728 x 90

خیمه شب‌بازی انتخابات (۱)

هرگاه سخن از واژگانی مانند «جمهوری» و «انتخابات» به میان می‌آید، بی‌اختیار مفاهیمی مانند «شرکت فعال و برابر تمامی آحاد مردم در تعیین سرنوشت خود»، «آزادی انتخابات و انتخابات آزاد»، و نیز دموکراسی به‌معنی «حکومت مردم بر مردم توسط مردم» به ذهن متبادر می‌شود.

«جمهوری»، نقطهٴ مقابل هر نوع حکومت انحصاری اعم از اریستوکراسی (اشراف‌ سالاری)، تیموکراسی (مالک سالاری)، اولیگارشی (شایسته سالاری)، کراتوکراسی (قدرت سالاری)، تئوکراسی (خدا سالاری)، استراتوکراسی (ارتش سالاری)، امپراطوری، سلطنت، استبداد، حکومت خودکامه، حکومت تمامیت‌خواه، حکومت پلیسی، فاشیسم، دیکتاتوری و... می‌باشد.

مادهٴ 21 بند الف اعلامیهٴ جهانی حقوق‌بشر می‌گوید:
«هر کس حق دارد که در ادارهٴ امور کشور خود خواه مستقیماً و خواه با وساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند، شرکت جوید».

در همین ماده، در بند پ، آمده است: «اساس و منشأ قدرت حکومت ارادهٴ مردم است. این اراده باید به‌وسیله انتخاباتی ابراز گردد، که از روی صداقت و به‌طور ادواری صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رأی مخفی یا شیوه‌هایی نظیر آن انجام گیرد که آزادی رأی را تأمین نماید».

آزادی آرمان دیرینهٴ مردم ایران
برای رسیدن به آزادیهای مصرح در اعلامیهٴ جهانی حقوق‌بشر و نیز همبستگی ملی تمامی اقشار، صرف‌نظر از جنسیت، نژاد، مذهب و عقیده سیاسی، برای برپایی حاکمیتی دموکراتیک، مردم ایران بیش از یکصدسال است که سر از پا نمی‌شناسند؛ زیرا همان‌گونه که در آرمان آزادیخواهان آمده است، سعادت، بهروزی و پیشرفت ملت ایران و ایرانی تنها و تنها در گرو دستیابی به وصال فرشته آزدی است؛ «آزادی خجسته آزادی»

قسم به عزت و قدر و مقام آزادی
که روح‌بخش جهان است نام آزادی
به پیش اهل جهان محترم بود آن‌کس
که داشت از دل و جان احترام آزادی
چگونه پای گذاری بصرف دعوت شیخ
به مسلکی که ندارد مرام آزادی؟
هزار بار بود به ز صبح استبداد
برای دستهٴ پابسته شام آزادی
به روزگار قیامت بپا شود آن روز
کنند رنجبران چون قیام آزادی
اگر خدای به من فرصتی دهد یک‌روز
کشم ز مرتجعین انتقام آزادی) 1)
آیا خلق ایران، با انقلاب ضدسلطنتی به این آزادی دست یافت و توانست با انتخاباتی آزاد و شایسته، متناسب با مدار آن انقلاب، حاکمیتی مردمی و دموکراتیک را برقرار نماید، و خود سرنوشت خود را به دست گیرد؟ آیا سرنگونی استبداد ستمشاهی  توانست انتظارات آزادیخواهان ایران‌زمین از ستارخان تا حنیف‌نژاد و جزنی را برآورده سازد؟

سایهٴ درخت سیب نوفل‌ لو شاتو و در باغ سبز نشان‌ دادنهای خمینی
در روزهایی که خمینی راه خود را برای رسیدن به حکومت هموار می‌کرد، با شعار «همه با هم!» و «وحدت کلمه»، و روی خوش نشان‌دادن به همه، خود را خواستار یک «دولت دموکراتیک» نشان می‌داد و در مصاحبه با طرف‌حسابهای خارجی و نیز خبرنگاران وانمود می‌کرد که مدافع «حقوق‌بشر» و «دموکراسی» است و حق «آزادی بیان و مطبوعات» را به رسیمت می‌شناسد. او در زیر سایهٴ دلپذیر درخت سیب نوفل لوشاتو، و در رؤیای زرین رسیدن به قدرت حرفهایی می‌زد، و وعده‌هایی می‌داد که هیچ‌گاه به آنها عمل نکرد؛ از قبیل:
«ما همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم» (2)
«دولت اسلامی ما یک دولت دموکراتیک به‌معنی واقعی خواهد بود. من در داخل این حکومت هیچ فعالیتی برای خودم نخواهم داشت» (3)

«ما آزادی به همه مسالک و عقاید می‌دهیم» (4)
«بشر در اظهارنظر خودش آزاد است» (5)
«اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است». (6)
«رژیم ایران به یک نظام دموکراسی‌ تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه می‌گردد» (7)

«اسلام، هم حقوق‌بشر را محترم می‌‏شمارد و هم عمل می‌‏کند. حقی را از هیچ‌کس نمی‌‏گیرد. حق آزادی را از هیچ‌کس نمی‌‏گیرد. اجازه نمی‌‏دهد که کسانی بر او سلطه پیدا کنند که حق آزادی را به اسم آزادی از آنها سلب کند» (8)

«در حکومت اسلامی رادیو، تلوزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت». (9)

«در جمهوری اسلامی کمونیستها هم در بیان عقید خود آزاد خواهند بود». (10)

این حرفها، حرفهای قشنگی و سانتیمانتالی بود و کسی که آنها را به زبان می‌راند، نعلین خود را بر چهرهٴ سیمابی ماه نهاده بود و فراتر از نخستین گام‌نهنده بر سطح ماه، طوری رفتار می‌کرد که گویی ناجی ایران و ایرانیان است و مسیح دیگری ظهور کرده است... اما او به‌محض رسیدن به ایران و پیاده شدن او از پلکان هواپیما و چشیدن از کلان خم‌های پرعسل قدرت، یادش رفت که پیشتر گفته بود بعد از رسیدن به ایران «هیچ مقام رهبری نخواهد داشت و از همان ابتدا به حجره تدریس خود در قم برخواهد گشت!».

راست می‌گفت از اسفند 1357 به قم رفت ولی در 2بهمن 1358 برای معالجه قلب به تهران برگشت و از آن پس دیگر مائده و مزایای بادآوردهٴ پایتخت‌نشینی را ترک نکرد. این جملهٴ او در قم – که ناشی از نشئة قدرت می‌باشد- قابل‌توجه است:
«من قبلًا گفته بودم که از قم «علم» منتشر می‏شود، از قم «قدرت» منتشر شد» (11)

چرا خمینی به وعده‌هایش عمل نکرد؟
مانند این است که بپرسیم چرا افعی کبوتر نزایید؟
خود او بسادگی جواب می‌دهد. آخر « انقلابی نبود»، و قرار نبود انقلابی باشد. او سوار بر موج انقلاب ضدسطلنتی پرستیژی را به دست آورده بود که شایستهٴ آن نبود. حرفهایی که در زیر سایهٴ درخت سیب می‌زد از درونش نجوشیده بود، او برای رسیدن به قدرت آن حرفها را لقلقهٴ زبان کرده بود و نشان داد این‌طور نیست که در نجف یا پاریس حرفهایی زده باشد و بعد بر سر اشتباه لپی خود بماند. او بر حسب مصلحت وقت عمل می‌کرد و «نان به نرخ روز» می‌خورد:
«در نجف و پاریس یک حرف‌هایی زدم که چنان‌چه اسلام پیروز شود، روحانیان می‌روند سراغ شغل‌های خودشان، لکن وقتی ما آمدیم و وارد معرکه شدیم دیدیم که اگر روحانیان را بگوییم همه بروید سراغ مساجدتان، این کشور به حلقوم آمریکا یا شوروی می‌رود… ما این طور نیست که هرجا یک کلمه‌ای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام این‌جوری نیست، بگوییم سر اشتباه خود هستیم. ما دنبال مصالح هستیم. بنابراین مسأله نیست که آقایان به ما بگویند شما آن‌روز اینجوری گفتید… هرچه می‌خواهند به ما بگویند. بگویند کشور ملایان، حکومت آخوندیسم. این هم یک حربه‌ای است که ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی‌رویم. (12)

این مردم قیام نکردند که مملکتشان دموکراسی باشد!
خمینی از روز اول مسیر انقلاب ضدسلطنتی و آرمان اصلی آن یعنی آزادیهای دموکراتیک را منحرف کرد و با شعار «... ما اسلام می‌خواهیم، این مردم قیام نکردند که مملکتشان دموکراسی باشد!» (13) شروع به قلع و قمع آزادیها و نیروهای آزاد شده از آن انقلاب کرد. او با «موجودات درنده» خواندن مخالفان راه را برای سرکوب هموار نمود:
«ما دیگر نمی‌توانیم آن آزادی را که قبلاً دادیم بدهیم و نمی‌توانیم بگذاریم این احزاب کار خودشان را ادامه بدهند! ما شرعاً نمی‌توانیم مهلت بدهیم. شرعاً جایز نیست که مهلت بدهیم. ما آزادی دادیم و خطا کردیم. به این حیوانات درنده نمی‌توانیم با ملایمت رفتار بکنیم. دیگر نمی‌گذاریم هیچ نوشته‌ای از این‌ها در هیچ جای مملکت پخش شود! تمام نوشته‌هایشان را از بین می‌بریم. با این‌ها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار خواهیم کرد».

جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد، نه یک کلمه کم!
خمینی در حالی که هیچ‌گاه ماهیت حکومتی را که می‌خواست برقرار کند، اعلام نکرد و در مورد جزئیات آن سخنی نگفت، در نخستین رفراندم برگزار شده، بیش از یک شکل حکومت را در برابر مردم ایران قرار نداد: «جمهوری اسلامی، آری یا نه؟» ؛ آنطور که در تعرفه‌های چاپ شده آن زمان مشخص است. کلمه «آری» با رنگ سبز سیدی و کلمه «نه» با رنگ قرمز یزیدی برجسته‌شده‌اند.

همانگونه که خاطرنشان شد، جمهوری اسلامی مورد ادعای خمینی، نه تعریف شده بود و نه کسی از مردم به آن شناخت داشت. بعدها مشخص شد که این «جمهوری اسلامی» در اساس همان «حکومت اسلامی» است؛ حکومتی که خلیفه دارد و کار خلیفه رجم و داغ کردن و بریدن دست و پاست.

دجال بزرگ قرن، در کتاب البیع می‌نویسد: احکام اسلامی تا روز قیامت باقی و لازم‌الاجرا است و نسخ شده است. این بقاء و دوام، نظامی را ایجاب می‌کند که عهده‌دار اجرای آنها شود؛ چه اجرای احکام الهی جز از طریق حکومت اسلامی امکان ندارد. در غیراینصورت جامعه به طرف هرج و مرج رفته و بی‌نظمی بر جامعه حاکم خواهد شد و چون بی‌نظمی و پریشانی امور مسلمانان نزد خدا و خلق ناپسند است و نظم جز به استوار حکومت، تحقق نمی یابد هیچ تردیدی برای لزوم حکومت باقی نمی‌ماند. علاوه بر این، محافظت از مرزها هم عقلا و شرعاً لازم است و تحقق آن بدون داشتن حکومت اسلامی امکان‌پذیر نیست. خداوند قادر حکیم این مسائل را نادیده نگرفته و از آن غفلت نکرده است. آری! همان ولایتی که لزوم امامت پس از رسالت را اثبات می‌کند لزوم حکومت در زمان غیبت را هم ثابت می‌کند. آیا می‌توان تصور کرد که آفریدگار حکیم در دوران غیبت، جامعه اسلامی را به‌حال خود رها کرده باشد یا به هرج و مرج و پریشانی احوال آنان رضایت داده است؟».

در کتاب ولایت‌فقیه نیز چنین جمله‌یی آمده است: «رسول‌الله، مجری قانون بود. خلیفه هم برای این امور است. خلیفه، قانون‌گذار نیست. اسلام همان‌طور که جعل قوانین کرده قوه مجریه هم قرار داده است».

بنابراین تعاریف، جمهوری اسلامی خمینی، حکومتی است که در آن ولی‌فقیه به‌عنوان «خلیفه» قدرت را در دست دارد و مأمور اجرای قوانینی است که از قبل وضع شده‌اند؛ قوانینی که مردم در وضع کردن و رأی دادن به آن هیچ نقشی ندارند. ولی‌فقیه را نیز آنها انتخاب نمی‌کنند.

آیا بواقع رژیم برآمده از ولایت‌فقیه به دموکراسی و انتخابات معتقد است؟
همان‌طور که در ابتدای مقاله گفته شد، مفاهیمی مانند «دموکراسی» و «انتخابات»، از ترم‌های یک حکومت دموکراتیک و از دستاوردهای جنبش‌های آزادیخواهانه برای برپایی یک جامعه مدنی و پیشرفته می‌باشد. جریانی دست به انتخابات می‌زند که به تعیین سرنوشت مردم توسط مردم متعقد باشد. تئوری ولایت‌فقیه که دستپخت خمینی و آخوندهای همسنخ اوست، در اساس به نقش مردم سرسوزنی اعتقاد ندارد. نفس وجودی ولایت‌فقیه مغایر با مردمگرایی و حکومت منتخب مردم است. در این دیدگاه توده‌های مردم همان‌طور که خمینی گفت: «رابطه ولی‌فقیه با مردم از لحاظ حقوقی مانند رابطه قیم با صغار (کودکان) است» وبالطبع «صغار» نیاز به ولی، والی و سرپرست دارند. خمینی به‌عنوان از همان آغاز از اقرار به دموکراسی طفره می‌رفت و زبانش به گفتن کلمه آزادی نمی‌چرخید. حتی در مصاحبه با اوریانا فالانچی ببینید چگونه دجالانه با کلمه‌ها بازی می‌کند تا از مخمصه‌یی که سؤال خبرنگار برایش ایجاد کرده در برود و ایزگم کند:
اوریانا فالانچی: حضرت امام! شما چرا از اول روی یک کلمه خط کشیدید و آن دموکراتیک است که رویش خط کشیدید و فرمودید «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. این کلمه که این قدر عزیز است، برای ما عزیز است و شما خطش زدید و در کشور الآن باز در این باره صحبت می‌کنند.

خمینی: بله این مسائلی دارد. ... این کلمه دموکراسی که پیش شما این قدر عزیز است یک مفهوم مبینی ندارد. ارسطو یک جور معنی کرده. شوروی یک جور معنی کرده. سرمایه‌دارها یک جور معنی کرده و ما در قانون اساسی‌مان نمی‌توانیم یک لفظ مبهمی که هر کس برای خودش یک معنی کرده است، آن را بگذاریم... .» (14)

از این حرفهای خمینی معلوم می‌شود که او نه به آزادی و دموکراسی اعتقاد داشته و نه بنا بر طینت خود قرار بوده اعتقاد داشته باشد. روند رو به شتاب سرکوب آزادیهای و آزادیخواهان زودتر از آنچه که تصور می‌رفت، این واقعیت را به اثبات رساند.

چرا خمینی برای توصیف حکومتش از واژه جمهوری استفاده کرد؟
پاسخ روشن است. به‌خاطر «مصالح اسلام!» ؛ که اسم مستعار خمینی بود، یعنی مصالح خود خمینی. توضیحات آخوند مصباح یزدی در این مورد ما را از هر توضیح دیگری بی‌نیاز می‌کند:
«ممکن است سؤال کنید؛ پس چرا امام فرمود: «جمهوری اسلامی» و نفرمود «اسلام» یا «حکومت اسلامی» ؟ انتخاب واژه «جمهوری» برای نفی سلطنت بود... این رژیم در ادبیات سیاسی اسمش «جمهوری» است، اما نه جمهوری‌یی که در غرب است، جمهوری دموکراتیک، جمهوری‌یی که همه چیزش و اختیارش در دست مردم باشد و تابع آرا و هوس‌های مردم باشد؛ نه. جمهوری‌یی که محتوایش اسلام باشد. پس هدف برقراری اسلام در یک نظام حکومتی است که امروز وقتی سلطنتی نبود، اسمش جمهوری است؛ نه این‌که در کنار اسلام ما یک هدف دیگری به نام جمهوری داشته باشیم این تفکری است شرک‌آمیز». (15)

ادامه دارد

 

پانويس:-----------------------------------------------------------------------------
(1) از شاعر لب دوختة آزادي، فرخي يزدي
(2) سخنراني براي گروهي از ايرانيان، نوفل لوشاتو ، 19 مهر 1357
(3) مصاحبه با تلوزيون NBC ، نوفل لوشاتو ، 11 نوامبر 1978
(4) تاريخ 6/11/1357 گفتگو با سه تن از شخصيتهاي آمريکايي , صحيفه نور ج5 ، ص533 و 534
(5) گفتگو با خبرنگاران،11 آبان 57، پاريس
(6) سخنراني 5 آبان 57، در پاريس، گردآورندگان منصور دوستکام، هايده جلالي، انتشارات پيام آزادي،چاپ سوم، زمستان 58،ص168
(7) مصاحبه با تلويزيون آلماني زبان سوئيس، 14 آبان 1357
(8) مصاحبه با مجله اکسپرس،20/10/ 57؛ صحيفه نور، ج 4، ص 199
(9) مصاحبه با روزنامه پيزا سره، نوفل لوشاتو، 2 نوامبر 1978
(10) مصاحبه با سازمان عفو بين الملل، نوفل لوشاتو، 10 نوامبر 1978
(11) سايت حکومتي برهان
(12) سخنراني 30/3/61 . صحيفه نور،ج16،ص211-212
(13) در انقلابي که در ايران حاصل شد در سرتاسر اين مملکت فرياد مردم اين بود که ما اسلام مي‌خواهيم . اين مردم قيام نکردند که مملکتشان دمکراسي باشد!. ( سخنراني خميني-۱۹ آذر ۱۳۵۸- قم).
ما ديگر نمي‌توانيم آن آزادي را که قبلاٌ داديم بدهيم و نمي‌توانيم بگذاريم اين احزاب کار خودشان را ادامه بدهند! ما شرعاَ نمي‌توانيم مهلت بدهيم. شرعاَ جايز نيست که مهلت بدهيم. ما آزادي داديم و خطا کرديم. به اين حيوانات درنده نمي‌توانيم با ملايمت رفتار بکنيم. ديگر نمي‌گذاريم هيچ نوشته‌اي از اين‌ها در هيچ جاي مملکت پخش شود! تمام نوشته‌هايشان از بين مي‌بريم. با اين‌ها بايد با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار خواهيم کرد. ( از حرفهاي خميني در مجلس معارفه با نمايندگان مجلس خبرگان در فيضيه قم، 27 مرداد 1358)
(14) اوریانا فالاچی مصاحبه‌اش با خمینی را 8 ماه پس از انقلاب یعنی در 7 اکتبر 79 در «تایمز» به چاپ رساند. وی برای این مصاحبه به قم رفته و 10روز برای مصاحبه منتظر مانده بود تا اینکه به حضور پذیرفته شد. او براي اين مصاحبه چادر سر کرد.
(15) ابراهیم یزدی می‌گوید که در زمان برگزاری همه پرسی، برخی بر این نظر بودند که باید همه گزینه‌های پیشنهادی، در پرسشنامه وارد شود، ولی شورای انقلاب و رهبری که تصمیم گیرنده اصلی و نهایی بودند، تصمیم گرفتند تنها درباره جمهوری اسلامی از مردم سؤال شود که تشتت آرا به وجود نیاید.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/39ba8523-d015-4953-9834-bcbf9e05044e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات