از: دکتر بهروز پویان
از دیماه ۹۶ که خیزش سراسری در بیش از ۱۴۰شهر میهن شعله کشید تا امروز، قیام با همه افتوخیزهایش هرگز فروکش نکرد و در مداری بالاتر با برجسته شدن نیروی انقلابی در صحنه، تعمیق پیدا کرد. به عبارتی قیام کمیت خود را به کیفیت تبدیل کرد و این تحول تنها به فاصله یک سال صورت گرفت که نشان از سرعت شتابان تحولات به نفع سرنگونی رژیم ولایت فقیه دارد. البته باید در نظر داشت این تحول کیفی خودبهخودی صورت نگرفت بلکه محصول حضور مقاومت ایران بهعنوان یگانه آلترناتیو رژیم و تنها نیروی انقلابی مؤثر و جدی در میدان عمل بود که توانست از ابتدای قیام با سازماندهی حرکتها و پیوندخوردن با اقشار اعتراضی مختلف موجبات تداوم و تعمیق قیام را فراهم کند. این در حالیست که با شروع قیام به طرز بیسابقهای، هر روز یک مدعی سبز میشد و تلاش میکرد با هیاهو و جنجال و البته با حمایت و هدایت دستگاه امنیتی رژیم، خیزش سراسری مردم را که آشکارا سمت و سوی براندازانه داشت به نفع خود مصادره کند و خود را نماینده مردم حاضر در میدان اعتراض و قیام معرفی کند.
این روئیدن قارچگونه مدعیان اپوزیسیون همچنان در این یک سال گذشته ادامه داشته است اما دریغ از یک تحلیل درست و دقیق از وضعیت ایران یا یک عمل هر چند ساده و کمخطر از سوی این افراد تا نشان دهد که ادعایشان واقعی است. این البته نشان از تلاش مذبوحانه دستگاه امنیتی رژیم در به چالش کشیدن جایگاه بیچون و چرای مقاومت ایران بهعنوان یگانه آلترناتیو و تنها نیروی انقلابی ایران دارد که اگر چه مسیری ناگزیر برای رژیم است اما با گذشت یک سال از این تلاشها میتوان آن را به کوبیدن آب در هاون تشبیه کرد.
در یک سال گذشته این مقاومت ایران بوده است که با تحلیل و سازماندهی درست و یک استراتژی دقیق و با گسترش کانونهای شورشی، رژیم را در وضعیت استیصال قرار داده، از پس قیام سراسری دیماه ۹۶ همچنان جامعه را در وضعیت انقلابی نگه داشته و مرزبندی میان نیروی انقلابی و رژیم مستقر با همه باندها و شاخ و برگهای داخلی و خارجیاش را برجستهتر و شفافتر کرده است.
همچنانکه پیش از این نیز در نوشتار دیگری گفتیم، به خلاف اپوزیسیونهای تقلبی و دستساختههای رژیم ولایت فقیه و میوهچینان عافیتطلب و سودجو که با خیزش سراسری مردم در آن طمع بستند و بعد از ۴دهه ناگهان یاد تشکیل ائتلاف و حزب و دستههای سیاسی مخالفخوان افتادند، خود این قیام سراسری و وضعیت انقلابی ایجاد شده پس از آن، که تا امروز ادامه داشته و البته عمیقتر شده است، محصول رزم و کار چند ساله مقاومت ایران بهویژه سازمان مجاهدین خلق ایران است. صرفنظر از اذعان مهرههای رژیم، از خامنهای گرفته تا سایر عناصر ریز و درشت رژیم بر نقش مجاهدین در ایجاد وضعیت فعلی، اساساً عامل ایجاد بستر اجتماعی و بینالمللی کنونی که قیام سراسری دیماه ۹۶ و قیامها و اعتراضات پس از آن طی سال ۹۷ در آن شکل گرفت، بدون تردید فعالیتهای گسترده داخلی و بینالمللی مقاومت ایران طی چند سال گذشته بوده است.
مقاومت ایران از سالها پیش با تحلیل درست ساختار رژیم ولایت فقیه عنوان کرده بود که اگر غرب یک روز دست حمایتش را از پشت رژیم بردارد، مردم و مقاومت به سرعت با این رژیم تعیینتکلیف خواهند کرد. با این تحلیل مقاومت ایران از چند سال پیش با برجسته کردن فعالیتهای مخفی هستهای رژیم که اگر به سرانجام میرسید یک برگ برنده بلامنازع برایش بود، آن را به یک تله مرگ برای آن تبدیل کرد و غرب را با این افشاگری در برابر یک راه ناگزیر قرار دادند تا به سیاست مماشات با رژیم ولایت فقیه پایان دهد. و این اتفاق با تغییر گفتمان سیاسی در آمریکا همراه بود که همه معادلات را به نفع کارزار فعالانه مقاومت ایران تغییر داد.
در واقع وضعیت انقلابی ایران دقیقاً از همین سرفصل تعیینکننده بینالمللی ظهور کرد که کاملا محصول کارزار پیچیده سیاسی و حقوقی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق در سطح بینالمللی بود. از اینرو بسیار روشن است که نیرویی که توان تغییر معادلات متصلب بینالمللی به نفع تغییرات در ایران را دارد، لاجرم تنها نیرویی خواهد بود که از این دستآورد محافظت کند. بنابراین اذعان خامنهای به ایجاد وضعیت انقلابی توسط مجاهدین هیچ کشف جدیدی نیست، چرا که برای ناظران سیاسی که چند سال است مقاومت ایران را رصد میکنند، این امر بدیهی مینمود که چنین شرایطی چگونه و توسط چه نیرویی ایجاد شده است. ذکر دوباره این موضوع از این بابت بود تا به خیالبازان این نکته را یادآوری کنیم که تنها نیرویی که ۴۰سال در برابر رژیم سفاک ولایت فقیه کارزار مقاومت را تا بالاترین مدار پیش برده است، سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت بوده است و همآوردی با این نیرو در میدان فدا و مبارزه یک وهم آشکار است. از اینرو تنها نیروی صلاحیتدار برای آلترناتیوی این رژیم همان است که این مقاومت را در سختترین شرایط زنده نگهداشته است. اکنون لازم است تا به جهش مقاومت و سازمان مجاهدین خلق در ابعاد داخلی و بینالمللی در سال ۹۷ اشاره کنیم تا مشخص شود که تنها نیروی انقلابی حال حاضر ایران چگونه وضعیت انقلابی را طی یک سال گذشته هدایت و تعمیق کرده است.
مرزبندی قاطع در داخل کشور
پیش از پرداختن به ابعاد فعالیتهای داخلی سازمان مجاهدین لازم است یادآوری کنیم که بقای سازمان طی ۴دهه و زیر سختترین ضربات استبداد و استعمار تنها محصول تشکیلات آهنین و ایدئولوژی آوانگارد آن نبوده بلکه اگر پیوند عمیق و گسترده این تشکیلات با بدنه اجتماعی در جامعه ایران نبود، شاخص تشکیلات و ایدئولوژی نمیتوانست به تنهایی بقای آن را تضمین کند. بهرغم ادعای همه اضداد سازمان از چپ و راست و داخل و خارج کشور که جملگی از توبره خمینی ارتزاق کرده و میکنند، مقاومت ایران و نیروی محوری آن یعنی سازمان مجاهدین خلق، با همه شیطانسازیها و سمپاشیهای تبلیغاتی، دارای پایگاهی گسترده و پیوند عمیق و کیفی با بدنه اجتماعی مؤثر در جامعه ایران است. برای اثبات این ادعا نیازی به وزنکشی علنی نیست که هرگز در رژیم ولایت فقیه امکانپذیر نبوده و نیست، شاخص بقای سازمان بهرغم حمله و هجومهای چندساله رژیم مرتجع ولایت فقیه و حامیان بینالمللیاش، خود گواه این پیوند است. و اکنون کانونهای شورشی که به طرز چشمگیری در همه نقاط ایران شکل گرفتهاند سندی قطعی برای این ادعاست.
با شروع قیام سراسری دیماه ۹۶ اولین گام بزرگ در فروریختن مشروعیت کلیت ساختار رژیم با نفی اصلاحطلب و اصولگرا برداشته شد. از آن پس رژیم که فریب اصلاحات را رنگباخته دید دست به تولید گروههای مخالفخوان و اپوزیسیونهای قلابی زد تا بلکه با انحراف شرایط انقلابی ایجادشده از بحران جان بهدر ببرد. اما سال ۹۷ استراتژی کانونهای شورشی سازمان مجاهدین خلق این طرحهای رژیم را به محاق برد. اپوزیسیونهای قلابی که عموماً با بیرونکشیدن نعش پوسیده و بهگور سپردهشده سلطنت سعی میکردند مسأله اصلی یعنی انحصار قدرت و ثروت و استبداد را کمرنگ کنند، با تنزل مطالبات اساسی سیاسی و اجتماعی به مطالبات روبنایی و کسب "آزادیهای یواشکی" و برخی آزادیهای محدود اجتماعی از طریق "نافرمانی مدنی" بهویژه برای زنان، تلاش کردند تا راهی تازه برای فرار رژیم از بحران باز کنند. بحث بر سر این نیست که آزادیهای اجتماعی اهمیت ندارند که بدون تردید این آزادیها از حقوق بدیهی جامعه است، اما تقلیل آزادی به بخشی از حقوق جامعه، شیادی آشکار برای گمراه کردن جامعه متلاطم و در شرایط انقلاب ایران است. شک نیست کسانی که این شیوه را اتخاذ کردهاند هرگز حاضر نخواهند شد شرایط استبدادی از ایران رخت بربندد. چرا که تا همینجا از وجود تنگناهای سیاسی و اجتماعی جامعه استبدادزده ایران و بحران حقوقبشری این جامعه هویتهای مختلف کسب کرده و کیسهها دوختهاند. بسیاری از این افراد در فردای آزادی ایران موجودیتی نخواهند داشت. اینان کاسبان تیرهروزی ایرانیان بودهاند. پس دوام هویت و منافعشان در تداوم وضعیت اسفبار جامعه ایران تحت رژیم غارت و جنایت بوده است. جالب آنکه همین تابلوهای یکشبه ساختهشده تحت عنوان اپوزیسیون هرگز نتوانستند دستکم ۱۰نفر را طی یک سال گذشته برای یک حرکت اعتراضی بسیج کنند. و جالبتر اینکه همین افراد مدعی هستند میلیونها ایرانی را نمایندگی میکنند! و ادعا میکنند سازمان مجاهدین خلق جایی در میان جامعه ایران ندارد! و صراحتاً اعلام کردهاند که میان مجاهدین و رژیم ولایت فقیه، این رژیم خونریز را انتخاب میکنند. که البته جای تعجب نیست.
اما کانونهای شورشی مجاهدین که طی یک سال گذشته گسترش چشمگیری داشتهاند، بهطور روزانه در اقصی نقاط کشور با بیباکی در حال فعالیت بودهاند بهطوریکه فریاد رژیم پیوسته از این پیشتازان انقلاب به هوا بوده است.
اتفاق دیگری که شرایط انقلابی طی سال ۹۷ رقم زد قطبیکردن فضای جامعه بهواسطه رادیکالیزم انقلابی کانونهای شورشی بود. ویژگی شرایط انقلابی این است که به جهت رادیکالشدن فضای جامعه، در نهایت پس از غربالهای فراوان، نیروی پیشتاز انقلابی با عمل رادیکال در صحنه باقی میماند. و سایر کسانی که پیوسته سعی میکردند بر نعل و میخ بکوبند و اصطلاحاً وسطبازی کنند، در دوقطبی ایجادشده یا باید به قطب رژیم حاکم ملحق شوند یا به جبهه مقاومت انقلابی بپیوندند. در این میان کسانی که پیوسته تحت پوشش فعالیتهای مثلاً رفرمیستی یا سندیکالیستی که در رژیم فاشیستی ولایت فقیه عناوینی خالی از محتواست تلاش میکردند خود را راضی نگهدارند، ناگزیر در شرایط انتخاب میان این دو قطب قرار گرفتند.
از آنجا که با رادیکالشدن فضای جامعه مرزبندیها شفاف شد، جای شعبدهبازی نماند و مرزهای میان این فعالان نیز روشن شد. و همه این دستآوردها تنها و تنها محصول رزم انقلابی مقاومت سازمانیافته، مجاهدین خلق و کانونهای شورشی بوده است که اکنون به کابوس رژیم ولایت فقیه تبدیل شدهاند. وجود کانونهای شورشی در سطوح عمل مختلف، علاوه بر استمرار و تعمیق شرایط انقلابی، این نوید را میدهد که تجربه انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ و سرقت آن توسط خمینی، در انقلاب نوین مردم ایران تکرار نخواهد شد. چرا که صف اول ارتش آزادیبخش ملی ایران، انقلاب و شرایط پس از آن را با پیوندی که با مقاومت سازمانیافته و سازمان مجاهدین خلق و کادر مرکزی آن دارد، مدیریت و هدایت خواهد کرد.
درخشش مقاومت در ابعاد بینالمللی
اگرچه گسترش حامیان بینالمللی مقاومت، با رزم و مجاهدت شبانهروزی مجاهدان و هواداران خارج از کشور طی سالهای گذشته پیوسته رو بهرشد بوده است، اما سال ۹۷ را باید اوج اعتلای مقاومت در سطح بینالمللی و برجستهشدن آن بهعنوان آلترناتیو سیاسی ایران دانست. از برگزاری نشست سالانه ویلپنت و گردهمایی ایرانیان هوادار سازمان مجاهدین بهطور همزمان در چندین شهر در کشورهای مختلف جهان در شهریورماه بهیاد شهدای قتلعام ۶۷ گرفته تا تظاهرات در پاریس، ورشو و واشنگتن که با هدف معرفی شورای ملی مقاومت بهعنوان آلترناتیو رژیم ولایت فقیه برگزار شد، روندی شتابان از برجستهشدن مقاومت ایران در ابعاد جهانی را نشان میدهد که میتوان آن را در میزان انعکاس بینالمللی مواضع، بیانیهها و آکسیونهای هواداران و نیز مقالات و مواضع شخصیتهای برجسته سیاسی و حقوقی بینالمللی در حمایت از مقاومت ایران دید و ارزیابی کرد.
با نگاهی به سابقه مبارزات انقلابی، این میزان نفوذ یک نیروی انقلابی در کوران مبارزه و پیش از سرنگونی رژیم مستقر در افکار عمومی جهان و محافل سیاسی و حقوقی بینالمللی یک پدیده منحصربهفرد و بیسابقه است. نیرویی که توانسته نهتنها خود را به دنیا معرفی کند، بلکه همه طرحهای استعماری و استبدادی برای درهمشکستن این مقاومت را با کارزارهای سیاسی و حقوقی شکست داده و تعادلقوای بینالمللی را با برنامهریزی و فعالیت شبانهروزی به فع تحولات بنیادی در ایران و بهنفع مردم ایران تغییر دهد.
بدون تردید چنین نیرویی بهرغم تلاشهای مذبوحانه اضداد مقاومت و رسانههای داخلی و خارجیشان، در کمرنگ جلوهدادن قدرت آن، هیچ همآوردی در رزم انقلابی نداشته و ندارد و در نهایت بهواسطه این خصلت یکتا است که انقلاب را با رزمندگان و رهبری ذیصلاحش پیش برده و بهزودی بندازبند این رژیم و استبداد تاریخی ایران میگسلد.