تحقیقی جامع دربارهٴ جنگ پس از خرمشهر
35سال پس از آزادی خرمشهر، هنوز هیچکس در این نظام پیدا نمیشود که مسئولیت ادامه آن جنگ مرگبار را به عهده بگیرد.
تلفات جنگ تا آزادی خرمشهر و تلفات همان جنگ پس از آن تاریخ، عمق جنایت انجام شده توسط خمینی را نشان میدهد.
در حالیکه هنوز بسیاری از سران و سردمداران جنگ و رهبران این نظام زنده هستند اما هیچکدامشان سخن روشنی دربارهٴ علت ادامه آن جنگ خونین پس از خرمشهر به زبان نمیآورند.
ادامه جنگ پس از خرمشهر، منافع چه کسان و چه باندی را در حکومت خمینی تأمین میکرد؟ آن منافع چه بود؟
سکوت دربارهٴ ادامه جنگی که هنوز پرونده آن، علل بروز آن، و مسبب استمرار آن گشوده مانده، را تا کی میتوان ادامه داد؟
***
روز شنبه سوم مهر 1395محسن رضایی سرکرده اسبق سپاه پاسداران در یک مصاحبه تلویزیونی گفت جنگ هم مانند بسیاری از مسایل مملکت ”جعبة سیاه دارد“ جعبهای که اسرار جنگ در آن است و بهروشنی میتوان فهمید چرا آخوندها از برداشتن سر آن، هراسناکاند.
جنگی که پس از گذشت نزدیک به سه دهه از پایان آن، هنوز ملت ایران (بزعم آخوندها) صلاحیت آگاهی از رازهای پشت پردهٴ آن را ندارد!
بسیاری از مردم میخواهند بدانند چگونه آن جنگ، مانند بلای آسمانی ناگهان بر سرشان فرود آمد. جنگی که
- 2میلیون کشته و معلول
- 50شهر ویران شده
- 40هزار اسیر
- سه هزار روستای نابود شده
- 4میلیون آواره
- 7هزار مفقود الاثر
- بیش ازهزار میلیارد دلار خسارت مادی به بار آورد
جنگی که بچههای مردم را از کلاس درس به میدانهای مین بیبرگشت روانه کرد، و بعد هم ناگهان و بیمقدمه با یک مراسم زهرخوران دراماتیک خمینی متوقف شد!
این تمایل به بیشتر دانستن، آنجایی اوج میگیرد که هرازگاهی نکات جدیدتری از ناگفتههای آن جنگ، برملا میشود، نکاتی که مانند نمک بر زخم کهنهٴ ملت، دردآور است. مانند همین گفتههای اخیر محسن رضایی. بهعنوان نمونه محسن رضایی در همین مصاحبه مورد اشاره گفته:
”در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم“
حال سؤال این است که:
اگر در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتید پس چرا همان اولین هیأت میانجی صلح کشورهای عضو کنفرانس اسلامی را که رفسنجانی گفت در همان اولین هفته جنگ (متشکل از یاسر عرفات و ضیاءالحق و حبیب شطی) آمدند دست بهسر کردید؟ متن مفصل آن داستان را میتوانید در سایت تابناک پاسدار رضایی ۶/۷/۹۳بخوانید و حیرت کنید.
اگر فرضا آن طرح صلح را شرافتمندانه نمیدانستید، آن طرح صلحی را که خودتان نوشتید و به دست نخستوزیرتان رجایی دادید تا به سازمان ملل برده و آن را به جهانیان عرضه کند، چرا وقتی همان طرح را عراق پذیرفت، در میان بهت و حیرت همگان، شمای نویسندهٴ طرح، طرح خودتان را رد کردید؟!
میتوانید متن مفصل این داستان را هم در همان سایت تابناک رضایی به همان تاریخ 6مهر 93بیابند و بخوانند و دندان خشم بر جگر خسته... .
لازم به توجه است که این طرح در همان اولین ماه جنگ از طرف ایران به سازمان ملل پیشنهاد شد. طرحی که بر اساس آن:
- متجاوز به مرز خود بر میگشت
- یک نیروی بیطرف در مرزها مستقر میشد تا دوباره تجاوزی صورت نگیرد و...
- بعد هم دادگاه و تعیین متجاوز و محاسبة غرامت و سایر نکاتی که خود رژیم در طرح صلح پیشنهادیاش نوشته بود و...
اما هنگامی که عراق آن طرح را پذیرفت، خمینی و رژیمش همان طرح خودشان را ناعادلانه توصیف کردند و از اجرای آن سر باز زدند!
چیزی که تاکنون در تاریخ هیچ کشوری در تمامی طول تاریخ سابقه نداشته! و شگفتی افزونتر آنجاست که حالا و پس از گذشت 36سال از شروع جنگ، فرماندهٴ کل سپاه پاسداران خامنهای بهراحتی میگوید: در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم!
البته پاسدار رضایی باید اینطور مینوشت: راهبرد نظامی نداشتیم، ولی کمی پس از شروع جنگ، یک طرح صلح شرافتمندانه خودمان نوشتیم که سازمان ملل و عراق آن را پذیرفتند، اما... اما چون جنگ، شروع نشده تمام میشد، خودمان طرح خودمان را رد کردیم! تا جنگ ادامه پیدا کند.
در ادامه همان مصاحبه، پاسدار محسن رضایی دربارهٴ سلسله عملیات ”والفجر“ گفته: (آن عملیاتها نباید انجام میشد) در ”سلسله عملیات والفجر“ همان مرحله اول، کافی بود و نباید مراحل بعدی اجرا میشد!
کسانی که از کم و کیف سلسله عملیات ”والفجر“ خبر ندارند، نمیدانند همین جملهٴ کوتاه (والفجر مقدماتی کافی بود و دیگر عملیاتهای و الفجر نباید انجام میشد) چقدر برای این مردم خرج برداشته؟! خون چندین و چند هزارشان را بر زمین ریخته و چه بسیار خانوادهها را بیسرپرست و متلاشی کرده!
به گواهی دانشنامه جنگ ایران و عراق (که یکی از اسناد رسمی رژیم در مورد جنگ 8ساله است) پس از والفجر مقدماتی، 10رشته عملیات دیگر به اسم والفجر 3، 2، 1... تا 10انجام شد! در آن 11عملیات، نزدیک به 200هزار عراقی (بنا بر آمار اعلام شده از سوی رژیم) کشته شدند. منابع رژیم دربارهٴ تعداد کشتهشدگان خود سکوت کردهاند، اما با توجه به استفادهٴ خمینی از تاکتیک امواج انسانی، تنها خدا و همین سران جنایتکار رژیم میدانند تعداد کشتههای ایران چندصد هزار نفر بوده؟!
عملیاتی که اینک با خونسردی تمام گفته میشود: نباید انجام میشد!
دربارهٴ همین عملیات والفجر مقدماتی، رفسنجانی در تاریخ 7مهر 1379در گفتگویی با روزنامه جمهوری اسلامی گفته بود: ”امام بهعنوان فرمانده کل قوا، با مسائل نظامی آشنا نبود... . وقتی عملیاتی مانند والفجر، شکست میخورد و ناموفق میشد، اسمش را والفجر مقدماتی گذاشتند که در عملیات بعد جبران کنند!
نظر امام بر ادامه جنگ، قاطع بود. حتی اجازه نمیدادند که این بحثها خدمت ایشان مطرح شود“.
راستی حال و روز مردمی که در همان جنگها عزیزانشان را از دست دادند و کانون خانوادگیشان از هم پاشید و اینک این جملات را میشنوند، چه کسی میتواند تصور کند؟ یک لحظه خود را جای آنها بگذارید و عزیزانتان را معادل عزیز از دست رفته آنها در نظر آوردید تا تلخی زهر خیانت آن پیرمرد ضدبشر را درکام خود بهتر حس کنید.
بهعنوان یک نمونهٴ دیگر از همین دست جنایتها میتوان بهعملیات کربلای4 اشاره کرد که باز هم محسن رضایی در همان مصاحبه گفته: ”در کربلای4 هم باید گردانها را کم میکردیم! “
ژنرال عبدالحلیم ابوغزالة وزیر دفاع اسبق مصر در کتابش (جنگ ایران وعراق) تلفات طرف ایرانی را در کربلای4، حدود 12هزار نفر ذکر کرده و آن را بدترین جنگ از نوع خود در دنیا دانسته. (برخی کارشناسان نظامی همان سالها، آن عملیات را خودکشی دیوانهواری نامیدند که تنها از یک فرماندهٴ احمق قابل سر زدن است). اسناد رژیم مانند دانشنامه جنگ ایران و عراق ذکر میکنند که آن عملیات در همان ابتدا ”از کنترل و هدایت فرماندهی“ خارج شده بود. همین سند ذکر کرده: ”بسیاری از صاحبنظران نظامی معتقدند که فرار یکی از نظامیان بلندپایه به عراق و خیانت او باعث لو رفتن و اطلاع عراق از این عملیات و آمادگی او برای مقابله دقیق با مانور ایران شده بود“.
روز 26خرداد سال 1394جنازهٴ 175غواص کشته شده در همین عملیات، در تهران تشییع شد در حالیکه کسی دربارهٴ تصمیم جنایتکارانهٴ آن عملیات، چیزی نگفت جز اینکه همه چیز را به دروغ به پای خیانت ”منافقین“ بنویسند در حالیکه حتی در اسناد رسمی آن عملیات، به خوبی روشن است که یکی از همقطاران خودشان (یک نظامی بلند پایه!) عملیات مزبور را لو داده، اما طبق معمول همیشگی، همه چیز حتی تشییع جنازهٴ غواصهای خیانت شده هم به یک خیمهشب بازی دیگر برای پوشاندن جنگافروزی خونین خمینی و همدستانش و فرصتی برای ”زدن به دشمن اصلی آخوندها“ یعنی مجاهدین تبدیل میشود.
(درحاشیهٴ مطلب ذکر این نکته ضروری است که خبرنگاری در مصاحبه با پاسدار اسماعیلی کوثری در تاریخ 8تیر 94میگوید: پاسدار باقری بعد از تلفات عملیات رمضان گفته بود: اول جنگ در دهلاویه 70شهید دادیم همه تنشان میلرزید، حالا هزارتا، دو هزارتا، سه هزارتا... و اصلاً انگار نه انگار!)
و دقیقاً به همین علت است که رژیم آخوندها با تمامی جناحهایش با مستمسک ”سوء استفادهٴ دشمن“، از ”جعبة سیاه“ جنگ مانند تخم چشمش حفاظت میکند تا به دست مردم نیفتد!
این در حالی است که نظام سیاسی و اجتماعی عراق (یعنی طرف دیگر آن جنگ) اینک سالهاست که تقریباً بهطور کامل از هم پاشیده و در سراشیب تجزیة روزمره قرار گرفته، و به قول آخوندها، بغداد به یکی از چند پایتخت رژیم؟! تبدیل شده اما با همهٴ این لاف و گزافها، حکومت آخوندها باز هم به بهانهٴ سوء استفادهٴ دشمن، از بازگشایی جعبة سیاه آن جنگ ضدمیهنی، سر باز میزند و حقایق آن جنگ و ناگفتههای آنرا، تا آنجا که میتواند و تا آنجا که توان کنترل جنگ و دعواهای باندی درون خودش را دارد، از مردم پنهان نگه میدارد.
از همین روست که وقتی هرازگاهی و در جریان جنگ قدرت جاری بین باندها و دستجات سیاسی آخوندهای حاکم، گوشههایی از علل بروز آن فاجعه خونین (با میلیونها کشته و معلول و بیش از یکهزار میلیارد دلار خسارت مادی) افشا میشود، فرصتی کوتاه برای دیدن بخشی از واقعیتهای مرگبار و جنایتکارانهٴ حکومت خمینی و خامنهای و رفسنجانی و اطرافیانشان بهوجود میآید.
مطالبی که مردم را در شگفتی فرو میبرند.
این نوشته تلاش میکند همین گوشههای برون افتاده از ”جعبه سیاه جنگ“ را بهصورتی سرجمع در دسترس جویندگان حقیقت قرار دهد. در این پژوهش تلاش شده تا پیش از هر چیز و بیش از هر منبعی، از اسناد منتشره توسط رژیم استفاده شود.
***
بخش اول:
آغاز جنگ ایران و عراق
آنگونه که دانشنامه جنگ ایران و عراق نوشته:
جنگ رسمی و همه جانبه، با تهاجم گسترده نیروی هوایی ارتش عراق در ۳۱/۶/۱۳59آغاز شد و سپس نیروی زمینی ارتش عراق از شمال قصرشیرین تا خرمشهر، تجاوز سراسری خود را آغاز کرد.
البته همان سند (که از این پس تنها با کلمه ”دانشنامه“ از آن یاد میشود) یک فصل کامل به تنشهای سیاسی در روابط دو کشور همسایه و برخوردهای مرزی بین نیروهای دو کشور در سالهای پیش از این اختصاص داده است.
مهمترین واقعهٴ روزهای آغازین جنگ، اشغال خرمشهر در تاریخ 4آبان 1395توسط ارتش عراق بود.
روز سوم خرداد سال 1361و پس از اعلام عقبنشینی نیروهای عراقی از خاک ایران، خرمشهر آزاد شد.
روز 26تیر 1367خامنهای در نامهیی به دبیرکل سازمان مللمتحد (خاویر پرز دوکوئیلار) قطعنامه 598برای آتشبس را پذیرفت و به این ترتیب، یک جنگ 8ساله به پایان رسید. آخوندها خبر پذیرش آتشبس را یک روز بعد به مردم ایران اعلام کردند.
اما تا تاریخ تنظیم این نوشته یعنی آذر 1395هنوز هیچ قرارداد صلحی بین دو کشور امضا نشده و حل و فصل دعاوی حقوقی و مادی ناشی از ضرر و زیانهای جنگ، همچنان در بایگانی خاک میخورد.
***
بخش دوم
جنگ پیش از جنگ
یکی از نکاتی که رژیم برای پوشاندن نقش خمینی در راهاندازی جنگ 8ساله علم میکند، داستانی است به نام ”جنگ پیش از جنگ“.
منظور از جنگ، پیش از جنگ، دورانی است که با روی کار آمدن حکومت خمینی در ایران شروع میشود و تا حمله گسترده عراق به ایران در 31شهریو 59و بمباران فرودگاههای ایران، را در بر میگیرد. گرچه که سابقه دشمنی خمینی با حکومت عراق به پیش از این و اخراج وی از عراق بر میگردد. زمانی که حکومت عراق طبق قرار داد 1975 الجزایر، از ادامه فعالیتهای سیاسی تبلیغاتی خمینی در عراق بر ضد شاه، در آخرین سال اقامتش در آن کشور جلوگیری کرد.
اما واقعیتی که رژیم بهشدت آن را پنهان میکند و رد آن را در اسناد مربوط به جنگ و اسناد مربوط به روابط ایران و عراق هم تا آنجا که توانسته، پاک کرده این است که: با وجود تمام مشکلات موجود بین خمینی و حکومت عراق، جمهوری عراق، اولین کشوری بود که جمهوری اسلامی را بهرسمیت شناخت!
رئیسجمهور وقت عراق احمد حسن البکر پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی را به خمینی تبریک گفت و خواهان روابط دوستانه بین دو طرف شد، دولت بازرگان از پیام رهبری عراق تشکر کرد و عباس امیر انتظام سخنگوی دولت نیز خواهان برقراری روابط برادرانه بین دو کشور شد. (منبع رادیو زمانه)
بنی صدر در خاطرات خود نوشته: صدام حسین در نخستین هفته پس از انقلاب، موسی اصفهانی، نوه مرجع معروف و درگذشته شیعه، آسید ابوالحسن اصفهانی را، برای رفع کدورتها و ایجاد دوستی بینِ دو کشور، نزد خمینی فرستاد. صدام پیام داده بود: از رفتار خود پوزش میخواهد و آماده همه گونه جبران و همکاری با دولت جدید است... . اما خمینی قبول نکرد. (منبع: خاطرات بنی صدر)
در شهریور ۱۳۵۸صدام حسین که بهتازگی به جای احمد حسن البکر نشسته بود، دعوتنامهای برای مهندس بازرگان رئیس دولت موقت فرستاد تا برای بهبود روابط فیمابین به عراق سفر کند. اما این سفر هرگز انجام نشد. (منبع رادیو زمانه 27آبان 95).
در حالی که عراقیها بهدنبال رفع کدورت قبلی و بازسازی روابطشان با حکومت جدید ایران و رهبر آن خمینی بودند، اما خمینی و اطرافیانش بیتوجه به ضرورت حفظ مناسبات حسن همجواری و اصول دیپلوماتیک، پیوسته در حال تحریک دولتهای مسلمان منطقه بهویژه عراق (با فراخواندن مردم آن کشورها به شورش بر ضدحکومتهایشان) بودند.
35سال پس از آزادی خرمشهر، هنوز هیچکس در این نظام پیدا نمیشود که مسئولیت ادامه آن جنگ مرگبار را به عهده بگیرد.
تلفات جنگ تا آزادی خرمشهر و تلفات همان جنگ پس از آن تاریخ، عمق جنایت انجام شده توسط خمینی را نشان میدهد.
در حالیکه هنوز بسیاری از سران و سردمداران جنگ و رهبران این نظام زنده هستند اما هیچکدامشان سخن روشنی دربارهٴ علت ادامه آن جنگ خونین پس از خرمشهر به زبان نمیآورند.
ادامه جنگ پس از خرمشهر، منافع چه کسان و چه باندی را در حکومت خمینی تأمین میکرد؟ آن منافع چه بود؟
سکوت دربارهٴ ادامه جنگی که هنوز پرونده آن، علل بروز آن، و مسبب استمرار آن گشوده مانده، را تا کی میتوان ادامه داد؟
***
روز شنبه سوم مهر 1395محسن رضایی سرکرده اسبق سپاه پاسداران در یک مصاحبه تلویزیونی گفت جنگ هم مانند بسیاری از مسایل مملکت ”جعبة سیاه دارد“ جعبهای که اسرار جنگ در آن است و بهروشنی میتوان فهمید چرا آخوندها از برداشتن سر آن، هراسناکاند.
جنگی که پس از گذشت نزدیک به سه دهه از پایان آن، هنوز ملت ایران (بزعم آخوندها) صلاحیت آگاهی از رازهای پشت پردهٴ آن را ندارد!
بسیاری از مردم میخواهند بدانند چگونه آن جنگ، مانند بلای آسمانی ناگهان بر سرشان فرود آمد. جنگی که
- 2میلیون کشته و معلول
- 50شهر ویران شده
- 40هزار اسیر
- سه هزار روستای نابود شده
- 4میلیون آواره
- 7هزار مفقود الاثر
- بیش ازهزار میلیارد دلار خسارت مادی به بار آورد
جنگی که بچههای مردم را از کلاس درس به میدانهای مین بیبرگشت روانه کرد، و بعد هم ناگهان و بیمقدمه با یک مراسم زهرخوران دراماتیک خمینی متوقف شد!
این تمایل به بیشتر دانستن، آنجایی اوج میگیرد که هرازگاهی نکات جدیدتری از ناگفتههای آن جنگ، برملا میشود، نکاتی که مانند نمک بر زخم کهنهٴ ملت، دردآور است. مانند همین گفتههای اخیر محسن رضایی. بهعنوان نمونه محسن رضایی در همین مصاحبه مورد اشاره گفته:
”در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم“
حال سؤال این است که:
اگر در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتید پس چرا همان اولین هیأت میانجی صلح کشورهای عضو کنفرانس اسلامی را که رفسنجانی گفت در همان اولین هفته جنگ (متشکل از یاسر عرفات و ضیاءالحق و حبیب شطی) آمدند دست بهسر کردید؟ متن مفصل آن داستان را میتوانید در سایت تابناک پاسدار رضایی ۶/۷/۹۳بخوانید و حیرت کنید.
اگر فرضا آن طرح صلح را شرافتمندانه نمیدانستید، آن طرح صلحی را که خودتان نوشتید و به دست نخستوزیرتان رجایی دادید تا به سازمان ملل برده و آن را به جهانیان عرضه کند، چرا وقتی همان طرح را عراق پذیرفت، در میان بهت و حیرت همگان، شمای نویسندهٴ طرح، طرح خودتان را رد کردید؟!
میتوانید متن مفصل این داستان را هم در همان سایت تابناک رضایی به همان تاریخ 6مهر 93بیابند و بخوانند و دندان خشم بر جگر خسته... .
لازم به توجه است که این طرح در همان اولین ماه جنگ از طرف ایران به سازمان ملل پیشنهاد شد. طرحی که بر اساس آن:
- متجاوز به مرز خود بر میگشت
- یک نیروی بیطرف در مرزها مستقر میشد تا دوباره تجاوزی صورت نگیرد و...
- بعد هم دادگاه و تعیین متجاوز و محاسبة غرامت و سایر نکاتی که خود رژیم در طرح صلح پیشنهادیاش نوشته بود و...
اما هنگامی که عراق آن طرح را پذیرفت، خمینی و رژیمش همان طرح خودشان را ناعادلانه توصیف کردند و از اجرای آن سر باز زدند!
چیزی که تاکنون در تاریخ هیچ کشوری در تمامی طول تاریخ سابقه نداشته! و شگفتی افزونتر آنجاست که حالا و پس از گذشت 36سال از شروع جنگ، فرماندهٴ کل سپاه پاسداران خامنهای بهراحتی میگوید: در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم!
البته پاسدار رضایی باید اینطور مینوشت: راهبرد نظامی نداشتیم، ولی کمی پس از شروع جنگ، یک طرح صلح شرافتمندانه خودمان نوشتیم که سازمان ملل و عراق آن را پذیرفتند، اما... اما چون جنگ، شروع نشده تمام میشد، خودمان طرح خودمان را رد کردیم! تا جنگ ادامه پیدا کند.
در ادامه همان مصاحبه، پاسدار محسن رضایی دربارهٴ سلسله عملیات ”والفجر“ گفته: (آن عملیاتها نباید انجام میشد) در ”سلسله عملیات والفجر“ همان مرحله اول، کافی بود و نباید مراحل بعدی اجرا میشد!
کسانی که از کم و کیف سلسله عملیات ”والفجر“ خبر ندارند، نمیدانند همین جملهٴ کوتاه (والفجر مقدماتی کافی بود و دیگر عملیاتهای و الفجر نباید انجام میشد) چقدر برای این مردم خرج برداشته؟! خون چندین و چند هزارشان را بر زمین ریخته و چه بسیار خانوادهها را بیسرپرست و متلاشی کرده!
به گواهی دانشنامه جنگ ایران و عراق (که یکی از اسناد رسمی رژیم در مورد جنگ 8ساله است) پس از والفجر مقدماتی، 10رشته عملیات دیگر به اسم والفجر 3، 2، 1... تا 10انجام شد! در آن 11عملیات، نزدیک به 200هزار عراقی (بنا بر آمار اعلام شده از سوی رژیم) کشته شدند. منابع رژیم دربارهٴ تعداد کشتهشدگان خود سکوت کردهاند، اما با توجه به استفادهٴ خمینی از تاکتیک امواج انسانی، تنها خدا و همین سران جنایتکار رژیم میدانند تعداد کشتههای ایران چندصد هزار نفر بوده؟!
عملیاتی که اینک با خونسردی تمام گفته میشود: نباید انجام میشد!
دربارهٴ همین عملیات والفجر مقدماتی، رفسنجانی در تاریخ 7مهر 1379در گفتگویی با روزنامه جمهوری اسلامی گفته بود: ”امام بهعنوان فرمانده کل قوا، با مسائل نظامی آشنا نبود... . وقتی عملیاتی مانند والفجر، شکست میخورد و ناموفق میشد، اسمش را والفجر مقدماتی گذاشتند که در عملیات بعد جبران کنند!
نظر امام بر ادامه جنگ، قاطع بود. حتی اجازه نمیدادند که این بحثها خدمت ایشان مطرح شود“.
راستی حال و روز مردمی که در همان جنگها عزیزانشان را از دست دادند و کانون خانوادگیشان از هم پاشید و اینک این جملات را میشنوند، چه کسی میتواند تصور کند؟ یک لحظه خود را جای آنها بگذارید و عزیزانتان را معادل عزیز از دست رفته آنها در نظر آوردید تا تلخی زهر خیانت آن پیرمرد ضدبشر را درکام خود بهتر حس کنید.
بهعنوان یک نمونهٴ دیگر از همین دست جنایتها میتوان بهعملیات کربلای4 اشاره کرد که باز هم محسن رضایی در همان مصاحبه گفته: ”در کربلای4 هم باید گردانها را کم میکردیم! “
ژنرال عبدالحلیم ابوغزالة وزیر دفاع اسبق مصر در کتابش (جنگ ایران وعراق) تلفات طرف ایرانی را در کربلای4، حدود 12هزار نفر ذکر کرده و آن را بدترین جنگ از نوع خود در دنیا دانسته. (برخی کارشناسان نظامی همان سالها، آن عملیات را خودکشی دیوانهواری نامیدند که تنها از یک فرماندهٴ احمق قابل سر زدن است). اسناد رژیم مانند دانشنامه جنگ ایران و عراق ذکر میکنند که آن عملیات در همان ابتدا ”از کنترل و هدایت فرماندهی“ خارج شده بود. همین سند ذکر کرده: ”بسیاری از صاحبنظران نظامی معتقدند که فرار یکی از نظامیان بلندپایه به عراق و خیانت او باعث لو رفتن و اطلاع عراق از این عملیات و آمادگی او برای مقابله دقیق با مانور ایران شده بود“.
روز 26خرداد سال 1394جنازهٴ 175غواص کشته شده در همین عملیات، در تهران تشییع شد در حالیکه کسی دربارهٴ تصمیم جنایتکارانهٴ آن عملیات، چیزی نگفت جز اینکه همه چیز را به دروغ به پای خیانت ”منافقین“ بنویسند در حالیکه حتی در اسناد رسمی آن عملیات، به خوبی روشن است که یکی از همقطاران خودشان (یک نظامی بلند پایه!) عملیات مزبور را لو داده، اما طبق معمول همیشگی، همه چیز حتی تشییع جنازهٴ غواصهای خیانت شده هم به یک خیمهشب بازی دیگر برای پوشاندن جنگافروزی خونین خمینی و همدستانش و فرصتی برای ”زدن به دشمن اصلی آخوندها“ یعنی مجاهدین تبدیل میشود.
(درحاشیهٴ مطلب ذکر این نکته ضروری است که خبرنگاری در مصاحبه با پاسدار اسماعیلی کوثری در تاریخ 8تیر 94میگوید: پاسدار باقری بعد از تلفات عملیات رمضان گفته بود: اول جنگ در دهلاویه 70شهید دادیم همه تنشان میلرزید، حالا هزارتا، دو هزارتا، سه هزارتا... و اصلاً انگار نه انگار!)
و دقیقاً به همین علت است که رژیم آخوندها با تمامی جناحهایش با مستمسک ”سوء استفادهٴ دشمن“، از ”جعبة سیاه“ جنگ مانند تخم چشمش حفاظت میکند تا به دست مردم نیفتد!
این در حالی است که نظام سیاسی و اجتماعی عراق (یعنی طرف دیگر آن جنگ) اینک سالهاست که تقریباً بهطور کامل از هم پاشیده و در سراشیب تجزیة روزمره قرار گرفته، و به قول آخوندها، بغداد به یکی از چند پایتخت رژیم؟! تبدیل شده اما با همهٴ این لاف و گزافها، حکومت آخوندها باز هم به بهانهٴ سوء استفادهٴ دشمن، از بازگشایی جعبة سیاه آن جنگ ضدمیهنی، سر باز میزند و حقایق آن جنگ و ناگفتههای آنرا، تا آنجا که میتواند و تا آنجا که توان کنترل جنگ و دعواهای باندی درون خودش را دارد، از مردم پنهان نگه میدارد.
از همین روست که وقتی هرازگاهی و در جریان جنگ قدرت جاری بین باندها و دستجات سیاسی آخوندهای حاکم، گوشههایی از علل بروز آن فاجعه خونین (با میلیونها کشته و معلول و بیش از یکهزار میلیارد دلار خسارت مادی) افشا میشود، فرصتی کوتاه برای دیدن بخشی از واقعیتهای مرگبار و جنایتکارانهٴ حکومت خمینی و خامنهای و رفسنجانی و اطرافیانشان بهوجود میآید.
مطالبی که مردم را در شگفتی فرو میبرند.
این نوشته تلاش میکند همین گوشههای برون افتاده از ”جعبه سیاه جنگ“ را بهصورتی سرجمع در دسترس جویندگان حقیقت قرار دهد. در این پژوهش تلاش شده تا پیش از هر چیز و بیش از هر منبعی، از اسناد منتشره توسط رژیم استفاده شود.
***
بخش اول:
آغاز جنگ ایران و عراق
آنگونه که دانشنامه جنگ ایران و عراق نوشته:
جنگ رسمی و همه جانبه، با تهاجم گسترده نیروی هوایی ارتش عراق در ۳۱/۶/۱۳59آغاز شد و سپس نیروی زمینی ارتش عراق از شمال قصرشیرین تا خرمشهر، تجاوز سراسری خود را آغاز کرد.
البته همان سند (که از این پس تنها با کلمه ”دانشنامه“ از آن یاد میشود) یک فصل کامل به تنشهای سیاسی در روابط دو کشور همسایه و برخوردهای مرزی بین نیروهای دو کشور در سالهای پیش از این اختصاص داده است.
مهمترین واقعهٴ روزهای آغازین جنگ، اشغال خرمشهر در تاریخ 4آبان 1395توسط ارتش عراق بود.
روز سوم خرداد سال 1361و پس از اعلام عقبنشینی نیروهای عراقی از خاک ایران، خرمشهر آزاد شد.
روز 26تیر 1367خامنهای در نامهیی به دبیرکل سازمان مللمتحد (خاویر پرز دوکوئیلار) قطعنامه 598برای آتشبس را پذیرفت و به این ترتیب، یک جنگ 8ساله به پایان رسید. آخوندها خبر پذیرش آتشبس را یک روز بعد به مردم ایران اعلام کردند.
اما تا تاریخ تنظیم این نوشته یعنی آذر 1395هنوز هیچ قرارداد صلحی بین دو کشور امضا نشده و حل و فصل دعاوی حقوقی و مادی ناشی از ضرر و زیانهای جنگ، همچنان در بایگانی خاک میخورد.
***
بخش دوم
جنگ پیش از جنگ
یکی از نکاتی که رژیم برای پوشاندن نقش خمینی در راهاندازی جنگ 8ساله علم میکند، داستانی است به نام ”جنگ پیش از جنگ“.
منظور از جنگ، پیش از جنگ، دورانی است که با روی کار آمدن حکومت خمینی در ایران شروع میشود و تا حمله گسترده عراق به ایران در 31شهریو 59و بمباران فرودگاههای ایران، را در بر میگیرد. گرچه که سابقه دشمنی خمینی با حکومت عراق به پیش از این و اخراج وی از عراق بر میگردد. زمانی که حکومت عراق طبق قرار داد 1975 الجزایر، از ادامه فعالیتهای سیاسی تبلیغاتی خمینی در عراق بر ضد شاه، در آخرین سال اقامتش در آن کشور جلوگیری کرد.
اما واقعیتی که رژیم بهشدت آن را پنهان میکند و رد آن را در اسناد مربوط به جنگ و اسناد مربوط به روابط ایران و عراق هم تا آنجا که توانسته، پاک کرده این است که: با وجود تمام مشکلات موجود بین خمینی و حکومت عراق، جمهوری عراق، اولین کشوری بود که جمهوری اسلامی را بهرسمیت شناخت!
رئیسجمهور وقت عراق احمد حسن البکر پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی را به خمینی تبریک گفت و خواهان روابط دوستانه بین دو طرف شد، دولت بازرگان از پیام رهبری عراق تشکر کرد و عباس امیر انتظام سخنگوی دولت نیز خواهان برقراری روابط برادرانه بین دو کشور شد. (منبع رادیو زمانه)
بنی صدر در خاطرات خود نوشته: صدام حسین در نخستین هفته پس از انقلاب، موسی اصفهانی، نوه مرجع معروف و درگذشته شیعه، آسید ابوالحسن اصفهانی را، برای رفع کدورتها و ایجاد دوستی بینِ دو کشور، نزد خمینی فرستاد. صدام پیام داده بود: از رفتار خود پوزش میخواهد و آماده همه گونه جبران و همکاری با دولت جدید است... . اما خمینی قبول نکرد. (منبع: خاطرات بنی صدر)
در شهریور ۱۳۵۸صدام حسین که بهتازگی به جای احمد حسن البکر نشسته بود، دعوتنامهای برای مهندس بازرگان رئیس دولت موقت فرستاد تا برای بهبود روابط فیمابین به عراق سفر کند. اما این سفر هرگز انجام نشد. (منبع رادیو زمانه 27آبان 95).
در حالی که عراقیها بهدنبال رفع کدورت قبلی و بازسازی روابطشان با حکومت جدید ایران و رهبر آن خمینی بودند، اما خمینی و اطرافیانش بیتوجه به ضرورت حفظ مناسبات حسن همجواری و اصول دیپلوماتیک، پیوسته در حال تحریک دولتهای مسلمان منطقه بهویژه عراق (با فراخواندن مردم آن کشورها به شورش بر ضدحکومتهایشان) بودند.
روز 7اسفند 1357خمینی در ملاقات با هیأتی از شیعیان کویت گفت: «امیدوارم یک دولت بزرگ اسلامی بر همه دنیا غلبه کند».
اسفند 57روزنامه الرأی العام چاپ کویت نوشت: «تهران میخواهد به نام اسلام یک امپراتوری ایجاد کند!
دو دهه بعد، منتظری دربارهٴ آنروزها گفت: «وقتی که انقلاب پیروز شد یک غرور مخصوص امام را فرا گرفت».
اسفند 57روزنامه الرأی العام چاپ کویت نوشت: «تهران میخواهد به نام اسلام یک امپراتوری ایجاد کند!
دو دهه بعد، منتظری دربارهٴ آنروزها گفت: «وقتی که انقلاب پیروز شد یک غرور مخصوص امام را فرا گرفت».
اصلاً در ذهن همهٴ ما این بود که گویا عالم را مسخر کردهایم، می گفتیم... امام... رهبر جهان اسلام است، ... و لذا در ُبعد سیاست خارجی، شعارها همه بر اساس صدور انقلاب و اینکه انقلاب مرز نمیشناسد (بود)... این شعارها کشورهای همجوار را به وحشت انداخت...“
«... یک روز به امام عرض کردم: ... . بجاست هیأتهای حسن نیت به کشورهای مجاور فرستاده شود تا یک مقدار این تشنجها کاهش پیدا کند. ایشان فرمودند: وِل کُن!...
... اصلاً ایشان حاضر نبودند که اسم دولتها به میان بیاید“
به نظر من اگر (ایشان یعنی خمینی) یک مقدار تفاهم میکردند، شاید بهانه به دست آنها نمیآمد، بالاخره زمینه جنگ فراهم شد...»
(منبع: خاطرات حسینعلی منتظری، انتشارات انقلاب اسلامی، 2001، آلمان، صفحات 217-272.)
روزنامه بامداد چاپ 25فروردین 59 از قول منتظری قایم مقام وقت خمینی نوشت: ”این روزها برادران عراقی مرتباً به ما مراجعه میکنن و میگویند همانطور که حضرت امام خمینی، انقلاب ایران را رهبری کردند، انتظار داریم که انقلاب عراق را هم رهبری کنند!“
درست 5روز بعد، یعنی روز 30فروردین 59کیهان و رادیو تلویزیون دولتی ایران یک سخنرانی مفصل خمینی را پخش کرد که در آن، مردم و ارتش عراق را به شورش بر ضدحکومت وقت آن کشور دعوت میکرد. خمینی در آن سخنرانی، صدام حسین رئیس حکومت عراق را رسماً تکفیر کرد. این شاید اولین بار در تاریخ مناسبات دیپلوماتیک بینالمللی بود که رئیس یک دولت، رئیس دولت همسایه را با استفاده از سازوکارهای مذهبی، کافر اعلام میکرد. سزای کافر، طبق شرعی که خمینی ترویج میکرد، کشته شدن بود! خمینی در آن سخنرانی نه فقط رئیس کشور همسایه را، بلکه طرفداران او را هم کافر نامید و از مردم عراق خواست که آن کافران را از بین ببرند! کلیشهٴ صفحه اول روزنامه کیهان و اطلاعات را میتوانید اینجا ببینید.
... اصلاً ایشان حاضر نبودند که اسم دولتها به میان بیاید“
به نظر من اگر (ایشان یعنی خمینی) یک مقدار تفاهم میکردند، شاید بهانه به دست آنها نمیآمد، بالاخره زمینه جنگ فراهم شد...»
(منبع: خاطرات حسینعلی منتظری، انتشارات انقلاب اسلامی، 2001، آلمان، صفحات 217-272.)
روزنامه بامداد چاپ 25فروردین 59 از قول منتظری قایم مقام وقت خمینی نوشت: ”این روزها برادران عراقی مرتباً به ما مراجعه میکنن و میگویند همانطور که حضرت امام خمینی، انقلاب ایران را رهبری کردند، انتظار داریم که انقلاب عراق را هم رهبری کنند!“
درست 5روز بعد، یعنی روز 30فروردین 59کیهان و رادیو تلویزیون دولتی ایران یک سخنرانی مفصل خمینی را پخش کرد که در آن، مردم و ارتش عراق را به شورش بر ضدحکومت وقت آن کشور دعوت میکرد. خمینی در آن سخنرانی، صدام حسین رئیس حکومت عراق را رسماً تکفیر کرد. این شاید اولین بار در تاریخ مناسبات دیپلوماتیک بینالمللی بود که رئیس یک دولت، رئیس دولت همسایه را با استفاده از سازوکارهای مذهبی، کافر اعلام میکرد. سزای کافر، طبق شرعی که خمینی ترویج میکرد، کشته شدن بود! خمینی در آن سخنرانی نه فقط رئیس کشور همسایه را، بلکه طرفداران او را هم کافر نامید و از مردم عراق خواست که آن کافران را از بین ببرند! کلیشهٴ صفحه اول روزنامه کیهان و اطلاعات را میتوانید اینجا ببینید.
چند جمله از آن سخنرانی خمینی را میتوانید عیناً بخوانید:
”صدام حسین بر اثر حکم شرعی کافر است
او طرفدار کفار است
این جرثومه فساد را از بین ببرید
ما هم کمک شما هستیم
این فاسد را از بین ببرید
من به اونها سفارش میکنم،
به ارتش عراق
قیام کنند
این آدم را از بین ببرند! “
از آن پس تحریک عراق، به یکی از مهمترین پایههای تبلیغات سیاسی روزانهٴ خمینی تبدیل شد.
روزنامه جمهوری رژیم در 18شهریور سال 59، یعنی 12روز قبل از آغاز جنگ، رسماً اعلام کرد: ”به فرمان امام، نیروهای انقلاب آمادگی خود را برای تصرف عراق با پشتیبانی مسلمین اعلام کردند“.
روز 5مهر سال 59 ابراهیم یزدی مشاور خمینی دربارهٴ توطئههایی که با روی کار آمدنشان بر ضد عراق تدارک دیده بودند گفت: ”ما که آمدیم روی کار، محور اول این بود که یک سفیر وارد به اوضاع عراق نصب کنیم که قادر باشد ارتباطات سری را با گروههای مسلمان مخالف رژیم عراق، در داخل عراق برقرار کند“. (روزنامه کیهان 5مهر 59)
نزدیک به سه دهه بعد، آن ”سفیر وارد به اوضاع عراق“ ! در یک مصاحبه با تلویزیون دولتی رژیم گفت: ”امام اطلاعات میدانی میخواست از شیعه و نجف و حوزه عراق داشته باشد“.
نتیجه اطلاعات میدانی، خیلی زود روشن شد.
در فروردین سال 1359 وزیر خارجه عراق طارق عزیز مورد یک سوءقصد نافرجام قرار گرفت.
از اردیبهشت 1359، بر تعداد زد و خوردهای مرزی و دامنه آن از هر دو سو، افزوده شد.
13شهریور 1359- رژیم شهرهای خانقین و مندلی را در عراق مورد حمله قرار داد.
***
بخش سوم
جنگ گسترده
مرحله اول تا عقبنشینی عراق به مرزهای بینالمللی و آزادی خرمشهر
سرانجام روز 31شهریور 59 جنگ گسترده ایران و عراق، با بمباران فرودگاه مهرآباد توسط عراق آغاز شد.
دفاع مردمی، از اولین روز تهاجم گسترده نیروهای عراقی شروع شد اما شروع عملیات سازماندهی شده زمینی، حدود یک هفته طول کشید. عملیات نیروی هوایی ایران نیز سحرگاه اول مهر (فردای حمله عراق به فرودگاههای ایران) آغاز گردید.
لازم به یادآوری است: مجاهدین خلق که از روز 25فروردین همان سال همراه با سفیر فلسطین در تهران (هانی الحسن) مشغول تنظیم یک طرح میانجی گری توسط یاسر عرفات رهبر انقلاب فلسطین بین خمینی و عراق بودند، پس از آنکه متوجه شدند آتش جنگ عملاً در حال شعلهور شدن است، روز 20شهریور 59 با اعلام آمادهباش سراسری، نیروهای خود را برای دفاع از میهن فراخواندند و تا روزی که در جبههها از پشت، هدف تیراندازی پاسداران قرار نگرفته بودند، به دفاع خود از خاک میهن ادامه دادند. حضور رسمی و متمرکز مجاهدین در سنگرهای دفاعی، تنها وقتی پایان یافت که توسط سپاه پاسداران خمینی دستگیر و به زندان منتقل شدند!
در فاصلهٴ 31شهریور 1359 (روز حمله سراسری عراق به فرودگاهها و شهرهای مناطق مرزی ایران) تا خرداد 1361که عراق رسماً اعلام کرد اراضی اشغال شده ایران را ترک کرده و آمادهٴ پذیرش آتشبس و خاتمه جنگ است، 11رشته عملیات نظامی سازماندهی شده در برابر نیروهای عراقی انجام شد.
نام آن سلسله عملیات و تاریخ آنها با تعداد کشتههای هر عملیات تا آنجا که در دسترس بود در جدول زیر، ردیف شدهاند.
اهمیت این جدول در این است تا مردم ایران بدانند:
برای بیرون راندن نیروی اشغالگر از زمینهای اشغال شده،
چه تعداد عملیات باید انجام میشد.
چند هزار شهروند ایران باید جان خود را از دست میداد.
چه تعداد شهر و روستا باید ویران میشد.
چه میزان خسارت باید به منابع ملی و ثروتهای تاریخی ایران باید وارد میشد تا تجاوزی که البته با تحریک شخص خمینی به خاک ایران صورت گرفته بود، برطرف میشد.
اهمیت و ضرورت دانستن این اطلاعات وقتی بیشتر میشود که در سالهای اخیر نکاتی مانند آنچه که در ابتدای همین نوشته از پاسدار محسن رضایی نقل شد، از بسیاری سردمداران رژیم شنیده میشود و از لابلای همین حرفها مردم در مییابند که آن جنگ، حداقل از مقطع آزادی خرمشهر و عقبکشیدن رسمی نیروهای عراقی از خاک ایران، دیگر حتی یک ذره مشروعیت میهنی نداشته و تماماً یک جنگ ضدانقلابی، ضد ملی و ضدبشری بوده برای تثبیت سلطه خمینی بر کرسی قدرت و سرکوب مردم و مخالفان سازمانیافتهاش که با دیکتاتوری او و آیین قرون وسطاییاش تحت عنوان ولایتفقیه مخالف بودند.
به هر حال، قسمت بالنسبه مشروع جنگ و عملیاتهای ضروری برای اخراج متجاوز از خاک میهن به گواهی اسناد رسمی رژیم به این شرحاند:
(منابعی که در تهیه و تنظیم این جدول مورد استفاده قرار گرفتهاند عبارتند از:
دانشنامه جنگ ایران و عراق
سایت آوینی
سایت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس)
”صدام حسین بر اثر حکم شرعی کافر است
او طرفدار کفار است
این جرثومه فساد را از بین ببرید
ما هم کمک شما هستیم
این فاسد را از بین ببرید
من به اونها سفارش میکنم،
به ارتش عراق
قیام کنند
این آدم را از بین ببرند! “
از آن پس تحریک عراق، به یکی از مهمترین پایههای تبلیغات سیاسی روزانهٴ خمینی تبدیل شد.
روزنامه جمهوری رژیم در 18شهریور سال 59، یعنی 12روز قبل از آغاز جنگ، رسماً اعلام کرد: ”به فرمان امام، نیروهای انقلاب آمادگی خود را برای تصرف عراق با پشتیبانی مسلمین اعلام کردند“.
روز 5مهر سال 59 ابراهیم یزدی مشاور خمینی دربارهٴ توطئههایی که با روی کار آمدنشان بر ضد عراق تدارک دیده بودند گفت: ”ما که آمدیم روی کار، محور اول این بود که یک سفیر وارد به اوضاع عراق نصب کنیم که قادر باشد ارتباطات سری را با گروههای مسلمان مخالف رژیم عراق، در داخل عراق برقرار کند“. (روزنامه کیهان 5مهر 59)
نزدیک به سه دهه بعد، آن ”سفیر وارد به اوضاع عراق“ ! در یک مصاحبه با تلویزیون دولتی رژیم گفت: ”امام اطلاعات میدانی میخواست از شیعه و نجف و حوزه عراق داشته باشد“.
نتیجه اطلاعات میدانی، خیلی زود روشن شد.
در فروردین سال 1359 وزیر خارجه عراق طارق عزیز مورد یک سوءقصد نافرجام قرار گرفت.
از اردیبهشت 1359، بر تعداد زد و خوردهای مرزی و دامنه آن از هر دو سو، افزوده شد.
13شهریور 1359- رژیم شهرهای خانقین و مندلی را در عراق مورد حمله قرار داد.
***
بخش سوم
جنگ گسترده
مرحله اول تا عقبنشینی عراق به مرزهای بینالمللی و آزادی خرمشهر
سرانجام روز 31شهریور 59 جنگ گسترده ایران و عراق، با بمباران فرودگاه مهرآباد توسط عراق آغاز شد.
دفاع مردمی، از اولین روز تهاجم گسترده نیروهای عراقی شروع شد اما شروع عملیات سازماندهی شده زمینی، حدود یک هفته طول کشید. عملیات نیروی هوایی ایران نیز سحرگاه اول مهر (فردای حمله عراق به فرودگاههای ایران) آغاز گردید.
لازم به یادآوری است: مجاهدین خلق که از روز 25فروردین همان سال همراه با سفیر فلسطین در تهران (هانی الحسن) مشغول تنظیم یک طرح میانجی گری توسط یاسر عرفات رهبر انقلاب فلسطین بین خمینی و عراق بودند، پس از آنکه متوجه شدند آتش جنگ عملاً در حال شعلهور شدن است، روز 20شهریور 59 با اعلام آمادهباش سراسری، نیروهای خود را برای دفاع از میهن فراخواندند و تا روزی که در جبههها از پشت، هدف تیراندازی پاسداران قرار نگرفته بودند، به دفاع خود از خاک میهن ادامه دادند. حضور رسمی و متمرکز مجاهدین در سنگرهای دفاعی، تنها وقتی پایان یافت که توسط سپاه پاسداران خمینی دستگیر و به زندان منتقل شدند!
در فاصلهٴ 31شهریور 1359 (روز حمله سراسری عراق به فرودگاهها و شهرهای مناطق مرزی ایران) تا خرداد 1361که عراق رسماً اعلام کرد اراضی اشغال شده ایران را ترک کرده و آمادهٴ پذیرش آتشبس و خاتمه جنگ است، 11رشته عملیات نظامی سازماندهی شده در برابر نیروهای عراقی انجام شد.
نام آن سلسله عملیات و تاریخ آنها با تعداد کشتههای هر عملیات تا آنجا که در دسترس بود در جدول زیر، ردیف شدهاند.
اهمیت این جدول در این است تا مردم ایران بدانند:
برای بیرون راندن نیروی اشغالگر از زمینهای اشغال شده،
چه تعداد عملیات باید انجام میشد.
چند هزار شهروند ایران باید جان خود را از دست میداد.
چه تعداد شهر و روستا باید ویران میشد.
چه میزان خسارت باید به منابع ملی و ثروتهای تاریخی ایران باید وارد میشد تا تجاوزی که البته با تحریک شخص خمینی به خاک ایران صورت گرفته بود، برطرف میشد.
اهمیت و ضرورت دانستن این اطلاعات وقتی بیشتر میشود که در سالهای اخیر نکاتی مانند آنچه که در ابتدای همین نوشته از پاسدار محسن رضایی نقل شد، از بسیاری سردمداران رژیم شنیده میشود و از لابلای همین حرفها مردم در مییابند که آن جنگ، حداقل از مقطع آزادی خرمشهر و عقبکشیدن رسمی نیروهای عراقی از خاک ایران، دیگر حتی یک ذره مشروعیت میهنی نداشته و تماماً یک جنگ ضدانقلابی، ضد ملی و ضدبشری بوده برای تثبیت سلطه خمینی بر کرسی قدرت و سرکوب مردم و مخالفان سازمانیافتهاش که با دیکتاتوری او و آیین قرون وسطاییاش تحت عنوان ولایتفقیه مخالف بودند.
به هر حال، قسمت بالنسبه مشروع جنگ و عملیاتهای ضروری برای اخراج متجاوز از خاک میهن به گواهی اسناد رسمی رژیم به این شرحاند:
(منابعی که در تهیه و تنظیم این جدول مورد استفاده قرار گرفتهاند عبارتند از:
دانشنامه جنگ ایران و عراق
سایت آوینی
سایت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس)
سایت مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدس، عملیات انجام شده تا آزادی خرمشهر را با کمی اختلاف نسبت به منبع قبلی، به این شرح ردیف کرده:
- شبیخون شهید غیور اصلی (جلوگیری از سقوط اهواز) ۷/۷/۵۹
- پل نادری
- جاده ماهشهر-آبادان
- ذوالفقاری (جلوگیری از سقوط آبادان)
- نصر (هویزه)
- توکل
- ثامن الائمه (ع)
- طریق القدس
- فتح المبین
- بیت المقدس
چند یادآوری ضروری:
عملیات گیلانغرب، عملیاتی بود که اساساً توسط هوانیروز انجام شد و متکی به نیروی انسانی نبود. و در نتیجه تلفاتی هم نداشت کما اینکه در هیچیک از اسناد رژیم هم نکتهیی دال بر وجود تلفات انسانی خودی در آن عملیات مشاهده نمیشود.
اضافه بر مجموعه عملیات ثبت شده در این سند، درگیریهای پراکنده و عملیات کوچک و نامنظم هم در همین مقطع زمانی (یعنی تا آزادی خرمشهر) وجود داشته که بیشک تلفات جانی و ضایعات مالی به همراه داشته، ولی در این مورد هم هیچ سندی که نشاندهندهٴ وجود تلفات انسانی جدی در درگیریهای پراکنده باشد، وجود ندارد.
همینطور باید از بمباران مناطق مسکونی هم نام برد که آنهم در دو سوی مرز، تلفاتی به همراه داشته،اما از آنجا که دسترسی به اعداد و ارقام آن از طریق آرشیوهای در دسترس مقدور نشد، نمیتوان عدد و رقمی ارایه داد.
با توجه به مجموعهاین نکات، جمع کشتههای طرفین جنگ، بر اساس همین دادههای موجود (در مرحله اول جنگ یعنی آزادی خرمشهر) به این شرح است:
کشتهها و زخمیهای ایران بنا به آمار اعلام شده در همین منابع حکومتی، برابر با 6435نفر است.
کشته و مجروح عراقی هم بنا به همین آمار، حدود 45220نفر ذکر شده است.
دراین مرحله از جنگ، به استثنای ماههای اول جنگ که عراق تهاجم کرد، در بقیهٴ ایام، ایران مهاجم بود و عراق مدافع!
***
بخش چهارم
عملیاتهایی که نباید انجام میشد
خونهایی که نباید بر زمین ریخته میشد
در این بخش میخواهیم نگاهی کنیم به بیلان جنگ از فردای آزادی خرمشهر تا تابستان 67که خمینی ناگزیر از نوشیدن جامزهر آتشبس شد.
جنگی که به تأکید صریح خمینی، ”آتش“ آن، برایش ”نعمت الهی“ ! بود و ”آتش بس“ آن، برایش ”زهر“! بود.
زهری که به استناد گفتههای متعدد سران رژیم، مجاهدین به حلقوم خمینی ریختند.
پاسدار محسن رضایی در مصاحبهیی که جملاتی از آنرا در ابتدای همین نوشته خواندید، گفته عملیاتهای ”والفجر“ به جز والفجر مقدماتی، بقیه اشتباه بودند و نباید انجام میشدند. وی اضافه کرده عملیات کربلای 4هم نباید اجرا میشد.
خیلی پیشتر از محسن رضایی، هاشمی رفسنجانی بود که گفت جنگ میتوانست زودتر تمام شود و میتوانست اینقدر ادامه پیدا نکند اما برخیها؟! بودند که منافعی در ادامه جنگ داشتند!
(رفسنجانی: نمیتوانم بگویم نمیشد جلوی جنگ گرفته شود!... ولی کسانی بودند که دلشان میخواست جنگ باشد و فکر میکردند که درِ جنگ و بابِ شهادت باید باز باشد تا آثاری از لحاظ فرهنگی، نظامی و سیاسی داشته باشد. منبع: سایت تابناک ۶/۷/۹۳)
اما واقعیت آن است که پس از آزادی خرمشهر، جنگ در تمامیتش و با همهٴ عملیاتهای ریز و درشتش، مطلقاً ضد ملی، ضدمردمی و ضدمیهنی و تماماً خائنانه بود. چرا که عراق رسماً بازگشت نیروهایش به مرزهای بینالمللی را اعلام کرد و خواهان مذاکره و حل و فصل صلحآمیز اختلافهای فیمابین شد.
اضافه بر آن، کشورهای عرب منطقه هم حاضر شدند خسارت مادی جنگ را بپردازند و همه چیز برای اجرایی شدن یک راهحل صلحآمیز و شرافتمندانه فراهم شده بود اما خمینی به کمتر از جنگ رضایت نداد.
با این مقدمات نگاهی کنیم به پیامدهای تصمیم شوم خمینی برای استمرار جنگ پس از آزادی خرمشهر.
طبق اسناد رسمی منتشره از طرف نهادهای رسمی نظام، از فردای عملیات بیتالمقدس (یعنی عملیات آزادی خرمشهر) در اولین روزهای خرداد 1361تا تابستان 1367رژیم حدود دهها رشته عملیات انجام داد تا 6سال پس از خرمشهر، و صلح شرافتمندانهای که در آن مقطع در دسترس مردم ایران قرار گرفته بود، تنها با جانفشانی مجاهدین خلق، خمینی ناگزیر از نوشیدن جامزهر آتشبس شد. (مجاهدینی که به بهای جان و آبروی خود کمر به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی و گل گرفتن درتنور جنگش، بسته بودند).
نگاهی به فهرست سلسله عملیاتهایی که پس از خرمشهر انجام شد
عملیاتهایی که نباید انجام میشد.
- شبیخون شهید غیور اصلی (جلوگیری از سقوط اهواز) ۷/۷/۵۹
- پل نادری
- جاده ماهشهر-آبادان
- ذوالفقاری (جلوگیری از سقوط آبادان)
- نصر (هویزه)
- توکل
- ثامن الائمه (ع)
- طریق القدس
- فتح المبین
- بیت المقدس
چند یادآوری ضروری:
عملیات گیلانغرب، عملیاتی بود که اساساً توسط هوانیروز انجام شد و متکی به نیروی انسانی نبود. و در نتیجه تلفاتی هم نداشت کما اینکه در هیچیک از اسناد رژیم هم نکتهیی دال بر وجود تلفات انسانی خودی در آن عملیات مشاهده نمیشود.
اضافه بر مجموعه عملیات ثبت شده در این سند، درگیریهای پراکنده و عملیات کوچک و نامنظم هم در همین مقطع زمانی (یعنی تا آزادی خرمشهر) وجود داشته که بیشک تلفات جانی و ضایعات مالی به همراه داشته، ولی در این مورد هم هیچ سندی که نشاندهندهٴ وجود تلفات انسانی جدی در درگیریهای پراکنده باشد، وجود ندارد.
همینطور باید از بمباران مناطق مسکونی هم نام برد که آنهم در دو سوی مرز، تلفاتی به همراه داشته،اما از آنجا که دسترسی به اعداد و ارقام آن از طریق آرشیوهای در دسترس مقدور نشد، نمیتوان عدد و رقمی ارایه داد.
با توجه به مجموعهاین نکات، جمع کشتههای طرفین جنگ، بر اساس همین دادههای موجود (در مرحله اول جنگ یعنی آزادی خرمشهر) به این شرح است:
کشتهها و زخمیهای ایران بنا به آمار اعلام شده در همین منابع حکومتی، برابر با 6435نفر است.
کشته و مجروح عراقی هم بنا به همین آمار، حدود 45220نفر ذکر شده است.
دراین مرحله از جنگ، به استثنای ماههای اول جنگ که عراق تهاجم کرد، در بقیهٴ ایام، ایران مهاجم بود و عراق مدافع!
***
بخش چهارم
عملیاتهایی که نباید انجام میشد
خونهایی که نباید بر زمین ریخته میشد
در این بخش میخواهیم نگاهی کنیم به بیلان جنگ از فردای آزادی خرمشهر تا تابستان 67که خمینی ناگزیر از نوشیدن جامزهر آتشبس شد.
جنگی که به تأکید صریح خمینی، ”آتش“ آن، برایش ”نعمت الهی“ ! بود و ”آتش بس“ آن، برایش ”زهر“! بود.
زهری که به استناد گفتههای متعدد سران رژیم، مجاهدین به حلقوم خمینی ریختند.
پاسدار محسن رضایی در مصاحبهیی که جملاتی از آنرا در ابتدای همین نوشته خواندید، گفته عملیاتهای ”والفجر“ به جز والفجر مقدماتی، بقیه اشتباه بودند و نباید انجام میشدند. وی اضافه کرده عملیات کربلای 4هم نباید اجرا میشد.
خیلی پیشتر از محسن رضایی، هاشمی رفسنجانی بود که گفت جنگ میتوانست زودتر تمام شود و میتوانست اینقدر ادامه پیدا نکند اما برخیها؟! بودند که منافعی در ادامه جنگ داشتند!
(رفسنجانی: نمیتوانم بگویم نمیشد جلوی جنگ گرفته شود!... ولی کسانی بودند که دلشان میخواست جنگ باشد و فکر میکردند که درِ جنگ و بابِ شهادت باید باز باشد تا آثاری از لحاظ فرهنگی، نظامی و سیاسی داشته باشد. منبع: سایت تابناک ۶/۷/۹۳)
اما واقعیت آن است که پس از آزادی خرمشهر، جنگ در تمامیتش و با همهٴ عملیاتهای ریز و درشتش، مطلقاً ضد ملی، ضدمردمی و ضدمیهنی و تماماً خائنانه بود. چرا که عراق رسماً بازگشت نیروهایش به مرزهای بینالمللی را اعلام کرد و خواهان مذاکره و حل و فصل صلحآمیز اختلافهای فیمابین شد.
اضافه بر آن، کشورهای عرب منطقه هم حاضر شدند خسارت مادی جنگ را بپردازند و همه چیز برای اجرایی شدن یک راهحل صلحآمیز و شرافتمندانه فراهم شده بود اما خمینی به کمتر از جنگ رضایت نداد.
با این مقدمات نگاهی کنیم به پیامدهای تصمیم شوم خمینی برای استمرار جنگ پس از آزادی خرمشهر.
طبق اسناد رسمی منتشره از طرف نهادهای رسمی نظام، از فردای عملیات بیتالمقدس (یعنی عملیات آزادی خرمشهر) در اولین روزهای خرداد 1361تا تابستان 1367رژیم حدود دهها رشته عملیات انجام داد تا 6سال پس از خرمشهر، و صلح شرافتمندانهای که در آن مقطع در دسترس مردم ایران قرار گرفته بود، تنها با جانفشانی مجاهدین خلق، خمینی ناگزیر از نوشیدن جامزهر آتشبس شد. (مجاهدینی که به بهای جان و آبروی خود کمر به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی و گل گرفتن درتنور جنگش، بسته بودند).
نگاهی به فهرست سلسله عملیاتهایی که پس از خرمشهر انجام شد
عملیاتهایی که نباید انجام میشد.
هنگام مرور این فهرست به یاد داشته باشید در هر عملیات صدها و هزاران و در برخی موارد دهها هزار انسان بیگناه، طعمه مرگ شدهاند. انسانهایی که میتوانستند هنوز هم زنده باشند، دانش آموزانی که میتوانستند امروزه در لباس یک دکتر، یک مهندس یا یک کارگر و کشاورز خانه و زندگی خود را داشته باشند و...
بدر / شرق دجله / ۱۹/۱۲/۶۳
بیتالمقدس 2 / شمال سلیمانیه / ۲۵/۱۰/۶۶
بیتالمقدس 3 / سلیمانیه / ۲۴/۱۲/۶۶
بیتالمقدس 4 / دربندیخان / ۶/۱/۶۷
بیتالمقدس 5 / پنجوین / ۲۲/۱/۶۷
بیتالمقدس 6 / سلیمانیه / ۲۷/۲/۶۷
بیتالمقدس 7 / شلمچه / ۲۳/۳/۶۷
تحریر القدس / دربندیخان عراق / ۲۱/۱۱/۶۲
ثار الله / / قصر شیرین / ۱۵/۵/۶۱
حسینبنعلی / میمک / ۲۶/۶/۶۱
خیبر / هور الهویزه و جزایر مجنون / ۳/۱۲/۶۲
رمضان / شرق بصره / ۲۳/۴/۶۱
ظفر 7 / شرق سلیمانیه / ۲۳/۱۲/۶۶
عاشورا / شمال فکه / ۲۵/۵/۶۴
فتح 7 / حلبچه / ۷/۴/۶۶
فتح 10 / شمال اربیل عراق / ۱۳/۶/۶۶
قدس 1 / شرق دجله / ۲۴/۳/۶۴
قدس 2 / هور الهویزه / ۴/۴/۶۴
قدس 3 / جنوب دهلران / ۱۹/۴/۶۴
قدس 4 / هور الهویزه / ۱/۵/۶۴
قدس 5 / غرب الهویزه / ۱۶/۵/۶۴
کربلای 1 / مهران / ۱۰/۴/۶۵
کربلای 2 / حاج عمران / ۱۰/۶/۶۵
کربلای 3 / اسکله نفتی الامیه والبکر / ۱۱/۶/۶۵
کربلای 4 / غرب اروند رود / ۳/۱۰/۶۵
کربلای 5 / شلمچه و شرق بصره / ۱۹/۱۰/۶۵
کربلای 6 / شمال سومار / ۲۳/۱۰/۶۵
کربلای 7 / حاج عمران / ۱۲/۱۲/۶۵
کربلای 8 / شرق بصره / ۱۸/۱/۶۶
کربلای 9 / قصر شیرین / ۲۰/۱/۶۶
کربلای 10 / ماووت عراق / ۳۰/۱/۶۶
محمد رسولالله / غرب نوسود / ۱۲/۱۰/۶۱
مسلم بن عقیل / غرب سومار / ۹/۷/۶۱
نصر 1 / غرب بانه در عراق / ۲۵/۱/۶۶
نصر 2 / میمک / ۱۳/۳/۶۶
نصر 3 / / جنوب دهلران / ۲۷/۳/۶۶
نصر 4 / / سلیمانیه / ۳۱/۳/۶۶
نصر 5 / جنوب غربی سردشت / ۳/۴/۶۶
نصر 6 / میمک / ۱۰/۵/۶۶
نصر 7 / غرب سردشت / ۱۴/۵/۶۶
نصر 8 / ماووت عراق / ۲۹/۸/۶۶
نصر 9 / حاج عمران / ۱/۹/۶۶
و الفجر مقدماتی / فکه چزابه / ۱۸/۱۱/۶۱
و الفجر 1 / شمال غرب فکه / ۲۰/۱/۶۲
و الفجر 2 / حاج عمران / ۲۹/۴/۶۲
و الفجر 3 / مهران / ۷/۵/۶۲
و الفجر 4 / پنجوین / ۲۷/۷/۶۲
و الفجر 5 / چنگوله / ۲۷/۱۱/۶۲
و الفجر 6 / چزابه و چیلات / ۲/۱۲/۶۲
و الفجر 7 / چزابه و چیلات / اسفند 1362
و الفجر 8 / فاو / ۲۰/۱۱/۶۴
و الفجر 9 / شرق چوارته عراق / ۵/۱۲/۶۴
و الفجر 10 / حلبچه / ۲۵/۱۲/۶۶
بدر / شرق دجله / ۱۹/۱۲/۶۳
بیتالمقدس 2 / شمال سلیمانیه / ۲۵/۱۰/۶۶
بیتالمقدس 3 / سلیمانیه / ۲۴/۱۲/۶۶
بیتالمقدس 4 / دربندیخان / ۶/۱/۶۷
بیتالمقدس 5 / پنجوین / ۲۲/۱/۶۷
بیتالمقدس 6 / سلیمانیه / ۲۷/۲/۶۷
بیتالمقدس 7 / شلمچه / ۲۳/۳/۶۷
تحریر القدس / دربندیخان عراق / ۲۱/۱۱/۶۲
ثار الله / / قصر شیرین / ۱۵/۵/۶۱
حسینبنعلی / میمک / ۲۶/۶/۶۱
خیبر / هور الهویزه و جزایر مجنون / ۳/۱۲/۶۲
رمضان / شرق بصره / ۲۳/۴/۶۱
ظفر 7 / شرق سلیمانیه / ۲۳/۱۲/۶۶
عاشورا / شمال فکه / ۲۵/۵/۶۴
فتح 7 / حلبچه / ۷/۴/۶۶
فتح 10 / شمال اربیل عراق / ۱۳/۶/۶۶
قدس 1 / شرق دجله / ۲۴/۳/۶۴
قدس 2 / هور الهویزه / ۴/۴/۶۴
قدس 3 / جنوب دهلران / ۱۹/۴/۶۴
قدس 4 / هور الهویزه / ۱/۵/۶۴
قدس 5 / غرب الهویزه / ۱۶/۵/۶۴
کربلای 1 / مهران / ۱۰/۴/۶۵
کربلای 2 / حاج عمران / ۱۰/۶/۶۵
کربلای 3 / اسکله نفتی الامیه والبکر / ۱۱/۶/۶۵
کربلای 4 / غرب اروند رود / ۳/۱۰/۶۵
کربلای 5 / شلمچه و شرق بصره / ۱۹/۱۰/۶۵
کربلای 6 / شمال سومار / ۲۳/۱۰/۶۵
کربلای 7 / حاج عمران / ۱۲/۱۲/۶۵
کربلای 8 / شرق بصره / ۱۸/۱/۶۶
کربلای 9 / قصر شیرین / ۲۰/۱/۶۶
کربلای 10 / ماووت عراق / ۳۰/۱/۶۶
محمد رسولالله / غرب نوسود / ۱۲/۱۰/۶۱
مسلم بن عقیل / غرب سومار / ۹/۷/۶۱
نصر 1 / غرب بانه در عراق / ۲۵/۱/۶۶
نصر 2 / میمک / ۱۳/۳/۶۶
نصر 3 / / جنوب دهلران / ۲۷/۳/۶۶
نصر 4 / / سلیمانیه / ۳۱/۳/۶۶
نصر 5 / جنوب غربی سردشت / ۳/۴/۶۶
نصر 6 / میمک / ۱۰/۵/۶۶
نصر 7 / غرب سردشت / ۱۴/۵/۶۶
نصر 8 / ماووت عراق / ۲۹/۸/۶۶
نصر 9 / حاج عمران / ۱/۹/۶۶
و الفجر مقدماتی / فکه چزابه / ۱۸/۱۱/۶۱
و الفجر 1 / شمال غرب فکه / ۲۰/۱/۶۲
و الفجر 2 / حاج عمران / ۲۹/۴/۶۲
و الفجر 3 / مهران / ۷/۵/۶۲
و الفجر 4 / پنجوین / ۲۷/۷/۶۲
و الفجر 5 / چنگوله / ۲۷/۱۱/۶۲
و الفجر 6 / چزابه و چیلات / ۲/۱۲/۶۲
و الفجر 7 / چزابه و چیلات / اسفند 1362
و الفجر 8 / فاو / ۲۰/۱۱/۶۴
و الفجر 9 / شرق چوارته عراق / ۵/۱۲/۶۴
و الفجر 10 / حلبچه / ۲۵/۱۲/۶۶
***
بخش پنجم
آنان که پس از خرمشهر جان باختند
در این قسمت تلاش میشود آمار تقریبی آن گروه از کشته شدگان جنگ، که پس از آزادی خرمشهر جان باختند، بهدست آید.
آماری که مانند آمار کشته شدگان جنگ 8ساله بهطور کلی پنهان نگهداشته میشود و آنچه هم از گوشه و کنار اسناد گوناگون به دست میآید، متفاوت است.
جنگی که 2888روز، تمام هست و نیست ایرانیان را به خاک و خون کشید،
سایت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، آمار تلفات جنگ را بهنقل از کتاب جنگ ایران و عراق جلد دوم نوشته دکتر حسین علایی اولین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران نقل کرده. بر اساس این آمار، مجموعاً این جنگ نزدیک به 450هزار نفر کشته، حدود 5/ 1میلیون نفر مجروح، بیش از 90هزار اسیر... روی دست دو ملت گذاشت.
به استناد کتاب پاسدار علایی:
233هزار و 591نفر ایرانی بهشهادت رسیدهاند، 519هزار و 809نفر جانباز شدهاند و 42هزار و 618نفر نیز به اسارت دشمن درآمدهاند.
*
خبرگزاری مهر رژیم در مقالهیی به نام روایت دوران بعد از جنگ، تعداد کشتههای آن جنگ را 3میلیون کشته و زخمی اعلام میکند. (خبرگزاری مهر شنبه 1مهر 1391)
*
یک سایت حکومتی به نام وار هیستوری آمار تلفات انسانی جنگ 8ساله را با استفاده از منابع گوناگون به این شرح اعلام کرده:
تلفات ایران:
از 220هزار کشته و 554هزار و 858جانباز
تا 1میلیون و 250هزار نفر شهید و جانباز.
*
آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی عدد دیگری است. طبق آمار این بنیاد، تعداد 218867نفر ایرانی شهید یا مفقود شدهاند و 299174نفر هم معلول شدهاند.
*
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در آمار 31شهریور سال 1394میزان تلفات انسانی ایران در جنگ 8ساله را ۱۹۰هزار کشته، ۶۷۲هزار مجروح اعلام کرد.
اگر این آمار را مرتب کنیم حداقل و حداکثر کشتههای ایران در آن جنگ به دست میآید:
بخش پنجم
آنان که پس از خرمشهر جان باختند
در این قسمت تلاش میشود آمار تقریبی آن گروه از کشته شدگان جنگ، که پس از آزادی خرمشهر جان باختند، بهدست آید.
آماری که مانند آمار کشته شدگان جنگ 8ساله بهطور کلی پنهان نگهداشته میشود و آنچه هم از گوشه و کنار اسناد گوناگون به دست میآید، متفاوت است.
جنگی که 2888روز، تمام هست و نیست ایرانیان را به خاک و خون کشید،
سایت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، آمار تلفات جنگ را بهنقل از کتاب جنگ ایران و عراق جلد دوم نوشته دکتر حسین علایی اولین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران نقل کرده. بر اساس این آمار، مجموعاً این جنگ نزدیک به 450هزار نفر کشته، حدود 5/ 1میلیون نفر مجروح، بیش از 90هزار اسیر... روی دست دو ملت گذاشت.
به استناد کتاب پاسدار علایی:
233هزار و 591نفر ایرانی بهشهادت رسیدهاند، 519هزار و 809نفر جانباز شدهاند و 42هزار و 618نفر نیز به اسارت دشمن درآمدهاند.
*
خبرگزاری مهر رژیم در مقالهیی به نام روایت دوران بعد از جنگ، تعداد کشتههای آن جنگ را 3میلیون کشته و زخمی اعلام میکند. (خبرگزاری مهر شنبه 1مهر 1391)
*
یک سایت حکومتی به نام وار هیستوری آمار تلفات انسانی جنگ 8ساله را با استفاده از منابع گوناگون به این شرح اعلام کرده:
تلفات ایران:
از 220هزار کشته و 554هزار و 858جانباز
تا 1میلیون و 250هزار نفر شهید و جانباز.
*
آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی عدد دیگری است. طبق آمار این بنیاد، تعداد 218867نفر ایرانی شهید یا مفقود شدهاند و 299174نفر هم معلول شدهاند.
*
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در آمار 31شهریور سال 1394میزان تلفات انسانی ایران در جنگ 8ساله را ۱۹۰هزار کشته، ۶۷۲هزار مجروح اعلام کرد.
اگر این آمار را مرتب کنیم حداقل و حداکثر کشتههای ایران در آن جنگ به دست میآید:
همینطور که ملاحظه میکنید تعداد جانباختگان ایرانی در جنگ هشت ساله حداقل 218هزار و هشتصد و هشتاد و شش نفر و حداکثر یک میلیون و دویست و پنجاه هزار نفر، آمارگیری شدهاند.
اگر مجروحان را به کناری بگذاریم و تنها و تنها به همین آمار کشته شدگان جنگ بسنده کنیم.
اگر تعداد کسانی را که تا مقطع آزادی خرمشهر جان دادند را از تعداد کل کشته شدگان کم کنیم، تعداد تقریب کسانیکه پس از آزادی خرمشهر جانشان هیزم تنور جنگافروزی خائنانهٴ خمینی و باندش شد بهدست میآید
***
طبق جدول ابتدای همین نوشته، تعداد کسانی که در رشته عملیاتهای منتهی به آزادی خرمشهر جان باختند (آنگونه که دراسناد منتشرهٴ رژیم ثبت شده) 6435نفر بوده.
که حاصل 14رشته عملیات است. در گزارشهای مفصلی که رژیم از هر عملیات منتشر کرده، هیچ اثری از تعداد جانباختگان 9رشته عملیات قبل از خرمشهر دیده نمیشود (برای اطلاع بیشتر به جدول شماره یک همین گزارش نگاه کنید).
ولی با توجه به آمار جانباختگان 5رشته عملیات مشابه میتوان حدس زد که تعداد هموطنان جان باختة جنگ تا مقطع آزادی خرمشهر، در مقایسه با آمار جانباختگان ایرانی در 6سال بعدی جنگ، نمیتواند بیشتر از 50هزار نفر بوده باشد.
تفاضل عدد 50هزار نفر از عدد کلی جانباختگان، تعداد کسانی را مشخص میکند که پس از خرمشهر، تنها و تنها فدای ولع حیوانی خمینی برای حفظ قدرت به هر ترتیب شدند.
این عدد در حداقل و حد اکثر بنا به آمار رسمی خود رژیم آخوندها چنین است:
آمار حداکثری جانباختگان جنگ 8ساله... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... / 1250000
آمار حداقلی جانباختگان جنگ 8ساله... ... ... ... ... ... ... ... ... ... .. ... ... ../ 218867
آمار تقریبی جانباختگان جنگ 8ساله پس از آزادی خرمشهر
بنا بر آمار حداکثری منابع بیطرف، کسانی که از فردای آزادی خرمشهر تا روز پایان جنگ 8ساله، جان خود را از دست دادند، برابر است با یک میلیون و دویست هزار نفر!
آمار حداقلی کسانی که از فردای آزادی خرمشهر تا روز پایان جنگ 8ساله، جان خود را از دست دادند، برابر است با حدود صدو هفتاد هزار نفر!
*
اینک میتوان برگشت و نگاهی دوباره به عدد و رقمها کرد.
یک میلیون و دویست هزار!
یا حتی فقط دویست هزار نفر ایرانی!
یا حتی فقط 10انسان!
چه ایرانی و چه عراقی!
در آن جنگ و از فردای آزادی خرمشهر در حالی کشته شدهاند که میشد کشته نشوند. آنها میتوانستند زنده بمانند و مانند خمینی و فرزندانش، مانند خامنهای و مجتبی و مسعود و هدی و بشری و میثمش و یا هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی و محسن رضایی و همهٴ آنهای دیگر زندگی کنند.
متأسفانه ما عادت کردهایم که عدد و رقمهای نجومی را در باب هر موضوعی براحتی بشنویم و از آن بگذریم همانگونه که هنگام شنیدن خبر حقوقهای نجومی یا یک آهنگ تکراری خسته کننده، یا بوقهای مزاحم توی خیابان، با تمرکز به فکر و خیالهای خودمان، با آن آلودگی صوتی مقابله میکنیم.
ولی بیشک روزی روزگاری آن جنگ خمینی خواسته با تمامی پروندههایش پیش روی سران حکومت آخوندی گشوده خواهد شد تا پاسخگوی جنایتی باشند که مانند دیگر جنایتهایشان، قابل پیشگیری بود.
روزی نه چندان دور، جعبه سیاه جنگ ضدمیهنی ایران و عراق در انظار مردم گشوده خواهد شد و آن اسراری که این روزها رفسنجانی و محسن رضایی هر از گاهی بهصورت قطره چکانی و صرفاً برای زهر چشم گرفتن از رقبا برملا میکنند، آشکار خواهد شد. تماماً آشکار خواهد شد و...
*****
در پایان این مقاله خوب است به یک مجموعه سند از جنگ ضدمیهنی و علل بروز آن و نقش خمینی و باندش در استمرار هم نگاه کنید و آن را در اختیار رسانههای دیگر بگذارید تا عمق جنایتی که در جنگ در حق مردم ایران از طرف حکومت خودشان انجام شد، روشن شود.
جنگ 8ساله
... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ...
1.تقریبا یکسال و نیم پس از پیروزی انقلاب 57جنگی بین ایران و عراق در گرفت که 8سال ادامه یافت. دو میلیون کشته و زخمی، بیش از یکهزار میلیارد خسارت، 53شهر ویران و نیمه ویران با هزاران روستای نابود شده از مهمترین پیامدهای آن بود. چرا و چگونه چنان جنگی درگرفت؟ مسبب که بود؟
2.آغازگر جنگ عراق بود اما محرک صدام برای آغاز جنگ، شخص خمینی بود که آشکارا تلاش میکرد منطقه بهویژه کشورهای مسلماننشین را به شورش و نافرمانی بر ضد حکامشان بکشاند. (کیهان 7اسفند 57را ببینید! فقط 15روز پس از پیروزی انقلاب، خمینی خواستار تشکیل دولت جهانی اسلام شده!) این، یک اعلان جنگ آشکار به حکام کشورهای اسلامی بهویژه همسایگان ایران بود.
3.به اعتراف بنیصدر (رئیسجمهور خمینی) کمی پس از پیروزی انقلاب، صدام حسین، نوه سیدابوالحسن اصفهانی مرجع معروف و درگذشته شیعه را نزد خمینی فرستاد و ضمن عذرخواهی از او درخواست تجدید مناسبات کرد. خمینی با فرستادهٴ صدام حتی ملاقات هم نکرد!
4.در 31فروردین 59به دعوت رسمی فرمانده سپاه پاسداران، شورای انقلاب جزیره العرب (عربستان سعودی، یمن، قطر، عمان، امارات متحده عربی) وارد تهران شدند. این گروهها همگی نیروهای مخالفی بودند که دولتهای حاکمشان، پیروزی خمینی را به وی تبریک گفته بودند! و حالا خمینی آنها را دعوت کرده بود تا با کمک آنها، دولتهای متبوعشان را سرنگون کرده و زیر پرچم خمینی، دولت جهانی اسلام تشکیل دهند!
میزبان هیأتها، به شکل تحریک کنندهای فرمانده عملیاتی سپاهپاسداران و فرماندهی کل سپاه بود!
5.تحریک عراق توسط شخص خمینی صورت میگرفت. (به کیهان و اطلاعات 30فروردین 59نگاه کنید تا ببینید خمینی چگونه مردم و ارتش عراق را به شورش بر ضدحکومتشان دعوت میکند!) این تاریخ درست 6ماه قبل از حمله ارتش عراق به خاک ایران است!
6.آیتاله منتظری در خاطراتش گفت: «وقتی انقلاب پیروز شد یک غرور مخصوص هم بیت امام (و هم ما و هم دیگران را فرا گرفت) می گفتیم. ایران و عربستان ندارد، انقلاب اسلامی است و امام هم رهبر جهان اسلام است. (نگاه کنید به کیهان 7اسفند 57)
7.مجری تلویزیون رژیم در برنامه تلویزیونی ”سطرهای ناخوانده“ تابستان 93در مصاحبه با پاسدار شمخانی میگوید: ”کاری که سفیر ما دعایی در عراق میکنه کاری نیست که یک سفیر میکنه! یه جور ارتباطی با اپوزیسیون عراق“.
8.منتظری (خاطرات و مصاحبه با بی.بی.سی ): به نظر من اگر (خمینی) یک مقدار تفاهم میکردند، شاید بهانه به دست آنها نمیآمد، بالاخره این زمینه [یعنی حمله نظامی به ایران] برای آنها فراهم شد...»
... ... ... ... ... ... ..*** ... ... ... ... ... ... .
جنگ اینگونه آغاز شد!
مجاهدین بهرغم هشدارهای اولیه و تلاش مشترک با عرفات (25فروردین 59) برای جلوگیری از جنگ، وقتی با حمله عراق روبهرو شدند، به جبههها شتافتند و بسیاریشان هم شهید شدند اما سپاه پاسداران به سرعت همهٴ آنها را دستگیر، زندانی و برخی را نیز از خوزستان اخراج کرد. برخی از دستگیر شدگان در قتلعام 67اعدام شدند!
اگر مجروحان را به کناری بگذاریم و تنها و تنها به همین آمار کشته شدگان جنگ بسنده کنیم.
اگر تعداد کسانی را که تا مقطع آزادی خرمشهر جان دادند را از تعداد کل کشته شدگان کم کنیم، تعداد تقریب کسانیکه پس از آزادی خرمشهر جانشان هیزم تنور جنگافروزی خائنانهٴ خمینی و باندش شد بهدست میآید
***
طبق جدول ابتدای همین نوشته، تعداد کسانی که در رشته عملیاتهای منتهی به آزادی خرمشهر جان باختند (آنگونه که دراسناد منتشرهٴ رژیم ثبت شده) 6435نفر بوده.
که حاصل 14رشته عملیات است. در گزارشهای مفصلی که رژیم از هر عملیات منتشر کرده، هیچ اثری از تعداد جانباختگان 9رشته عملیات قبل از خرمشهر دیده نمیشود (برای اطلاع بیشتر به جدول شماره یک همین گزارش نگاه کنید).
ولی با توجه به آمار جانباختگان 5رشته عملیات مشابه میتوان حدس زد که تعداد هموطنان جان باختة جنگ تا مقطع آزادی خرمشهر، در مقایسه با آمار جانباختگان ایرانی در 6سال بعدی جنگ، نمیتواند بیشتر از 50هزار نفر بوده باشد.
تفاضل عدد 50هزار نفر از عدد کلی جانباختگان، تعداد کسانی را مشخص میکند که پس از خرمشهر، تنها و تنها فدای ولع حیوانی خمینی برای حفظ قدرت به هر ترتیب شدند.
این عدد در حداقل و حد اکثر بنا به آمار رسمی خود رژیم آخوندها چنین است:
آمار حداکثری جانباختگان جنگ 8ساله... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... / 1250000
آمار حداقلی جانباختگان جنگ 8ساله... ... ... ... ... ... ... ... ... ... .. ... ... ../ 218867
آمار تقریبی جانباختگان جنگ 8ساله پس از آزادی خرمشهر
بنا بر آمار حداکثری منابع بیطرف، کسانی که از فردای آزادی خرمشهر تا روز پایان جنگ 8ساله، جان خود را از دست دادند، برابر است با یک میلیون و دویست هزار نفر!
آمار حداقلی کسانی که از فردای آزادی خرمشهر تا روز پایان جنگ 8ساله، جان خود را از دست دادند، برابر است با حدود صدو هفتاد هزار نفر!
*
اینک میتوان برگشت و نگاهی دوباره به عدد و رقمها کرد.
یک میلیون و دویست هزار!
یا حتی فقط دویست هزار نفر ایرانی!
یا حتی فقط 10انسان!
چه ایرانی و چه عراقی!
در آن جنگ و از فردای آزادی خرمشهر در حالی کشته شدهاند که میشد کشته نشوند. آنها میتوانستند زنده بمانند و مانند خمینی و فرزندانش، مانند خامنهای و مجتبی و مسعود و هدی و بشری و میثمش و یا هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی و محسن رضایی و همهٴ آنهای دیگر زندگی کنند.
متأسفانه ما عادت کردهایم که عدد و رقمهای نجومی را در باب هر موضوعی براحتی بشنویم و از آن بگذریم همانگونه که هنگام شنیدن خبر حقوقهای نجومی یا یک آهنگ تکراری خسته کننده، یا بوقهای مزاحم توی خیابان، با تمرکز به فکر و خیالهای خودمان، با آن آلودگی صوتی مقابله میکنیم.
ولی بیشک روزی روزگاری آن جنگ خمینی خواسته با تمامی پروندههایش پیش روی سران حکومت آخوندی گشوده خواهد شد تا پاسخگوی جنایتی باشند که مانند دیگر جنایتهایشان، قابل پیشگیری بود.
روزی نه چندان دور، جعبه سیاه جنگ ضدمیهنی ایران و عراق در انظار مردم گشوده خواهد شد و آن اسراری که این روزها رفسنجانی و محسن رضایی هر از گاهی بهصورت قطره چکانی و صرفاً برای زهر چشم گرفتن از رقبا برملا میکنند، آشکار خواهد شد. تماماً آشکار خواهد شد و...
*****
در پایان این مقاله خوب است به یک مجموعه سند از جنگ ضدمیهنی و علل بروز آن و نقش خمینی و باندش در استمرار هم نگاه کنید و آن را در اختیار رسانههای دیگر بگذارید تا عمق جنایتی که در جنگ در حق مردم ایران از طرف حکومت خودشان انجام شد، روشن شود.
جنگ 8ساله
... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ...
1.تقریبا یکسال و نیم پس از پیروزی انقلاب 57جنگی بین ایران و عراق در گرفت که 8سال ادامه یافت. دو میلیون کشته و زخمی، بیش از یکهزار میلیارد خسارت، 53شهر ویران و نیمه ویران با هزاران روستای نابود شده از مهمترین پیامدهای آن بود. چرا و چگونه چنان جنگی درگرفت؟ مسبب که بود؟
2.آغازگر جنگ عراق بود اما محرک صدام برای آغاز جنگ، شخص خمینی بود که آشکارا تلاش میکرد منطقه بهویژه کشورهای مسلماننشین را به شورش و نافرمانی بر ضد حکامشان بکشاند. (کیهان 7اسفند 57را ببینید! فقط 15روز پس از پیروزی انقلاب، خمینی خواستار تشکیل دولت جهانی اسلام شده!) این، یک اعلان جنگ آشکار به حکام کشورهای اسلامی بهویژه همسایگان ایران بود.
3.به اعتراف بنیصدر (رئیسجمهور خمینی) کمی پس از پیروزی انقلاب، صدام حسین، نوه سیدابوالحسن اصفهانی مرجع معروف و درگذشته شیعه را نزد خمینی فرستاد و ضمن عذرخواهی از او درخواست تجدید مناسبات کرد. خمینی با فرستادهٴ صدام حتی ملاقات هم نکرد!
4.در 31فروردین 59به دعوت رسمی فرمانده سپاه پاسداران، شورای انقلاب جزیره العرب (عربستان سعودی، یمن، قطر، عمان، امارات متحده عربی) وارد تهران شدند. این گروهها همگی نیروهای مخالفی بودند که دولتهای حاکمشان، پیروزی خمینی را به وی تبریک گفته بودند! و حالا خمینی آنها را دعوت کرده بود تا با کمک آنها، دولتهای متبوعشان را سرنگون کرده و زیر پرچم خمینی، دولت جهانی اسلام تشکیل دهند!
میزبان هیأتها، به شکل تحریک کنندهای فرمانده عملیاتی سپاهپاسداران و فرماندهی کل سپاه بود!
5.تحریک عراق توسط شخص خمینی صورت میگرفت. (به کیهان و اطلاعات 30فروردین 59نگاه کنید تا ببینید خمینی چگونه مردم و ارتش عراق را به شورش بر ضدحکومتشان دعوت میکند!) این تاریخ درست 6ماه قبل از حمله ارتش عراق به خاک ایران است!
6.آیتاله منتظری در خاطراتش گفت: «وقتی انقلاب پیروز شد یک غرور مخصوص هم بیت امام (و هم ما و هم دیگران را فرا گرفت) می گفتیم. ایران و عربستان ندارد، انقلاب اسلامی است و امام هم رهبر جهان اسلام است. (نگاه کنید به کیهان 7اسفند 57)
7.مجری تلویزیون رژیم در برنامه تلویزیونی ”سطرهای ناخوانده“ تابستان 93در مصاحبه با پاسدار شمخانی میگوید: ”کاری که سفیر ما دعایی در عراق میکنه کاری نیست که یک سفیر میکنه! یه جور ارتباطی با اپوزیسیون عراق“.
8.منتظری (خاطرات و مصاحبه با بی.بی.سی ): به نظر من اگر (خمینی) یک مقدار تفاهم میکردند، شاید بهانه به دست آنها نمیآمد، بالاخره این زمینه [یعنی حمله نظامی به ایران] برای آنها فراهم شد...»
... ... ... ... ... ... ..*** ... ... ... ... ... ... .
جنگ اینگونه آغاز شد!
مجاهدین بهرغم هشدارهای اولیه و تلاش مشترک با عرفات (25فروردین 59) برای جلوگیری از جنگ، وقتی با حمله عراق روبهرو شدند، به جبههها شتافتند و بسیاریشان هم شهید شدند اما سپاه پاسداران به سرعت همهٴ آنها را دستگیر، زندانی و برخی را نیز از خوزستان اخراج کرد. برخی از دستگیر شدگان در قتلعام 67اعدام شدند!
... ... ... ... ... ... ... ... ..*** ... ... ... ... ... ... ... ... ..
میانجیگریها
میانجیگریها
10. در همان هفته اول جنگ (7مهر 1359) سازمان کنفرانس اسلامی با فرستادن یک هیأت خواستار صلح شرافتمندانه و پرداخت خسارت به ایران توسط کشورهای جنوب خلیجفارس شد، خمینی نپذیرفت و رجایی گفت: این جنگ، جنگ عقیده است! (کلیپ دریوتوب https://www.youtube.com/watch?v=lJFs9-pixck)
11.در همان ماه اول جنگ، میانجیگریهای زیادی شد که خمینی نپذیرفت تا سرانجام روز 24مهر 59 محمدعلی رجایی نخستوزیر وقت خمینی، به سازمان ملل رفت و پیشنهاد داد: متجاوز به مرز خود برگردد و نیروی بیطرفی در مرزها مستقر شود تا دوباره تجاوزی اتفاق نیفتد و...» اما هنگامی که سازمان ملل و عراق طرح را پذیرفتند، حکومت ایران طرح صلح خودش را هم رد کرد! (سایت تابناک 6مهر 93)
12.مشابه همین نکته را سایت رجایی هم منعکس کرده و نوشته: ”در همین زمان (26مهر 1359) مقامات رسمی ایران در سازمان ملل با تأکید بر اینکه شورای امنیت بر اساس منشور مللمتحد موظف است تجاوز از قبل طراحی شدهی عراق را محکوم کند، خروج متجاوزین عراقی را خواستار گردد، غرامت خرابی و کشتار مردم ایران را از متجاوزین بخواهد و بالاتر از همه، مقامات رژیم عراق را بهعنوان جنایتکار جنگی محکوم کند، طرح سه مادهای را برای پایان دادن به جنگ از راه مذاکره ارائه دادند. این طرح شامل فراخوانده شدن همهی نیروهای عراق از خاک ایران، اعلام آتشبس و اقدامات میانجی گرانه و حضور ناظران سازمان ملل در مرزهای 2کشور بود“ گویا این، همان طرحی است که سایت تابناک محسن رضایی نیز در تاریخ 6مهر 93به آن اشاره کرده). طرحی که منابع رسمی حکومتی دربارهٴ آن مطلقاً حرفی نمیزنند اما برخی مقامات عالیرتبهٴ نظام، گوشههایی از آن را خواسته یا نا خواسته لو دادهاند!
13.رفسنجانی نیز در کتاب خاطرات خود به اسم ” انقلاب در بحران، کارنامه و خاطرات سال 1359. به کوشش عباس بشیری. تهران. چاپ نشرمعارف انقلاب، 1383ص 259 “ به این طرح صلح اشاره کرده. اما رجایی در روز سخنرانی خود در سازمان ملل، به جای بحث روی جنگ و طرح صلحشان، به شورای امنیت و جامعه جهانی و عراق حمله کرد و گفت من صریحاً اعلام میکنم که ملت ما مصمم است حتی با دنبال کردن یک جنگ طولانی و مردمی، نه تنها متجاوزین را سر جای خود بنشانند، بلکه... جوابی دندان شکن به آمریکا بدهد! (منبع: سایت رجایی. تصویر زیر)
14.شمس اردکانی، سفیر اسبق خمینی در کویت در مصاحبه با سایت تابناک (تاریخ انتشار 18مهر 1391) گفته: ”سفر رجایی به آمریکا برای توافق دوستی با آمریکاییها بود که ناگهان در شب سخنرانی رجایی در شورای امنیت، ایران تغییر عقیده داد و... “ این همان سفری است که طرح صلح ایران هم به سازمان ملل تقدیم شده بود و بعد ایران پشیمان شد! (منبع سایت تابناک. تصویر زیر). علی شمس اردکانی در مصاحبه با تابناک به یک توافق محرمانهٴ خمینی با آمریکا از طریق آندرویانگ سفیر آمریکا در ملل متحد اشاره میکند که در آخرین ساعتهای توسط خمینی منتفی شد. ظاهراً شمس اردکانی از طرح صلح مزبور بیخبر بوده یا آنرا کتمان کرده.
15.تقریبا 34سال بعد یعنی در روز 6مهر 1393 سایت تابناک محسن رضایی مصاحبهیی از رفسنجانی منتشر کرد که اعتراف کرده بود: ”نمیتوانم بگویم نمیشد جلوی جنگ گرفته شود “
... ... ... ... ... ... ..*** ... ... ... ... ... ... ... .
جنگ اینگونه ادامه یافت!
16.به استناد اسناد بالا که اساساً متکی به منابع حکومتی است، جنگ 8ساله با زحمات پیگیر خمینی، ساخته و پرداخته شد تا سرانجام در خرداد 1361با آزادی خرمشهر و عقبنشینی رسمی و اعلام شده عراق به مرزهای بینالمللی، آن جنگ ویرانگر به نقطهٴ صفر بازگشت. از آن تاریخ به بعد، دوباره میانجیهای بینالمللی با حمایت مالی کشورهای عربی روانهٴ منطقه شدند تا با پرداخت غرامت و بازسازی مناطق جنگزده و پیگیری حقوقی مسأله تجاوز، آتش جنگ را خاموش کنند. اما باز هم خمینی نپذیرفت!
... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... *** ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... .
نگاهی به جنگ و تلفات آن، قبل و بعد از خرمشهر
17.محسن رضایی سوم مهر 95در مصاحبه با تلویزیون گفت: ”در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم! “. وی اضافه کرد: در ”سلسله عملیات والفجر“ همان مرحله اول، کافی بود و نباید مراحل بعدی اجرا میشد! و رضایی همانجا گفت: ”در کربلای 4هم باید گردانها را کم میکردیم! “
رفسنجانی روز 7مهر 1379در گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی گفته بود: ”امام بهعنوان فرمانده کل قوا، با مسائل نظامی آشنا نبود... . وقتی عملیاتی مانند والفجر، شکست میخورد و ناموفق میشد، اسمش را والفجر مقدماتی گذاشتند که درعملیات بعد جبران کنند!
نظر امام بر ادامه جنگ، قاطع بود. حتی اجازه نمیدادند که این بحثها خدمت ایشان مطرح شود“.
... ... ... ... ... ... ... ..*** ... ... ... ... ... ... ... .
اکنون سؤال مردم از خمینی و جانشینانش
وقتی استراتژی جنگی نداری! وقتی با مسایل نظامی آشنا نیستی! وقتی طرح صلح خودت را که به سازمان ملل هم بردهای و دشمن هم باضافهٴ مللمتحد آن را پذیرفته، وقتی دشمن به مرزهای بینالمللی عقبنشینی کرده و عربها هم آمادهاند خسارتهای جنگ را بدهند و مذاکره و دادگاه را هم، همهٴ طرفها از جمله عراقیها پذیرفتهاند، خرمشهر هم آزاد شده! چرا جنگ را ادامه دادی؟ به تلفات جنگ تا مقطع خرمشهر و تلفات بعد از آن تا پایان جنگ نگاه کنید و جواب خانوادههای داغدار و متلاشی شده را از خمینی و جانشینانش بخواهید.
تفاوت نزدیک به 2میلیون کشته و مجروح است! 2میلیون! = 2000000نفر!
... ... ... ... ... ... ... ... ... *** ... ... ... ... ... ... ... ... .
نگاهی به آمار تلفات
از چند دههزار نفر تا 2میلیون نفر کشته!
18.طبق آمار رسمی رژیم، منتشر شده در سایت مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدس و تمامی دیگر سایتهای مشابه، ایران تا مقطع آزادی خرمشهر، بین 14تا 20رشته عملیات انجام داد که تعداد کشتههای عراقی اعلام شده توسط ایران برابر با 45هزار و 220نفر است. در همین منابع حکومتی ایران، تعداد تلفات ایران تا آن زمان، برابر با 6هزار و 435نفر اعلام شده. عددی که ظاهراً باید اشتباه باشد. تعداد تلفات واقعی را باید حداقل 7-8برابر این عدد تخمین زد. یعنی چیزی در حدود 50هزار نفر. اگر جنگ در همان مقطع (با اینکه امکان صلح شرافتمندانه در دسترس بود)، خاتمه پیدا میکرد جان نزدیک به دو میلیون ایران و عراقی نجات پیدا میکرد. آمار تلفات پایان جنگ در سال 67، چیزی برابر با 2میلیون نفر اعلام شده! اما خمینی و دستیارانش (خامنهای و رفسنجانی و تمامی عناصر فعلی حاکمیت) جنگ را ادامه دادند تا جایی که خمینی میگفت اگر جنگ 20سال هم طول بکشد ادامه میدهیم!
... ... ... ... ... ... ... *** ... ... ... ... ... ... ..
چه میشد کرد؟
19.در ایران و شاید جهان، به جز خمینی و باندش و یکی دو کشور متحدش، هیچ حزب، گروه، دسته یا حتی کشوری نبود که خواهان پایان یافتن جنگ نباشد اما در مقام عمل، هیچکس اقدامی برای ختم جنگ انجام نمیداد! حتی بعد از آزادی خرمشهر که تمایل به صلح در مردم ایران هم به خواسته اکثریت تبدیل شده بود باز خمینی از ختم جنگ جلوگیری میکرد. کسی باید پیدا میشد و از نام و ننگ خود میگذشت، آستین بالا میزد و جنگ را تمام میکرد و به آن خونریزی جنایتبارانه خاتمه میداد. به بیوه شدن زنها و یتیم شدن کودکان! به ویرانی شهرها و نابودی روستاها!
تنها کسی که شجاعت انجام این کار را داشت رهبر مقاومت مسعود رجوی و سازمانش بود (سازمان مجاهدین خلق ایران). رجوی پس ا ز امضای قرارداد صلح با وزیر خارجه عراق در پاریس، رسماً اعلام کرد که این قرارداد صلح را حتی اگر خمینی بپذیرد، وی بعد از سرنگونی خمینی به الزامات آن ملتزم خواهد بود اما خمینی پای صلح نیآمد تا وقتی که مجاهدین ابتدا نامشروع بودن آن جنگ را در اکثر پارلمانهای دنیا به ثبت دادند و پس از آن، اقدام به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی کردند تا سرانجام خمینی ناگزیر از پذیرش قطعنامه 598و آتشبس با عراق شد.
... ... ... ... ... ..*** ... ... ... ... ... ... ..
خمینی چگونه مجبور به آتشبس شد؟
20. سردار پاسدار اسماعیل کوثری روز 19تیر 1387در مصاحبه با روزنامه جوان گفت: «دشمنان، توطئههای واقعاً گستردهیی را طرحریزی کرده بودند، چون منافقین قبل از عملیات فروغ جاویدان، در مهران، عملیاتی به زعمِ خود موفقیتآمیز انجام داده بودند، و شعارِ ”امروز مهران فردا تهران “ را هم یکی دو ماه قبل، مطرح کرده بودند، بنابراین، با در اختیارگرفتنِ انواع سلاح های سنگین و نیمه سنگین همچون نفربر و غیره، خود را سازماندهی کرده بودند.
پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام، تمام این توطئهها را خنثی کرد».
... ... ... ... ... ... ... ... ..*** ... ... ... ... ... ... ... ... .
کلامی از مسعود رجوی قبل از ترک فرانسه و رفتن به عراق
خطاب به کلیه احزاب و شخصیتهای سیاسی
15.تقریبا 34سال بعد یعنی در روز 6مهر 1393 سایت تابناک محسن رضایی مصاحبهیی از رفسنجانی منتشر کرد که اعتراف کرده بود: ”نمیتوانم بگویم نمیشد جلوی جنگ گرفته شود “
... ... ... ... ... ... ..*** ... ... ... ... ... ... ... .
جنگ اینگونه ادامه یافت!
16.به استناد اسناد بالا که اساساً متکی به منابع حکومتی است، جنگ 8ساله با زحمات پیگیر خمینی، ساخته و پرداخته شد تا سرانجام در خرداد 1361با آزادی خرمشهر و عقبنشینی رسمی و اعلام شده عراق به مرزهای بینالمللی، آن جنگ ویرانگر به نقطهٴ صفر بازگشت. از آن تاریخ به بعد، دوباره میانجیهای بینالمللی با حمایت مالی کشورهای عربی روانهٴ منطقه شدند تا با پرداخت غرامت و بازسازی مناطق جنگزده و پیگیری حقوقی مسأله تجاوز، آتش جنگ را خاموش کنند. اما باز هم خمینی نپذیرفت!
... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... *** ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... .
نگاهی به جنگ و تلفات آن، قبل و بعد از خرمشهر
17.محسن رضایی سوم مهر 95در مصاحبه با تلویزیون گفت: ”در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم! “. وی اضافه کرد: در ”سلسله عملیات والفجر“ همان مرحله اول، کافی بود و نباید مراحل بعدی اجرا میشد! و رضایی همانجا گفت: ”در کربلای 4هم باید گردانها را کم میکردیم! “
رفسنجانی روز 7مهر 1379در گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی گفته بود: ”امام بهعنوان فرمانده کل قوا، با مسائل نظامی آشنا نبود... . وقتی عملیاتی مانند والفجر، شکست میخورد و ناموفق میشد، اسمش را والفجر مقدماتی گذاشتند که درعملیات بعد جبران کنند!
نظر امام بر ادامه جنگ، قاطع بود. حتی اجازه نمیدادند که این بحثها خدمت ایشان مطرح شود“.
... ... ... ... ... ... ... ..*** ... ... ... ... ... ... ... .
اکنون سؤال مردم از خمینی و جانشینانش
وقتی استراتژی جنگی نداری! وقتی با مسایل نظامی آشنا نیستی! وقتی طرح صلح خودت را که به سازمان ملل هم بردهای و دشمن هم باضافهٴ مللمتحد آن را پذیرفته، وقتی دشمن به مرزهای بینالمللی عقبنشینی کرده و عربها هم آمادهاند خسارتهای جنگ را بدهند و مذاکره و دادگاه را هم، همهٴ طرفها از جمله عراقیها پذیرفتهاند، خرمشهر هم آزاد شده! چرا جنگ را ادامه دادی؟ به تلفات جنگ تا مقطع خرمشهر و تلفات بعد از آن تا پایان جنگ نگاه کنید و جواب خانوادههای داغدار و متلاشی شده را از خمینی و جانشینانش بخواهید.
تفاوت نزدیک به 2میلیون کشته و مجروح است! 2میلیون! = 2000000نفر!
... ... ... ... ... ... ... ... ... *** ... ... ... ... ... ... ... ... .
نگاهی به آمار تلفات
از چند دههزار نفر تا 2میلیون نفر کشته!
18.طبق آمار رسمی رژیم، منتشر شده در سایت مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدس و تمامی دیگر سایتهای مشابه، ایران تا مقطع آزادی خرمشهر، بین 14تا 20رشته عملیات انجام داد که تعداد کشتههای عراقی اعلام شده توسط ایران برابر با 45هزار و 220نفر است. در همین منابع حکومتی ایران، تعداد تلفات ایران تا آن زمان، برابر با 6هزار و 435نفر اعلام شده. عددی که ظاهراً باید اشتباه باشد. تعداد تلفات واقعی را باید حداقل 7-8برابر این عدد تخمین زد. یعنی چیزی در حدود 50هزار نفر. اگر جنگ در همان مقطع (با اینکه امکان صلح شرافتمندانه در دسترس بود)، خاتمه پیدا میکرد جان نزدیک به دو میلیون ایران و عراقی نجات پیدا میکرد. آمار تلفات پایان جنگ در سال 67، چیزی برابر با 2میلیون نفر اعلام شده! اما خمینی و دستیارانش (خامنهای و رفسنجانی و تمامی عناصر فعلی حاکمیت) جنگ را ادامه دادند تا جایی که خمینی میگفت اگر جنگ 20سال هم طول بکشد ادامه میدهیم!
... ... ... ... ... ... ... *** ... ... ... ... ... ... ..
چه میشد کرد؟
19.در ایران و شاید جهان، به جز خمینی و باندش و یکی دو کشور متحدش، هیچ حزب، گروه، دسته یا حتی کشوری نبود که خواهان پایان یافتن جنگ نباشد اما در مقام عمل، هیچکس اقدامی برای ختم جنگ انجام نمیداد! حتی بعد از آزادی خرمشهر که تمایل به صلح در مردم ایران هم به خواسته اکثریت تبدیل شده بود باز خمینی از ختم جنگ جلوگیری میکرد. کسی باید پیدا میشد و از نام و ننگ خود میگذشت، آستین بالا میزد و جنگ را تمام میکرد و به آن خونریزی جنایتبارانه خاتمه میداد. به بیوه شدن زنها و یتیم شدن کودکان! به ویرانی شهرها و نابودی روستاها!
تنها کسی که شجاعت انجام این کار را داشت رهبر مقاومت مسعود رجوی و سازمانش بود (سازمان مجاهدین خلق ایران). رجوی پس ا ز امضای قرارداد صلح با وزیر خارجه عراق در پاریس، رسماً اعلام کرد که این قرارداد صلح را حتی اگر خمینی بپذیرد، وی بعد از سرنگونی خمینی به الزامات آن ملتزم خواهد بود اما خمینی پای صلح نیآمد تا وقتی که مجاهدین ابتدا نامشروع بودن آن جنگ را در اکثر پارلمانهای دنیا به ثبت دادند و پس از آن، اقدام به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی کردند تا سرانجام خمینی ناگزیر از پذیرش قطعنامه 598و آتشبس با عراق شد.
... ... ... ... ... ..*** ... ... ... ... ... ... ..
خمینی چگونه مجبور به آتشبس شد؟
20. سردار پاسدار اسماعیل کوثری روز 19تیر 1387در مصاحبه با روزنامه جوان گفت: «دشمنان، توطئههای واقعاً گستردهیی را طرحریزی کرده بودند، چون منافقین قبل از عملیات فروغ جاویدان، در مهران، عملیاتی به زعمِ خود موفقیتآمیز انجام داده بودند، و شعارِ ”امروز مهران فردا تهران “ را هم یکی دو ماه قبل، مطرح کرده بودند، بنابراین، با در اختیارگرفتنِ انواع سلاح های سنگین و نیمه سنگین همچون نفربر و غیره، خود را سازماندهی کرده بودند.
پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام، تمام این توطئهها را خنثی کرد».
... ... ... ... ... ... ... ... ..*** ... ... ... ... ... ... ... ... .
کلامی از مسعود رجوی قبل از ترک فرانسه و رفتن به عراق
خطاب به کلیه احزاب و شخصیتهای سیاسی
... . آقا جنگ است! یک میلیون نفر کشته و مجروح و معلول شدهاند! می فهمید یا نه؟ خانوادهای نیست که عزادار نباشد، می فهمید یا نه؟ در هیچ مقطع تاریخ، فحشا اینقدر گسترش نیافته، می فهمید یا نه؟ یک جو غیرت دارید یا نه؟
... اجازه بدید قبل از تودیع در آخرین صحبتهایم به شما بگویم که باید جلوی همه، این سؤال را بگذارید که: چه هستی؟ و چه میکنی؟ ادعا موقوف! خمینی یک هیولای واقعی است. آنجاست، برو بجنگ! والا خیلی بیغیرتی!».
خلاصهٴ مطلب
- خمینی با تحریک صدام، آتش جنگ را شعلهورکرد و تمامی میانجیگریها را هم رد،
- خمینی حتی طرح صلح خودش را هم که عراق پذیرفته بود، رد کرد! تا جنگ ادامه پیدا کند!
- مجاهدین در برابر تجاوز عراق، مانند سایر هموطنان به دفاع برخاستند اما پاسداران مانع مجاهدین شدند.
- پس از آزادی عراق و بازگشت عراق به مرزهای بینالمللی، صلح شرافتمندانه بیشتر از هر زمان دیگر در دسترس بود اما خمینی قبول نکرد.
- مجاهدین با عراق روی یک طرح صلح شرافتمندانه به توافق رسیدند. اما باز هم خمینی جنگ کرد.
- مجاهدین ابتدا نامشروع بودن جنگ را به تمامی جهانیان ثابت کردند و در گام بعد به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی اقدام کردند.
- مجاهدین میتوانستند مانند سایرگروهها و دیگر احزاب تنها به تقبیح جنگ بسنده کرده و به شعارهای ضد جنگ اکتفا کنند، اما تحمل کشته شدن روزمرهٴ هزاران هموطن چیزی نبود که برای مجاهدین قابلتحمل باشد. مجاهدین با گذشتن از نام و ننگ، به مقابلهٴ عملی با جنگطلبی خمینی پرداختند تا سرانجام خمینی را ناگزیر از پذیرش آتشبس و نوشیدن جامزهر! کردند.
- این بزرگترین خدمت میهنی و میهنپرستانهٴ مجاهدین برای مردمشان در آن مقطع سیاه از تاریخ ایران بود. بزرگترین خدمتی که سالهاست خمینی و جانشینانش با وارونهگویی آن را مصداق خیانت مجاهدین معرفی میکنند. قضاوت البته همیشه با مردم، اسناد و تاریخ است. حقیقت هرگز پنهان نخواهد ماند. (برای اطلاعات بیشتر، سریال ”طلسم جنگ “ دریوتوب و سیمای آزادی را ببینید)
... اجازه بدید قبل از تودیع در آخرین صحبتهایم به شما بگویم که باید جلوی همه، این سؤال را بگذارید که: چه هستی؟ و چه میکنی؟ ادعا موقوف! خمینی یک هیولای واقعی است. آنجاست، برو بجنگ! والا خیلی بیغیرتی!».
خلاصهٴ مطلب
- خمینی با تحریک صدام، آتش جنگ را شعلهورکرد و تمامی میانجیگریها را هم رد،
- خمینی حتی طرح صلح خودش را هم که عراق پذیرفته بود، رد کرد! تا جنگ ادامه پیدا کند!
- مجاهدین در برابر تجاوز عراق، مانند سایر هموطنان به دفاع برخاستند اما پاسداران مانع مجاهدین شدند.
- پس از آزادی عراق و بازگشت عراق به مرزهای بینالمللی، صلح شرافتمندانه بیشتر از هر زمان دیگر در دسترس بود اما خمینی قبول نکرد.
- مجاهدین با عراق روی یک طرح صلح شرافتمندانه به توافق رسیدند. اما باز هم خمینی جنگ کرد.
- مجاهدین ابتدا نامشروع بودن جنگ را به تمامی جهانیان ثابت کردند و در گام بعد به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی اقدام کردند.
- مجاهدین میتوانستند مانند سایرگروهها و دیگر احزاب تنها به تقبیح جنگ بسنده کرده و به شعارهای ضد جنگ اکتفا کنند، اما تحمل کشته شدن روزمرهٴ هزاران هموطن چیزی نبود که برای مجاهدین قابلتحمل باشد. مجاهدین با گذشتن از نام و ننگ، به مقابلهٴ عملی با جنگطلبی خمینی پرداختند تا سرانجام خمینی را ناگزیر از پذیرش آتشبس و نوشیدن جامزهر! کردند.
- این بزرگترین خدمت میهنی و میهنپرستانهٴ مجاهدین برای مردمشان در آن مقطع سیاه از تاریخ ایران بود. بزرگترین خدمتی که سالهاست خمینی و جانشینانش با وارونهگویی آن را مصداق خیانت مجاهدین معرفی میکنند. قضاوت البته همیشه با مردم، اسناد و تاریخ است. حقیقت هرگز پنهان نخواهد ماند. (برای اطلاعات بیشتر، سریال ”طلسم جنگ “ دریوتوب و سیمای آزادی را ببینید)