علی اکبر هاشمی بهرمانی معروف به رفسنجانی نفر همیشه دوم فاشیسم دینی حاکم بر ایران از سال 1357 تاکنون، امروز یکشنبه 19دی 95 مرد.
او در تمامی سالهای حاکمیت دیکتاتوری آخوندها در ایران، نفر دوم نظام و پس از مرگ خمینی یکی از دو ستون حاکمیت ارتجاعی آخوندها در ایران بود.
رفسنجانی در تمامی این سالها یکی از مهمترین عوامل حفظ تعادل داخلی و خارجی نظام بود.
او در سوم شهریور سال 1313 خورشیدی در روستای بهرمان رفسنجان در استان کرمان در خانوادهای نسبتاً ثروتمند به دنیا آمد. بعدها در حوزه علمیة قم با خمینی آشنا و وارد سیاست شد.
. در ابتدای انقلاب 57 بهعنوان دست راست خمینی ظاهر شد.
. عضویت در شورای انقلاب و سرپرستی وزارت کشور از اولین مشاغل رسمی او پس از انقلاب بود.
. شرکت در تأسیس جامعه روحانیت مبارز و حزب فاشیستی جمهوری اسلامی در کارنامه سیاسی او ثبت است.
. هاشمی رفسنجانی یکی از مهمترین حامیان تشکیل سپاه جنایتکار پاسداران در همان اوایل انقلاب بود.
. او با آنکه در ابتدای گروگانگیری نقشی نداشت اما کمی بعد، به یکی از بزرگترین حامیان دار و دستهٴ اشغال کننده سفارت آمریکا در تهران در سال 58 تبدیل شد. حرکتی که یکسال و نیم بعد، به یک فاجعه سیاسی و اقتصادی با ضرر هنگفت مالی و پرداخت میلیاردها دلار پول ایران بهعنوان غرامت به آمریکاییها تبدیل شد.
. در تمامی 5 انتخاباتی که در سال 58 در نظام جدید برگزار شد وی نقش اساسی برای حذف تمامعیار مخالفان خمینی از صحنهٴ انتخابات داشت.
. وی همچنین در تدوین قانون اساسی ولایتفقیه نقش مهمی بر عده داشت.
. همچنین ریاست اولین مجلس شورای بهاصطلاح اسلامی را وی خود به عهده گرفت.
. در تنشهای سیاسی دو و نیم سال اول انقلاب که منجر به سرکوب خونین انقلاب و آزادیهای انقلابی در 30خرداد 60 و به خشونت کشیده شدن فضای سیاسی کشور شد، نقش کلیدی داشت.
. از فردای سی خرداد سال 60، وی در کشتار جوانان مجاهد و مبارز میهن، همواره یکی از مشوقان و حامیان اصلی لاجوردی جلاد اوین بود. جملهٴ معروف او در ضرورت کشتن مجاهدین به یکی از 4 شیوه! (از کوه انداختن، قطع دست و پا، زیر آوار گذاشتن و...) یکی از خونینترین ادوار تاریخ ایران را رقم زد. دورهای که در آن بیش از 120هزار مجاهد و مبارز به چوبههای دار و تیرباران سپرده شدند.
در جریان جنگ ضدمیهنی 8ساله ایران و عراق، تقریباً فرماندهٴ بلامنازع جنگ در طرف ایران بود. همو بود که اصطلاح ضدبشری ”سربازان یکبار مصرف“ را برای اولین در آن جنگ ظالمانه بهکار برد!
. در جریان جنگ، وی بهنمایندگی از طرف خمینی با اسراییلیها و آمریکاییها تماس گرفت و ترتیب خرید سلاح و مهمات از آنها را به کمک یک ساواکی سابق به اسم منوچهر قربانیفر داد. ماجرایی که در آمریکا به افتضاح ایران کنترا معروف شد.
. با پایان جنگ ضدمیهنی وی یکی از دستیاران خمینی در قتلعام بیش از 33هزار زندانی مجاهد و مبارز بود. جنایتی که بعدها ”قتلعام 67 “ نام گرفت.
. در خاتمه جنگ، وی به همراه خامنهای، بنیانگذار پروژه ضدملی ”اتمی“ آخوندها شد. پروژهیی که صدها میلیارد دلار سرمایهٴ ایران را بر باد داد.
. وی از بانیان مجمع تشیخص مصلحت نظام و رئیس تقریباً مادام العمر آن بود.
. وی به مدت تقریباً سی سال امام جمعهٴ موقت تهران نیز بود.
. هاشمی در دولت موقتی که ریاست آن با شورای انقلاب بود وزیر کشور بود
. در دولتهای بعد تا زمانی که خودش در دولت پنجم بهریاست جمهوری نظام تکیه زد، بهریاست مجلس بسنده کرده بود و از حاشیهٴ قدرت، خطوطش را پیش میبرد.
. او پس از بنی صدر، رجایی، خامنهای، چهارمین رئیسجمهور نظام بود (دو دوره = دولتهای پنجم و ششم رژیم).
. در دوران ریاستجمهوری او و در جریان قتلهای زنجیرهای، ایران یکبار دیگر وارد دالان تاریک جنایتهای سازمانیافته حکومتی شد. قتلهای که توان نفس کشیدن از هر مخالف داخل مرزهای میهن را سلب کرد و یک فضای رعب عمومی بر کشور حاکم کرد. مصاحبهها و اعترافهای فضاحتبار شخصیتها و چهرههای سیاسی اجتماعی و فرهنگی بر ضد ”خود “، آنهم در برابر دوربین تلویزیون و اقرار به خیانت سیاسی و همزمان فساد اخلاقی؟! مخرج مشترک تمامی آن مصاحبهها بود که برنامه اصلی تلویزیون حکومتی آن سالها را تشکیل میداد. فلاحیان و سعید امامی از گماشتههای او در نظام اطلاعاتی جنایتکاری بودند که کار جنایتهایشان به خارج از مرزهای ایران هم کشید، ترور میکونوس، ترور دکتر کاظم رجوی و انفجار آمیا در آرژانتین از پروندههایی هستند که متهم ردیف اولش، اکبر هاشمی رفسنجانی است.
. وی که پس از مرگ خمینی و در یک همدستی آشکار با خامنهای، قدرت حکومتی را تمامعیار قبضه کرده بود، منتظری را خانهنشین کرد و تمامی مخالفان داخلی را سرکوب نمود، کمی بعد و در جنگ بر سر سهم بیشتر از قدرت، اندک اندک از خامنهای فاصله گرفت. تا جاییکه در انتخابات مجلس شورای آخوندی با خفت و خواری در ردهٴ ”سیام“ قرار داده شد و با لقب تحقیرآمیز ”آغاسی“ تا چندی سوژه رسانههای باند خامنهای قرار گرفت و مدتی تقریباً خانهنشین شد و تنها به مجمع تشخیص مصلحت نظام تردد میکرد.
. هاشمی رفسنجانی در پایان دوران احمدینژاد و با استفاده از منفوریت لومپنیسم حاد وی، دوباره به صحنهٴ سیاست بازگشت و هنگامی که از ورود خودش به انتخابات ریاستجمهوری جلوگیری شد با حمایت از حسن روحانی، مجدداً خود را شریک قدرت کرد. این دوره که پر سر و صدا ترین دورهٴ حیات سیاسی او محسوب میشود، فرصتی شد تا سهم ملاخور شده خود از قدرت را، از خامنهای باز پس گیرد. او در این مسیر تا آنجا پیش رفت که در آخرین سال حیاتش تلاش کرد با کمک نوه خمینی و با استفاده از اهرم خبرگان، انتقام سالهای خانه نشینیاش را از خامنهای بگیرد. شکست دادن خامنهای و کاندیداهای او در انتخابات خبرگان و مجلس آخوندی از آخرین کارهای وی در کارنامه سیاسیاش بود.
اما آنچه که اضافه بر این میتوان گفت این است که:
سپاه پاسدارانی که وی از بانیانش بود بعدها به دشمن وی و آلت دست خامنهای در جنگ قدرت این دو طلبهٴ تازه به دوران رسیده شد!
حزب جمهوری بهاصطلاح اسلامی که وی از بنیانگذارانش بود نیز، بعدها به یکی از دشمنان وی تبدیل شد!
حمایت او از گروگانگیرهای سفارت آمریکا، بعدها نزدیک به 21میلیارد دلار خسارت برای ایران آب خورد!
پروژه اتمیای که او و خامنهای بنیاد نهادند، حدود 27سال شیرهٴ جان اقتصاد ایران را کشید و نافرجام از ”برجام“ سر درآورد.
اینک رفسنجانی در حالی به پایان خط رسیده که یک کشور آشوبزده، درگیر چند جنگ خارجی، تحت حاکمیت باندهای جنایتکار سپاه و وزارت اطلاعات و لباسشخصیها از خود به جا گذاشته که حتی خانوادهٴ خودش هم در آن، امنیت ندارند!
حکومتي که با سنی نزدیک به 40 دهه:
هیچ نهاد مدنیای بهوجود نیاورده،
هیچ رژیم حقوقی متعارفی در آن پا نگرفته، نه برای دگر اندیشان که حتی برای خودیهایشان هم که پشت و پناه حقوق شهروندی فرزندان خودشان باشد، تکلیف مخالفان که البته روشن است، شکنجه و اعدام! اما فرزندان خودشان هم از تیغ رقبای داخلی در امان نیستند:
نوه خمینی بر سر گور پدربزرگش ”هو “ می شود!
فرزند مطهری که خودش معاون مجلس است، اجازهٴ ورود به مشهد برای سخنرانی پیدا نمیکند!
معاون وزارت اطلاعاتش سعید امامی سر به نیست میشود
همسر سعید امامی زیر شکنجه و بازجویی همکاران همسر جنایتکارش، له میشود
و این ماجرای نظامی است که:
اولین رئیس جمهورش، فراری است
اولین نخست وزیرش بازداشت خانگی است
اولین رئیس مجلسش (که همین رفسنجانی باشد) نقاب اپوزیسیون به چهره میزند تا برای خودش در جدایی از نظام، آبرویی دست و پا کند!
دومین رئیس مجلسش کنار دست اولین نخست وزیرش است!
ششمین رئیس جمهورش ممنوعالتصویر و ممنوع الخروج است.
نهمین رئیس جمهورش (احمدینژاد) چه عرض شود؟!
و... .
آیا خامنهای مطمئن است که با این هیولایی که به اسم نظام مقدس ولایی بهوجود آورده، سر سالم به آخر خط میرساند؟
آیا حریم و تضمینی برای رعایت حقوق مدنی بازماندگان خودش و حرمت و آبروی آنها باقی گذاشته؟
آیا...
دیکتاتوری هم عجب داستانی است روزگار!
او در تمامی سالهای حاکمیت دیکتاتوری آخوندها در ایران، نفر دوم نظام و پس از مرگ خمینی یکی از دو ستون حاکمیت ارتجاعی آخوندها در ایران بود.
رفسنجانی در تمامی این سالها یکی از مهمترین عوامل حفظ تعادل داخلی و خارجی نظام بود.
او در سوم شهریور سال 1313 خورشیدی در روستای بهرمان رفسنجان در استان کرمان در خانوادهای نسبتاً ثروتمند به دنیا آمد. بعدها در حوزه علمیة قم با خمینی آشنا و وارد سیاست شد.
. در ابتدای انقلاب 57 بهعنوان دست راست خمینی ظاهر شد.
. عضویت در شورای انقلاب و سرپرستی وزارت کشور از اولین مشاغل رسمی او پس از انقلاب بود.
. شرکت در تأسیس جامعه روحانیت مبارز و حزب فاشیستی جمهوری اسلامی در کارنامه سیاسی او ثبت است.
. هاشمی رفسنجانی یکی از مهمترین حامیان تشکیل سپاه جنایتکار پاسداران در همان اوایل انقلاب بود.
. او با آنکه در ابتدای گروگانگیری نقشی نداشت اما کمی بعد، به یکی از بزرگترین حامیان دار و دستهٴ اشغال کننده سفارت آمریکا در تهران در سال 58 تبدیل شد. حرکتی که یکسال و نیم بعد، به یک فاجعه سیاسی و اقتصادی با ضرر هنگفت مالی و پرداخت میلیاردها دلار پول ایران بهعنوان غرامت به آمریکاییها تبدیل شد.
. در تمامی 5 انتخاباتی که در سال 58 در نظام جدید برگزار شد وی نقش اساسی برای حذف تمامعیار مخالفان خمینی از صحنهٴ انتخابات داشت.
. وی همچنین در تدوین قانون اساسی ولایتفقیه نقش مهمی بر عده داشت.
. همچنین ریاست اولین مجلس شورای بهاصطلاح اسلامی را وی خود به عهده گرفت.
. در تنشهای سیاسی دو و نیم سال اول انقلاب که منجر به سرکوب خونین انقلاب و آزادیهای انقلابی در 30خرداد 60 و به خشونت کشیده شدن فضای سیاسی کشور شد، نقش کلیدی داشت.
. از فردای سی خرداد سال 60، وی در کشتار جوانان مجاهد و مبارز میهن، همواره یکی از مشوقان و حامیان اصلی لاجوردی جلاد اوین بود. جملهٴ معروف او در ضرورت کشتن مجاهدین به یکی از 4 شیوه! (از کوه انداختن، قطع دست و پا، زیر آوار گذاشتن و...) یکی از خونینترین ادوار تاریخ ایران را رقم زد. دورهای که در آن بیش از 120هزار مجاهد و مبارز به چوبههای دار و تیرباران سپرده شدند.
در جریان جنگ ضدمیهنی 8ساله ایران و عراق، تقریباً فرماندهٴ بلامنازع جنگ در طرف ایران بود. همو بود که اصطلاح ضدبشری ”سربازان یکبار مصرف“ را برای اولین در آن جنگ ظالمانه بهکار برد!
. در جریان جنگ، وی بهنمایندگی از طرف خمینی با اسراییلیها و آمریکاییها تماس گرفت و ترتیب خرید سلاح و مهمات از آنها را به کمک یک ساواکی سابق به اسم منوچهر قربانیفر داد. ماجرایی که در آمریکا به افتضاح ایران کنترا معروف شد.
. با پایان جنگ ضدمیهنی وی یکی از دستیاران خمینی در قتلعام بیش از 33هزار زندانی مجاهد و مبارز بود. جنایتی که بعدها ”قتلعام 67 “ نام گرفت.
. در خاتمه جنگ، وی به همراه خامنهای، بنیانگذار پروژه ضدملی ”اتمی“ آخوندها شد. پروژهیی که صدها میلیارد دلار سرمایهٴ ایران را بر باد داد.
. وی از بانیان مجمع تشیخص مصلحت نظام و رئیس تقریباً مادام العمر آن بود.
. وی به مدت تقریباً سی سال امام جمعهٴ موقت تهران نیز بود.
. هاشمی در دولت موقتی که ریاست آن با شورای انقلاب بود وزیر کشور بود
. در دولتهای بعد تا زمانی که خودش در دولت پنجم بهریاست جمهوری نظام تکیه زد، بهریاست مجلس بسنده کرده بود و از حاشیهٴ قدرت، خطوطش را پیش میبرد.
. او پس از بنی صدر، رجایی، خامنهای، چهارمین رئیسجمهور نظام بود (دو دوره = دولتهای پنجم و ششم رژیم).
. در دوران ریاستجمهوری او و در جریان قتلهای زنجیرهای، ایران یکبار دیگر وارد دالان تاریک جنایتهای سازمانیافته حکومتی شد. قتلهای که توان نفس کشیدن از هر مخالف داخل مرزهای میهن را سلب کرد و یک فضای رعب عمومی بر کشور حاکم کرد. مصاحبهها و اعترافهای فضاحتبار شخصیتها و چهرههای سیاسی اجتماعی و فرهنگی بر ضد ”خود “، آنهم در برابر دوربین تلویزیون و اقرار به خیانت سیاسی و همزمان فساد اخلاقی؟! مخرج مشترک تمامی آن مصاحبهها بود که برنامه اصلی تلویزیون حکومتی آن سالها را تشکیل میداد. فلاحیان و سعید امامی از گماشتههای او در نظام اطلاعاتی جنایتکاری بودند که کار جنایتهایشان به خارج از مرزهای ایران هم کشید، ترور میکونوس، ترور دکتر کاظم رجوی و انفجار آمیا در آرژانتین از پروندههایی هستند که متهم ردیف اولش، اکبر هاشمی رفسنجانی است.
. وی که پس از مرگ خمینی و در یک همدستی آشکار با خامنهای، قدرت حکومتی را تمامعیار قبضه کرده بود، منتظری را خانهنشین کرد و تمامی مخالفان داخلی را سرکوب نمود، کمی بعد و در جنگ بر سر سهم بیشتر از قدرت، اندک اندک از خامنهای فاصله گرفت. تا جاییکه در انتخابات مجلس شورای آخوندی با خفت و خواری در ردهٴ ”سیام“ قرار داده شد و با لقب تحقیرآمیز ”آغاسی“ تا چندی سوژه رسانههای باند خامنهای قرار گرفت و مدتی تقریباً خانهنشین شد و تنها به مجمع تشخیص مصلحت نظام تردد میکرد.
. هاشمی رفسنجانی در پایان دوران احمدینژاد و با استفاده از منفوریت لومپنیسم حاد وی، دوباره به صحنهٴ سیاست بازگشت و هنگامی که از ورود خودش به انتخابات ریاستجمهوری جلوگیری شد با حمایت از حسن روحانی، مجدداً خود را شریک قدرت کرد. این دوره که پر سر و صدا ترین دورهٴ حیات سیاسی او محسوب میشود، فرصتی شد تا سهم ملاخور شده خود از قدرت را، از خامنهای باز پس گیرد. او در این مسیر تا آنجا پیش رفت که در آخرین سال حیاتش تلاش کرد با کمک نوه خمینی و با استفاده از اهرم خبرگان، انتقام سالهای خانه نشینیاش را از خامنهای بگیرد. شکست دادن خامنهای و کاندیداهای او در انتخابات خبرگان و مجلس آخوندی از آخرین کارهای وی در کارنامه سیاسیاش بود.
اما آنچه که اضافه بر این میتوان گفت این است که:
سپاه پاسدارانی که وی از بانیانش بود بعدها به دشمن وی و آلت دست خامنهای در جنگ قدرت این دو طلبهٴ تازه به دوران رسیده شد!
حزب جمهوری بهاصطلاح اسلامی که وی از بنیانگذارانش بود نیز، بعدها به یکی از دشمنان وی تبدیل شد!
حمایت او از گروگانگیرهای سفارت آمریکا، بعدها نزدیک به 21میلیارد دلار خسارت برای ایران آب خورد!
پروژه اتمیای که او و خامنهای بنیاد نهادند، حدود 27سال شیرهٴ جان اقتصاد ایران را کشید و نافرجام از ”برجام“ سر درآورد.
اینک رفسنجانی در حالی به پایان خط رسیده که یک کشور آشوبزده، درگیر چند جنگ خارجی، تحت حاکمیت باندهای جنایتکار سپاه و وزارت اطلاعات و لباسشخصیها از خود به جا گذاشته که حتی خانوادهٴ خودش هم در آن، امنیت ندارند!
حکومتي که با سنی نزدیک به 40 دهه:
هیچ نهاد مدنیای بهوجود نیاورده،
هیچ رژیم حقوقی متعارفی در آن پا نگرفته، نه برای دگر اندیشان که حتی برای خودیهایشان هم که پشت و پناه حقوق شهروندی فرزندان خودشان باشد، تکلیف مخالفان که البته روشن است، شکنجه و اعدام! اما فرزندان خودشان هم از تیغ رقبای داخلی در امان نیستند:
نوه خمینی بر سر گور پدربزرگش ”هو “ می شود!
فرزند مطهری که خودش معاون مجلس است، اجازهٴ ورود به مشهد برای سخنرانی پیدا نمیکند!
معاون وزارت اطلاعاتش سعید امامی سر به نیست میشود
همسر سعید امامی زیر شکنجه و بازجویی همکاران همسر جنایتکارش، له میشود
و این ماجرای نظامی است که:
اولین رئیس جمهورش، فراری است
اولین نخست وزیرش بازداشت خانگی است
اولین رئیس مجلسش (که همین رفسنجانی باشد) نقاب اپوزیسیون به چهره میزند تا برای خودش در جدایی از نظام، آبرویی دست و پا کند!
دومین رئیس مجلسش کنار دست اولین نخست وزیرش است!
ششمین رئیس جمهورش ممنوعالتصویر و ممنوع الخروج است.
نهمین رئیس جمهورش (احمدینژاد) چه عرض شود؟!
و... .
آیا خامنهای مطمئن است که با این هیولایی که به اسم نظام مقدس ولایی بهوجود آورده، سر سالم به آخر خط میرساند؟
آیا حریم و تضمینی برای رعایت حقوق مدنی بازماندگان خودش و حرمت و آبروی آنها باقی گذاشته؟
آیا...
دیکتاتوری هم عجب داستانی است روزگار!