728 x 90

تاریخ مشروطه ایران - خوانشی نو از انقلاب مشروطه (۲۶) ـ فدایی ملت نمره ۴۱


تحصن مرتجعان مشروعه خواه علیه مشروطه در عبدالعظیم
المنتُ لله که نمردیم و بدیدیم                شد سبز هرآن تخم که پارینه بکشتی
م

                                              شعری از روزنامه انجمن تبریز.
در شماره گذشته خواندیم که وقتی اقدامات محمدعلیشاه در مخالفت با مشروطه، به جایی نرسید، اتابک امین‌السلطان را از خارج به ایران آورد و به مقام صدراعظمی، نصب نمود. اتابک نیز فتنهٴ مشروعه را از طریق ملایان مرتجعی هم‌چون شیخ فضل‌الله نوری به‌راه انداخت و ملایان مرتجع هر روز آشوبی علیه مشروطه بپا کردند. اما با مدافعهٴ مردم و مجلس و آزادیخواهان، توطئه‌های آنان بی‌اثر شد. سرانجام در خردادو تیر ۱۲۸۶شیخ فضل‌الله نوری و حدود ۵۰۰تن از آخوندهای درباری و اوباش طرفدار مشروعه، در شاه‌ عبدالعظیم بست نشستند. امروز این وقایع را دنبال می‌کنیم، اما پیش از آن خوب است کمی بیشتر شیخ فضل‌الله نوری را که یک آخوند درباری و سرکرده مشروعه بود بشناسیم.

انگیزه مشروعه خواهی
 
شیخ ملاعباس نوری مازندرانی ملقب به فضل‌الله نوری یا شیخ نوری یک آخوند بسیار متمول و زمیندار مقیم تهران بود که از ابتدای وقایع مشروطیت، دست در دست دربار داشت. از ابتدا تنها دلیل و انگیزهٴ او در هر موضعی که می‌گرفت، وجوهات و ملک و مال و خلاصه پول بود. از روز اول هم وقتی با اتابک امین‌السلطان در دورهٴ صدراعظم اتابک، مخالفت کرد به این خاطر بود که پولی از اتابک می‌خواست ولی او چیزی نداد.

تاریخ بیداری ایرانیان: ص ۲۱۰: «شیخ فضل‌الله نوری از سفر مکهٴ معظمه معاودت به تهران نمود. چون در این سفر مکه تغییر مسلک داده و به طریق اعیانیت سلوک کرده بود با قرض گزافی وارد شده مبلغ دوازده‌هزار تومان برای ادای دیونش از امین‌السلطان درخواست نمود. او هم از دادن این مبلغ امتناع نمود. … (اتابک) در مجلس خود هم گفت به یک نفر آخوند مازندرانی دوازده‌هزار تومان دادن از طریق اقتصاد خارج است. حاج شیخ فضل‌الله که این سلوک صدراعظم را با خود تازه دید… لذا با آقای طباطبایی متحد گشت.»
 

در زمان عین‌الدوله هم که شیخ فضل‌الله با عین‌الدوله همدست شده بود باز به‌خاطر پول و درآمدهایی بود که از عین‌الدوله به او می‌رسید.


تاریخ بیداری ایرانیان ص ۲۱۱:
 
«عین‌الدوله… با حاج شیخ فضل‌الله متحد گردیده‌امورات شرعی و عرفی بلکه مملکتی را، راجعِ به محکمه شیخ نوری کرد. تا آن که کار شیخ بالا گرفت و کارهای عمده را صورت و انجام می‌داد. حکومت بعضی از ولایات عمده بر حسب مشورت و تصویب شیخ نوری معین و برقرار می‌شد. مانند شوکت‌الملک، حاکم قاینات که شیخ نوری سی هزار تومان از او تعارف گرفت و از عین‌الدوله خواهش نمود که حکومت قاینات و ارثیة برادر مرحوم شوکت‌الملک را به او واگذار و تفویض نماید. فوراً تمنای او به اجابت مقرون شد. شیخ نوری شوکت‌الملک جدید را به خانهٴ خود برده و او را سروکیسه کرده و حنایی به دستش مالید. او هم حوالة سی هزار تومان در مسلخ حمام تقدیم شیخ نمود. چه بابت فروش قاینات و چه بابت ارثیة برادرش و چه بابت حق الحکومه.»

کارنامه مرتجعین

پیش از این هم در شرح وقایع مشروطه نمونه‌هایی از مواضع شیخ فضل‌الله نوری را گفتیم. برای یادآوری به فهرستی از برخی اعمال این آخوند درباری نگاه کنید:
برخی اعمال شیخ فضل‌الله نوری:

تحریم کتابهای بیدارگران مشروطه، مثل کتاب مسالک‌المحسنین طالبوف،

همدستی با عین‌الدوله در ماجرای افتتاح بانک استقراضی روس در تهران، از طریق فروش مدرسه و گورستان به نمایندهٴ روسها.

همدستی با عین‌الدوله در طراحی توطئه‌یی علیه جنبش بازرگانان در اولین اعتراض پس از فلک شدن توسط حاکم تهران.

صدور حکم شرعی برای طلاق همسر موقر السلطنه مشروطه‌طلب به زور، و عقد او برای امام جمعه

اصرار برای اجازهٴ ورود و بازگشت اتابک به ایران، در هنگامی که مجاهدان گیلان، راه بر ورود او بسته بودند.

برپا کردن چادر مشروعه خواهی در مسجد جمعهٴ تهران و سخنرانی‌هایی علیه مشروطه و

 

مجلس
در اوایل اعتراضات بازرگانان هنگامی که عین‌الدوله یکی از ملایان را به چوب و فلک بسته بود شیخ فضل‌الله نوری به دفاع از شاه و سیاست سرکوبگرانهٴ حکومت استبدادی برخاست و به‌روشنی ضدیت خود را با آزادی و ترقی کشور بیان کرد..

توجیه استبدادونفی آزادی وآگاهی

تاریخ بیداری ایرانیان- ناظم‌الاسلام کرمانی. ص ۳۲۲:
شیخ (فضل‌الله نوری) رو کرد به مجد‌الاسلام و گفت: ”ما اهالی ایران شاه لازم داریم، عین‌الدوله لازم داریم. چوب و فلکه و میرغضب لازم داریم ملا و غیرملا، سید و غیرسید، باید در اطاعت حاکم و شاه باشند. برای یک نفر آخوند که چوب خورده است نمی‌توان مملکتی را به هم انداخت. این اقدام تو مثل آن مهملاتی است که در روزنامه می‌نویسی، مشروطه و جمهوری را در روزنامه اسم بردن و منشأ فساد شدن مشروع نیست“.

در این اثناء به طرف نگارنده رو آورد و گفت ناظم‌الاسلام تو را به حقیقت اسلام قسم می‌دهم آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟ مدارس را افتتاح کردید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟ نمی‌دانید در دولت مشروطه اگر من بخواهم روزنه و سوراخ این اتاق را متعدد نمایم باید مالیات بدهم.“...»

وقتی هم که اتابک به قدرت برگشت، اصلی‌ترین وظیفه شیخ فضل‌الله ایجاد فتنهٴ مشروعه خواهی شده بود؛ پیشبرد مقاصد محمدعلیشاه و اتابک، از طریق اصرار بر تصویب قوانین مجلس شورای ملی توسط ترکیبی از ملایان. اقدامی که هدفش بی‌اثر کردن مجلس و رأی مردم بود. و به همین دلیل ملایان مرتجع را بسیج کرد و در عبدالعظیم بست نشستند.

اما مجلس، در افشای این ملای مرتجع، بر اغراض اصلی شیخ فضل‌الله دست گذاشت. چیزی که تمامی ادعاهای اسلام‌پناهانهٴ او را باطل می‌کرد.
 

تلگراف مجلس به شهرها در مورد تحصن شیخ فضل‌الله نوری در عبدالعظیم

.

«… شیخ فضل‌الله نوری از اول امر… استحکام اساس مشروطه را مخل منافع شخصی خود دیده، … جناب شیخ… چندی قبل به گرفتن وجه مُعتَدّ بهی، (فراوانی) سعی بلیغ به‌عمل آورده که حکومت سیستان و قاین را در حق حشمت‌الملک برقرار نماید. چون مجلس به ملاحظات عدیده، حکومت مشارالیه را تصویب نکرد… معاندت با مجلس… را علنی نمود.»

به این ترتیب برای مردم مشخص شد که شیخ فضل‌الله برای ادامه باجگیریهای خودش از شاهزاده‌ها، و انباشتن جیبش از این رشوه‌ها، با مشروطه مخالفت می‌کند و این خواسته را در زیر پوشش درد دین و اسلام‌خواهی پنهان می‌کند».

وقتی از بست نشینی در عبدالعظیم نتیجه‌یی به‌دست نیآمد و مردم شهرها اعتنایی به تلگراف‌های شیخ فضل‌الله از عبدالعظیم نکردند، مشروعه چیان، آشوب در نجف به‌راه انداختند . برپا کننده آشوب نجف، آخوند همدست شیخ فضل‌الله یعنی سیدکاظم یزدی بود.

نامشروع بودن مشروعه خواهی و شروع آشوبگری
 
مشروطه کسروی: ص ۳۸۱: «این سید کاظم با آخوند خراسانی و حاجی شیخ مازندرانی در یک شمار ولی از آنان پس تر می‌بود. این زمان… دشمنی با مشروطه را یک راهی برای پیش افتادن خود (ازآنان) می‌شناخت.

سیدکاظم یزدی که در فریفتن مردم و شورانیدان عامیان استاد بود توانست ایلهای عرب پیرامون نجف و کربلا را با تفنگ و فشنگ به نجف بکشاند و به‌جان مشروطه‌خواهان آن دیار بیندازد. البته در این جریان دست دولت عثمانی هم در میان بود

مشروطه کسروی ۳۸۳: دولت عثمانی با مشروطه ایران دشمنی نشان می‌داد و از رسیدن آن به خاک عثمانی سخت بیم داشت.
 

آشوبگریهای مشروعه‌چیان مرتجع در عبدالعظیم و نجف، مردم تهران را به شور و غلیان آورد.

مشروطه کسروی ص ۳۷۸: «روز سه‌شنبه دهم تیر ۱۲۸۶، در مجلس بار دیگر سخن از ملایان بست نشین به میان آمد… نمایندگان گله داشتندکه چرا دولت جلوگیری از آنان نمی‌کند؟ … انجمنها دست به هم دادند که روز آدینه بازارها باز نشود و همگی آزادیخواهان با هرگونه افزار جنگ در مسجد شاه گردآیند که از آنجا روانهٴ عبدالعظیم گردیده ملایان را بیرون گردانند.

شیخ فضل‌الله و آخوندهای همدستش به بهانهٴ شریعت خواهی، در ایرادهایی که به قانون اساسی می‌گرفتند به صراحت با برابری و ترقی مخالفت می‌کردند. مثلاً به اصل هشتم قانون اساسی ایراد می‌گرفتند که چرا در آن آمده که «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی خواهند بود!؟» آنها استدلال می‌کردند که: «مسلم و کافر در دیِه و حدود، متساوی نتواند بود و اگر مسلمانی یک یهودی یا یک زردشتی یا یک کافر دیگری را کشت، او را به کیفر نتوان کشتن. و باید دیه گرفت». خواسته‌های به‌غایت ارتجاعی دیگری هم داشتند مثل مخالفت با تحصیل اجباری!

مخالفت با تحصیل و دفاع از سانسور
 
مشروطه کسروی: ص ۳۱۵: (مشروعه چیان) خرده می‌گرفتند که تحصیل اجباری مخالف شریعت است! سوم درباره اصل بیستم که می‌گوید: «عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین آزاد و ممیّزی در آنان ممنوع است.» به ایراد برخاسته می‌گفتند باید تحت نظر علما باشد.

نویسنده‌ای در روزنامه حبل‌المتین از زردشتیان دفاع کرد و نوشت: «اگر بخواهیم حقوق مساوات را جاری نکنیم به محذورات بزرگ دچار می‌شویم. یکی آن که «مجوس و یهود و ارمنی وقتی قیمت خون خود را معادل بیست و پنج تومان، … در قانون ملاحظه نماید گمان نمی‌کنم تابعیت این ملت و این سلطنت و این قانون را به‌عهده بگیرد و دست تظلم به نمایندگان دول دیگر بلند ننماید که چه تقصیر کرده‌ام خون منِ انسان بقدر یک حیوان پستتر شده. … آیا این انصاف است.»

مجلس و انجمنهای تهران تلگراف‌هایی به همهٴ ملایان شهرها و از جمله به نجف فرستاده و از بدخواهی‌های مشروعه‌چیان و دربار شکایت نموده و از علمای نجف خواسته بودند که شیخ فضل‌الله و همدستانش را به نجف بخوانند. آخوند کاظم خراسانی در پاسخ این تلگراف از مجلس و مشروطه حمایت کرد.

 

  مجلس و مشروطه حمایت کرد

رسوایی مشروعه خواهی ومخالفت باآن

مشروطه کسروی: ص ۳۸۲:
تلگراف روحانیان نجف به مجلس:
«مجلس محترم شورای ملی رفع‌الله قواعده، … تلگراف موحش انجمن شریف و اصل، و از مخالفت مخالفان با مجلس محترم ملی اسلامی، خاطر قاطبة اهل اسلام ملول گشته… مجلسی که تأسیس آن برای رفع ظلم و اغاثة مظلوم… و تقویت ملت و دولت و ترفیه حال رعیت… است، قطعاً عقلا و شرعاً و عرفا راجح بلکه واجب است و مخالف ومعاند او مخالف شرع انور و مجادل با صاحب شریعت است… حاجی میرزا خلیل، الاحقر محمد کاظم خراسانی، الاحقر عبدالله مازندرانی»
 

به‌خاطر اعمال ارتجاعی شیخ فضل‌الله و مشروعه چیان مردم به‌شدت از آنان متنفر گشته و هیچ مساعدتی به آنان نمی‌کردند.

مشروطه کسروی: «در آن میان (مشروعه چیان) چنین خواستند که نوشته‌هایی میان مردمم پراکنند. لیکن چاپخانه‌ههای تهران هیچ یکی نخواست نوشته‌هایی آنان را به چاپ رساند. … ناگزیر گردیدند خود چاپخانه‌یی برپا کنند.»

***
نگرانی از بازگشت استبداد

اگر چه مجلس در برابر این اقدامات مشروعه‌چیان، سست برخورد می‌کرد، اما مردم به‌خوبی می‌دانستند که تمامی توطئه‌هایی که به‌نام مشروعه خواهی برپا می‌شود، زیر سر اتابک امین‌السلطان است. از این‌رو احساس بیم و خطر از پیشرفت این توطئه‌ها، و برگشتن استبداد، مردم را به شورش آورد.

مشروطه کسروی: ص ۴۳۷: «در حیاط بهارستان، انبوهی از تماشاچیان گرد آمده از ناایمنی‌های کشور و از بی‌پروایی دولت و از سست‌کاری مجلس سخن‌ها می‌گفتند. هر کس چیزی می‌سرود. از جمله یحیی میرزا که یکی از آزادیخواهان به‌شمار می‌رفتی، به گفتار پرداخته بدگویی آشکار و بسیار از مجلسیان کرد.»

این آگاهی و احساس خطر از برگشت استبداد را آگاهان و فرزندان واقعی انقلاب مشروطه به مردم می‌دادند. چرا که برخلاف نمایندگان بازرگانان و روحانیان وابسته به آنان که به مشروطه‌شان رسیده بودند، آزادیخواهانی مصمم و جدی بودند که می‌دانستند که صدور فرمان مشروطه تنها یک عقب‌نشینی استبداد بوده و استبداد، منتظر فرصت است که دوباره تهاجم کند. از این‌رو، در هر مرحله آگاهی‌های لازم را نسبت به تهدیدهای جنبش به مردم می‌رساندند و وظیفه آنها را تعیین می‌کردند.

در همین روزها که کشاکشهای مرزی بین ایران و عثمانی جریان داشت، از ولایات مختلف خبرهای ناامنی می‌رسید. از یک‌سو ملایان مشروعه‌چی، آشکارا به بدگویی از مجلس و مشروطه می‌پرداختند، و از سوی دیگر شاهزادگانی که در ولایات به حکمرانی مشغول بودند، با حمایت اتابک، به‌قتل و غارت و ظلم به مردم دست می‌زدند.

اتحادمرتجعین
مشروطه کسروی: ص ۳۶۴: «از یک‌سو سه مجتهد (شیخ فضل‌الله نوری، میرزاحسن مجتهد تبریزی، و حاجی خمامی) همدست گردیده و به دسته‌بندی می‌کوشیدند و ملا محمد آملی آشکاره در منبر بدگویی از مجلس و نمایندگان می‌کرد، … از یک‌سو آشوب در شهرها فزونی یافته، قوام‌الملک درشیراز، حاجی آقا محسن در عراق (اراک) … مظفرالدوله در زنجان، و عمیدالسلطنه در تالش، پیروی از ایشان می‌نمودند».

یک نمونه از این قتل و غارتها، داستان اقبال‌السلطنه حاکم ماکو هست که مردم با جنبش مشروطه او را به قفقاز رانده بودند ولی با برگشتن اتابک، نیروگرفته به ایران برگشته و به‌قتلهای وحشتناکی دست زد.

مشروطه کسروی ۳۶۳: «(اقبال‌السلطنه، ) از کردان جلالی چند صدتن سوار همراه برداشته، شبانه در برابر مشروطه خواهان سنگر پدید آوردند و… به شهر دست یافته نمایندگان انجمن و پیشروان آزادی را دستگیر گردانیدند و به مشروطه خواهان آزار و گزند بسیار رسانیدند… مردان را دو نیم کرده‌اند، زنان را پستان بریده‌اند، کودکان را به رودخانهٴ زنگبار انداخته‌اند، هر کس نام انجمن به زبان می‌راند زبان او را می‌برند»

پس از چندی تلگرامی از اتابک به اقبال‌السلطنه فاش شد که مشخص شد اقبال‌السلطنه تمامی این کارها را به گفته و پشتیبانی اتابک انجام می‌دهد. از این‌رو مجاهدان شهرهای آذربایجان به خروش علیه اتابک برخاستند.

مشروطه: ص ۴۴۲:
از آنسوی مجاهدان خوی… لایحهٴ درازی نوشته به چاپ رسانیدند که در آن بدگویی‌های بسیار از اتابک امین‌السلطان کردند و او را خائن‌السلطان نامیدند. و نوشتند می‌باید «ملت را به هیجان آورده با یک انقلاب وجود نحس امین‌السلطان را ازین خاک درو کنند.»

آگاه کردن مردم از اعمال اتابک، و توطئه‌هایی که او می‌چید، کار همان جریان مصمم و جدی و پشتکاردار انقلاب مشروطه بود. در حقیقت باید گفت در این مرحله، دو قطب انقلاب و ضدانقلاب هرچه بیشتر شکل گرفت. و همان‌طور که در سمت استبداد وارتجاع وحدت به وجود آمد و سازشکاران هم به آنها پیوستند، در سوی مقابل، قطب انقلاب هم بیشتر شکل می‌گرفت. قطبی ازآزادیخواهان و انقلابیون که در شکل انجمنها، تشکل پیدا می‌کرد.

نمرهٴ ۴۱، فدایی ملت

چکیده انقلاب- حیدرخان عمواوغلی. نوشته رحیم رضازادهٴ ملکْ ص ۴۱:
«سران آزادیخواهان، … برای رهبری انقلاب، یک کمیتهٴ سرّی به‌نام «کمیتهٴ انقلاب» از مهمترین و فداکارترین افراد آزادیخواه تأسیس نمودند… (که) از شانزده نفر رهبران مشروطه تشکیل یافته بود (از قبیل): ملک‌المتکلمین، سیدجمال (واعظ اصفهانی)، میرزا جهانگیرخان، سیدمحمدرضا مساوات، تقی زاده، حکیم الملک، سید عبدالرحیم خلخالی، سید جلیل اردبیلی، معاضدالسلطنه، میرزاسلیمان خان، حسینقلی‌خان نواب، میرزاعلی‌اکبرخان دهخدا، حاجی میرزا ابراهیم آقا، میرزا داوود خان، ادیب السلطنه، نصرت السلطنه، »

از جملهٴ همین آزادیخواهان بودند که به‌دلیل توطئه‌های اتابک علیه مشروطه، و حمایت او از کشتارگران مردم در ولایات، برای از میان برداشتن او تصمیم گرفتند.

مهدی ملک‌زاده: تاریخ انقلاب مشروطیت:

«کمیتهٴ انقلاب که از رهبران آزادیخواهان تشکیل می‌یافت، و هر یک از آنها حاضر بودند به رایگان جان خود را فدای مشروطیت کنند، وجود اتابک را برای بقای مشروطیت خطرناک دانسته و برای حفظ آزادی و پایمال نشدن خون هزارها نفر که برای به دست آوردن مشروطیت ریخته شده بود، او را محکوم کرده و به کمیتهٴ اجراییه دستور از میان برداشتن او را صادر کردند.»

غروب روز هشتم شهریور ۱۲۸۶شمسی، اتابک امین‌السلطان دشمن حیله کار مشروطه و مجلس با گلوله یکی از مجاهدان تبریزی در جلو مجلس در میدان بهارستان به هلاکت رسید.
 
مشروطه کسروی: ص ۴۴۵:

«اتابک با آقای بهبهانی به پایین آمدند و دست به دست هم داده گفتگوکنان راه افتاده… گدایی از آقای بهبهانی پول خواست، او به این پرداخت، اتابک هم‌چنان گام برمی‌داشت و چشم بسوی درشکة خود می‌داشت که نزدیک بیاید. ناگهان جوانی از جلو در آمده با ششلول که در دستش می‌بود سه تیر پیاپی به او نواخت که هرسه کارگر افتاد.

سربازی از نگهبانانِ درِ مجلس او را دنبال کرد، جوان، زخمی نیز به او زده ولی… چون میدان را به خود تنگ می‌دید تیری هم بروی خود تهیر کرد که بمغزش رسید و در زمان جان داد.

مشروطه کسروی: ص ۴۴۷: «جوان کُشنده هم‌چنان بروی زمین بود تا پولیس رختهایش را کند و به جستجو پرداخت. از جیبش کارتی درآمد که در آن چنین می‌نوشت: «عباس‌آقا صراف آذربایجانی عضو انجمن نمرهٴ ۴۱فدایی ملت.»

عباس آقا مجاهد تبریزی، جوانی بیست و دو ساله از مردم تبریز و فرزند حاجی محمد بود. او در تهران به صرافی می‌پرداخت و در بازار بسیاری او را می‌شناختند»

بزرگداشت شهید راه آزادی
«مشروطه کسروی: ص ۴۵۴:
«شادروان قاضی ارداقی با برادرش میررزا علی‌اکبر… خوابگاه جاویدان آن جوان (عباس آقا) ی با غیرت را پیدا کرده گلکار گذاردند و آن را با گچ و آجر بالا آوردند. سپس روز شنبه پانزدهم شهریور که روز هفتم آن جوان بود نزدیک به دو هزار تن از آذربایجانیان و تهرانیان و دیگران رو به‌سر خاک آن جوان گذاردند و دسته گل فراوان به روی گورش ریختند… شادروانان ملک‌المتکلمین و بهاءالواعظین گفتارها راندند و ارجشناسی از جانفشانی عباس‌آقا نمودند».

طرح عملیات عباس‌آقا در کشتن اتابک، توسط حیدرخان عمواوغلی، یکی از اعضای فعال کمیتهٴ انقلاب ریخته شده بود و بنا‌ به نوشته خود حیدرخان، او نیز به هنگام اجرای عمل توسط عباس‌آقا در محل حضور داشته است.

مشروطه کسروی: ص ۴۴۸: «این حیدرخان عمواغلی از مردم سلماس بوده، ولی در قفقاز بزرگ شده و در تفلیس درس مهندسی برق می‌خوانده. … یک دو سال پیش از مشروطه رضایوف… یکی از بازرگانان تبریز می‌خواهد به بارگاه مشهد چراغ برق بکشاند… حیدر عمواغلی را از تفلیس به مشهدمی‌آورد سپس عمواغلی از آنجا به تهران آمده در کارخانهٴ برق به‌کار می‌پردازد. در سال دوم مشروطه که در تهران انجمنهایی برپا می‌گردید، یک انجمن نیز آذربایجانیان بنیاد نهادند… حیدرعمواغلی از کوشندگان آن انجمن می‌بود و چنین پیداست که با «کمیتهٴ اجتماعیون عامیون» ایرانیان قفقاز بهم بستگی می‌داشت. …»

شکست مرتجعین مشروعه خواه
 
اولین اثر اعدام اتابک برچیده شدن تحصن مشروعه‌چیان در عبدالعظیم بود. از آنجا که هزینهٴ بست نشینان را اتابک می‌داد، دو هفته بعد از اعدام او، بست نشینان مشروعه چی، بدون این‌که به نتیجه‌ی دلخواهی از آنهمه دشمنکامی‌ها علیه مشروطه و مجلس برسند، مجبور شدند علم دجالگری را بخوابانند.

شیخ فضل‌الله مشروعه چی، برای جلوگیری از رسوایی هرچه بیشتر به آیت‌الله بهبهانی متوسل شد. داماد بهبهانی نوشته‌ای را تنظیم کرد مبنی بر این‌که آیا مجلس به کارهای شرعی هم می‌پردازد و یا فقط به کارهای عرفی توجه می‌کند و… مجلس جواب مطلوب را به این نوشته که در یکی از جلسات مجلس مطرح شده بود داد. و بست نشینان با توسل به آن و به این بهانه که ما به آنچه در جستجوی آن بودیم، دست یافتیم، روز ۲۵شهریور از بست نشینی بیرون خزیدند.

از آنجا که در شرح وقایع تاریخ از تعمیق جنبش و قطب‌بندی جامعه و تشکیل انجمنها در حفاظت از دستاوردهای جنبش و پیشبرد اهداف مشروطه و رهبری مردم و دفاع از آرمان آزادی صحبت شد در شماره آینده به شرح چگونگی تشکیل انجمنها و فعالیتهای آنها خواهیم پرداخت.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/de8367d8-aa38-43d6-9707-f00b79471f14"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات