خرداد ۶۰، عصر اعدامهای جمعی مجاهدین و هوادارانشان و سایر نیروهای مخالف و انقلابی در ابعاد هزاران آغاز شد. بهاین ترتیب، ۳۰خرداد سالروز شهیدان و زندانیان سیاسی نیز هست. نمادی از مقاومت حماسی زنان و مردان مجاهد که بهرغم وحشیانهترین شکنجهها و کشتارهای جمعی و قتلعام سبعانه، بر سر موضع خود ایستادند، بهخمینی پلید و نظام اهریمنی او نه گفتند و مرگ سرخ را بر زندگی ذلتبار برگزیدند.
۳۰خرداد۱۳۶۶، سالروز تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران است. ارتشی برآمده از خون و رزم و پایداری قهرمانانهٔ دختران و پسران میلیشیا، همان ارتش صلح و آزادی که بهاولین هدف میهنی خود، با گل گرفتن تنور جنگ شوم و ضدملی خمینی دست یافت و دجال جماران را بهرغم آنکه قسم خورده بود تا زمانی که یک خانه در تهران بر سر پاست، جنگ را ادامه خواهد داد، مجبور کرد از ترس ارتش آزادیبخش، جامزهر آتشبس را سر بکشد. سپس در حماسه میهنی و آرمانی فروغ جاویدان تا دروازهٔ کرمانشاه پیش تاخت و بر سراپای رژیم خمینی لرزهٔ سرنگونی افکند.
۳۰خرداد سرآغاز انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین در سال۱۳۶۴ نیز هست. همان انقلابی که با معرفی رهبری نوین سازمان مجاهدین، در نخستین گام، «رهایی و اعادهٔ حقوق زن، بهمثابه شرط ضروری رهایی مرد» را، ارمغان آورد و «نقطه عزیمت یک جهش عظیم ایدئولوژیکی در درون مجاهدین» گردید؛ «ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صدچندان نمود و صفوف پولادین آن را هر چه پاکیزهتر و یگانهتر» ساخت. این عبارات برگرفته از اطلاعیهٔ دفتر سیاسی و کمیتهٴ مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران در سال۱۳۶۴، بهمناسبت معرفی مریم رجوی بهعنوان همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین، طی ۳۸سال گذشته دهها و صدها بار، در کورهٔ گدازان ابتلائات محک خورده و صحت و حقانیت آن، هر بار با درخشش و تلألؤ مضاعف بهاثبات رسیده است.
با طلوع مریم رهایی در آسمان مقاومت رهاییبخش ایران، راه ورود زنان مجاهد بهبالاترین سطوح فرماندهی در ارتش آزادیبخش و همچنین حضور زنان در مدار رهبری جنبش هموار گردید. اعلام هژمونی زن ذیصلاح مجاهد خلق، یک دگرگونی عمیق انقلابی را، هم در ساختار سازمان مجاهدین خلق و هم در تفکر تمام زنان و مردان مجاهد رقم زد.
با یادآوری این تحولات شگرف در همهٔ وجوه سیاسی، نظامی، تشکیلاتی، فکری و فرهنگی در صفوف سازمان مجاهدین خلق و در سپهر مقاومت انقلابی و تاریخ معاصر ایران، اما نباید از یاد برد که منشأ همهٔ این تحولات تکاملی، همان ارادهٔ بنبست شکن است که قیام بهوظیفهٔ ملی و میهنی در برابر خمینی خونآشام در ۳۰خرداد ۱۳۶۰ را وجهه همت خود قرار داد.
«۳۰خرداد، با همهٔ درخشش و سرخفامیاش، حدفاصلی شد و شاخصی برای دموکراسی و دیکتاتوری و سرمشقی برای آنچه باید کرد. البته اضداد مقاومت ایران، همهٔ وادادگان و وارفتگان و کسانی که در ابتدا یا انتهای حرفهایشان، دیکتاتوری دینی را بر این مقاومت ترجیح میدهند و این مقاومت را بهسود آخوندهای خونآشام تخطئه میکنند، کماکان حق! دارند از ۳۰خرداد الگویی برای آنچه هرگز نباید کرد ترسیم و تصویر کنند، اما مردم و تاریخ ایران قضاوت خود را دارند» (کتاب استراتژی قیام و سرنگونی ـ مسعود رجوی).