آخوند حسن روحانی در سفر به آزاد شهر گلستان توسط کارگران معدن و خانوادههای قربانیان انفجار معدن با خشم و انزجار شدیدی استقبال شد، بهنحوی که روحانی با افتضاحی در میان شعارهای کوبنده معدنچیان خشمگین مجبور به فرار از منطقه شد.
طبعا روحانی حدس نمیزد که با چنین واکنشی مواجه بشود و این چنین برای وی آن هم در شرایط جنگ نمایش انتخابات آبروریزی بشود و اهرمی به دست باند مقابل برای تاختن به خود را فراهم سازد.
اما روحانی چه اشتباه محاسبهیی داشت که باعث شد دست به این کار بزند؟
چند عامل میتواند در این اشتباه محاسبه دخیل بوده باشد:
اول: درک نکردن عمق خشم انفجاری مردم بهویژه بعد این حادثهٴ فاجعه بار
دوم: توهم نسبت به وعدههای پوشالی و دروغهای خودش
سوم: این تصور که میتواند روی انزجار انفجاری مردم از حاصل چپاول و جنایتهای خودش و نظام ولایت سوار شود و خودش را با ژستهای مضحک آزادیخواهانه و وعدهها پوشالی تحمیل کند. در واقع این یک اقدام تبلیغاتی انتخاباتی بود، اما بر سر خودش خراب شد
اما پاسخ سخت کارگران نشان داد که دروغ و فریب دیگر اثر ندارد.
نکته مهم اینکه این واقعه در تاریخ 38ساله رژیم بیسابقه است که با رئیسجمهور رژیم چنین معاملهیی بشود. قبلاً از این نمونههای اعتراضی در رابطه با احمدینژاد در دانشگاه امیرکبیر و آخوند لاری وزیر کشور خاتمی در کوی دانشگاه داشتهایم که نسبت به برخورد با آخوند روحانی خفیفتر بودند. این بار اگر روحانی در فرار دیر میجنبید معلوم نبود جان سالم به در ببرد. این علامتی است مهم و نمونهیی است از انفجار خشم مردم و محرومان به جان آمده که اساساً نباید آن را دستکم گرفت.
این بهدنبال پلاسکو یک آژیر خطر جدی دیگر است که رژیم بنا به ماهیتش قادر نیست از آن درس بگیرد. باند خامنهای خواهد کوشید که آن را روی سر شخص روحانی خراب کند، اما این علیه کل نظام بود و خبر از انفجار عظیم نهایی میدهد.
نکته قابل توجهتر دیگر هم این است که در مناظره روز جمعه هیچ کدام از کاندیداها به فاجعة انفجار معدن نزدیک نشدند.
روشن است که به همه اخطار داده بودند که نباید وارد مواردی شوید که برای نظام خطرناک باشد، چرا که هم روحانی و هم کاندیداهای باند خامنهای پایشان در این حادثه گیر است. اگر رویش باز میشد میتوانست شکاف را بیشتر باز کند و پیامدهای خطرناک برای رژیم داشته باشد.
اما با این همه و تا همین جا هم با اینکه مناظرهها و بهخصوص مناظرهٴ دوم را با نهایت محدود کردن و کنترل شدگی پیش بردند؛ اما خودشان از آثار و پیامدهای آن به وحشت افتادهاند. این واقعیت را روزنامه حکومتی جمهوری 18اردیبهشت 96 بهروشنی بیان کرده است: «در برخی موارد، تبلیغات نامزدها بهویژه آنجا که جنبه تهاجمی و تخریب دیگران را به خود میگیرد، نه تنها لزوماً به نفع مهاجمین و تخریبگران تمام نمیشود، بلکه نتایج معکوسی به بار میآورد که دقیقاً «ضد تبلیغ» است و «نقض غرض... این بسیار شرمآور است که تبلیغات بر روی «فساد در نظام جمهوری اسلامی» به فصلمشترک تبلیغات و حملات نامزدهای انتخاباتی تبدیل شده و آنها با هدف تخریب رقیب و به موضع انفعالی کشاندن وی، چهره مخدوش و غیرقابل دفاعی از نظام را به تصویر میکشند که گویا در همه جا، فساد و غارت بیت المال، حرف اول را میزند و عمومیت دارد!
«متأسفانه آنچه در مناظره تلویزیونی از بعضی نامزدها مشاهده شد، محاکمه نظام جمهوری اسلامی بود».
واقعیت این است که در یک جمله، مسأله اصلی که هر دو باند رژیم را از این جنس نمونهها نگران و وحشتزده میکند، رویارویی عظیم مردم با تمامیت رژیم است، همان خطری که جابهجا مهرههای رژیم به هم هشدار میدهند.
طبعا روحانی حدس نمیزد که با چنین واکنشی مواجه بشود و این چنین برای وی آن هم در شرایط جنگ نمایش انتخابات آبروریزی بشود و اهرمی به دست باند مقابل برای تاختن به خود را فراهم سازد.
اما روحانی چه اشتباه محاسبهیی داشت که باعث شد دست به این کار بزند؟
چند عامل میتواند در این اشتباه محاسبه دخیل بوده باشد:
اول: درک نکردن عمق خشم انفجاری مردم بهویژه بعد این حادثهٴ فاجعه بار
دوم: توهم نسبت به وعدههای پوشالی و دروغهای خودش
سوم: این تصور که میتواند روی انزجار انفجاری مردم از حاصل چپاول و جنایتهای خودش و نظام ولایت سوار شود و خودش را با ژستهای مضحک آزادیخواهانه و وعدهها پوشالی تحمیل کند. در واقع این یک اقدام تبلیغاتی انتخاباتی بود، اما بر سر خودش خراب شد
اما پاسخ سخت کارگران نشان داد که دروغ و فریب دیگر اثر ندارد.
نکته مهم اینکه این واقعه در تاریخ 38ساله رژیم بیسابقه است که با رئیسجمهور رژیم چنین معاملهیی بشود. قبلاً از این نمونههای اعتراضی در رابطه با احمدینژاد در دانشگاه امیرکبیر و آخوند لاری وزیر کشور خاتمی در کوی دانشگاه داشتهایم که نسبت به برخورد با آخوند روحانی خفیفتر بودند. این بار اگر روحانی در فرار دیر میجنبید معلوم نبود جان سالم به در ببرد. این علامتی است مهم و نمونهیی است از انفجار خشم مردم و محرومان به جان آمده که اساساً نباید آن را دستکم گرفت.
این بهدنبال پلاسکو یک آژیر خطر جدی دیگر است که رژیم بنا به ماهیتش قادر نیست از آن درس بگیرد. باند خامنهای خواهد کوشید که آن را روی سر شخص روحانی خراب کند، اما این علیه کل نظام بود و خبر از انفجار عظیم نهایی میدهد.
نکته قابل توجهتر دیگر هم این است که در مناظره روز جمعه هیچ کدام از کاندیداها به فاجعة انفجار معدن نزدیک نشدند.
روشن است که به همه اخطار داده بودند که نباید وارد مواردی شوید که برای نظام خطرناک باشد، چرا که هم روحانی و هم کاندیداهای باند خامنهای پایشان در این حادثه گیر است. اگر رویش باز میشد میتوانست شکاف را بیشتر باز کند و پیامدهای خطرناک برای رژیم داشته باشد.
اما با این همه و تا همین جا هم با اینکه مناظرهها و بهخصوص مناظرهٴ دوم را با نهایت محدود کردن و کنترل شدگی پیش بردند؛ اما خودشان از آثار و پیامدهای آن به وحشت افتادهاند. این واقعیت را روزنامه حکومتی جمهوری 18اردیبهشت 96 بهروشنی بیان کرده است: «در برخی موارد، تبلیغات نامزدها بهویژه آنجا که جنبه تهاجمی و تخریب دیگران را به خود میگیرد، نه تنها لزوماً به نفع مهاجمین و تخریبگران تمام نمیشود، بلکه نتایج معکوسی به بار میآورد که دقیقاً «ضد تبلیغ» است و «نقض غرض... این بسیار شرمآور است که تبلیغات بر روی «فساد در نظام جمهوری اسلامی» به فصلمشترک تبلیغات و حملات نامزدهای انتخاباتی تبدیل شده و آنها با هدف تخریب رقیب و به موضع انفعالی کشاندن وی، چهره مخدوش و غیرقابل دفاعی از نظام را به تصویر میکشند که گویا در همه جا، فساد و غارت بیت المال، حرف اول را میزند و عمومیت دارد!
«متأسفانه آنچه در مناظره تلویزیونی از بعضی نامزدها مشاهده شد، محاکمه نظام جمهوری اسلامی بود».
واقعیت این است که در یک جمله، مسأله اصلی که هر دو باند رژیم را از این جنس نمونهها نگران و وحشتزده میکند، رویارویی عظیم مردم با تمامیت رژیم است، همان خطری که جابهجا مهرههای رژیم به هم هشدار میدهند.