روز جمعه 29 اردیبهشت 96، رژیم بساط انتخاباتی خودش را در شهرهای مختلف ایران پهن خواهد کرد تا به ظاهر با آرای مردم، رئیس جمهوری برای 4سال آینده ایران 'انتخاب' کند. اما رأی مردم یک حرف است و انتخاب از قبل مهندسی شده خامنهای حرف دیگری.
من از زمانی که به سن قانونی رسیدم، در هیچ کدام از انتخابات رژیم آخوندها رأی ندادهام. دلایل مشخصی هم دارم.
اولا: رأی من چیزی را تغییر نمیدهد.
دوما: رأی من نه به رئیس جمهور، بلکه به ادامه جنایت از طرف حکومتی است که هیچ احترامی برای حقوقبشر قائل نیست.
و آخرین و مهمترین دلیلم، بهرسمیت شناخته نشدن حقوق زنان از طرف این حکومت است. زنان در ایران آخوندزده، حق انتخاب شدن ندارند، حق انتخاب پوشش ندارند، حق نگهداری از بچهها بعد از طلاق را ندارند، حق دوچرخه سواری ندارند، و...
من زمانی در انتخابات شرکت خواهم کرد، که همه گروههای سیاسی، مذهبی و غیرمذهبی، قومی، و بهویژه زنان، در آن حق انتخاب شدن داشته باشند.
رای من تا آخوندهای ضدانسان و ضدزن حاکمند، مسلماً سرنگونی است.
نمی شود آندسته را شماتت کرد که برای آن که نان شب خانوادهشان بریده نشود، رأی میدهند تا مهری در شناسنامهشان کوبیده شود. آندسته را که چهارسال یکبار 'سیاسی' می شوند باید شماتت کرد. من آن دوزیستانی را شماتت میکنم که در خارج کشور، با سوءاستفاده از حقوق پناهندگی، سالی چند بار به ایران سفر میکنند و موقع انتخابات (شما بخوانید انتصابات)، با چنان ژست انقلابی ای! برای این جناح یا آن جناح رژیم، رأی جمع میکنند که گویی سیاست را با نامشان یکجا نوشتهاند! کاش آنها پیام زندانیان سیاسی و بهخصوص زنان زندانی محبوس در سیاهچالهای خامنهای که فضای مجازی را پر کرده میدیدند که چه شجاعانه به این خیمه شب بازی 'نه' میگویند.
ما ایرانیان آزادیخواه خارج کشور، نه ناآگاه به وضعیت ایران، و نه بیتفاوت نسبت به سرنوشت کشورمانیم. برعکس ما همانهایی هستیم که نظام آخوندها، عقایدمان را ولو اینکه فقط بروی کاغذ رفته بود، بر نتابید و برنمیتابد. همان گَزیده شدگانی هستیم که مجبور به ترک وطن شدیم. همانهایی که برای مشروعیت ندادن به این نظام ضدانسان و ضدزن، سالهاست به ایران سفر نکرده و رنج غربت و غم دوری از خانواده، دوستان و کوچه و بازار و... ، را آگاهانه بهجان خریدهایم. بله، ما سیاسی هستیم و صد البته که رأی ما بین بد و بدتر نیست، رأی ما سرنگونی تام و تمام حکومت آخوندهاست.
نرگس غفاری-اتاوا.
من از زمانی که به سن قانونی رسیدم، در هیچ کدام از انتخابات رژیم آخوندها رأی ندادهام. دلایل مشخصی هم دارم.
اولا: رأی من چیزی را تغییر نمیدهد.
دوما: رأی من نه به رئیس جمهور، بلکه به ادامه جنایت از طرف حکومتی است که هیچ احترامی برای حقوقبشر قائل نیست.
و آخرین و مهمترین دلیلم، بهرسمیت شناخته نشدن حقوق زنان از طرف این حکومت است. زنان در ایران آخوندزده، حق انتخاب شدن ندارند، حق انتخاب پوشش ندارند، حق نگهداری از بچهها بعد از طلاق را ندارند، حق دوچرخه سواری ندارند، و...
من زمانی در انتخابات شرکت خواهم کرد، که همه گروههای سیاسی، مذهبی و غیرمذهبی، قومی، و بهویژه زنان، در آن حق انتخاب شدن داشته باشند.
رای من تا آخوندهای ضدانسان و ضدزن حاکمند، مسلماً سرنگونی است.
نمی شود آندسته را شماتت کرد که برای آن که نان شب خانوادهشان بریده نشود، رأی میدهند تا مهری در شناسنامهشان کوبیده شود. آندسته را که چهارسال یکبار 'سیاسی' می شوند باید شماتت کرد. من آن دوزیستانی را شماتت میکنم که در خارج کشور، با سوءاستفاده از حقوق پناهندگی، سالی چند بار به ایران سفر میکنند و موقع انتخابات (شما بخوانید انتصابات)، با چنان ژست انقلابی ای! برای این جناح یا آن جناح رژیم، رأی جمع میکنند که گویی سیاست را با نامشان یکجا نوشتهاند! کاش آنها پیام زندانیان سیاسی و بهخصوص زنان زندانی محبوس در سیاهچالهای خامنهای که فضای مجازی را پر کرده میدیدند که چه شجاعانه به این خیمه شب بازی 'نه' میگویند.
ما ایرانیان آزادیخواه خارج کشور، نه ناآگاه به وضعیت ایران، و نه بیتفاوت نسبت به سرنوشت کشورمانیم. برعکس ما همانهایی هستیم که نظام آخوندها، عقایدمان را ولو اینکه فقط بروی کاغذ رفته بود، بر نتابید و برنمیتابد. همان گَزیده شدگانی هستیم که مجبور به ترک وطن شدیم. همانهایی که برای مشروعیت ندادن به این نظام ضدانسان و ضدزن، سالهاست به ایران سفر نکرده و رنج غربت و غم دوری از خانواده، دوستان و کوچه و بازار و... ، را آگاهانه بهجان خریدهایم. بله، ما سیاسی هستیم و صد البته که رأی ما بین بد و بدتر نیست، رأی ما سرنگونی تام و تمام حکومت آخوندهاست.
نرگس غفاری-اتاوا.