اظهارات محمود صادقی در رابطه با فشارها و مشکلات اقتصادی مردم و تبدیل آن به مشکل امنیتی (بخوانید قیام و سرنگونی) و همچنین اظهارات فرماندهان سپاه و دغدغهشان از همین موضوع یعنی قیام نشاندهندهٴ وضعیت انفجاری جامعه است. همچنین سخنان سرشار از ترس و ناتوانی در اداره کشور و نگرانی از مشکلات اقتصادی مردم و سایر اظهار نگرانیها در مورد فقر و فلاکت تودههای محروم و عاقبت خطرناک آن و...
به نمونههای زیر توجه کنید:
معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار بوشهر گفت: اگر مسائل و مشکلات اجتماعی بموقع برطرف نشود به معضل امنیتی تبدیل و میتواند آسیبهای جدی به جامعه و کشور وارد کند.
فلاحتپیشه در اخطار قانون اساسی:
اگر مشکلات زلزلهزده کرمانشاه در قالب بودجه حل نشود نارضایتی امنیتی شکل میگیرد.
نماینده مردم اهواز در مجلس رژیم گفت: مشکل آب در کشور به یک ابر چالش امنیتی تبدیل شده است.
به نمونههای زیر توجه کنید:
معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار بوشهر گفت: اگر مسائل و مشکلات اجتماعی بموقع برطرف نشود به معضل امنیتی تبدیل و میتواند آسیبهای جدی به جامعه و کشور وارد کند.
فلاحتپیشه در اخطار قانون اساسی:
اگر مشکلات زلزلهزده کرمانشاه در قالب بودجه حل نشود نارضایتی امنیتی شکل میگیرد.
نماینده مردم اهواز در مجلس رژیم گفت: مشکل آب در کشور به یک ابر چالش امنیتی تبدیل شده است.
بی اغراق صدها مورد از همین اظهار ترس و نگرانی را از مقامات رژیم میتوان گفت.
بنظر شما با این نقل قولهای مقامات رژیم جای توضیح و تشریح برای جدی بودن و فرا رسیدن مرحله قیام و سرنگونی میماند؟
قاعدتاً یک نماینده مجلس حواسش خیلی جمع است که حرفهایی را نزند که توی دل رژیمیها از بالا تا پایین خالی شود، حرفهایی نزند که در خبرگزاریها و وسایل ارتباط جمعی جهانی منعکس شده و پیام ضعف و فلاکت رژیم را به جهانیان از جمله به دولتهای طرف حساب برساند. حرفهایی را نزند که بلافاصله در تلویزیون مقاومت منعکس شده و باعث بالارفتن روحیه مردم در ایستادن مقابل زورگوییها و چپاولگریهای رژیم شود. حرفهایی گفته نشود که...
ولی بهرغم این محاسبات این روزها از این سنخ صحبتها و اسرار مگو مثل نقل و نبات در مجلس یا مصاحبهها و در روزنامهها گفته میشود.
یک فرض این است که نکند اوضاع خراب است و آقای نماینده مجلس یا فلان مقام میخواهد این پیام را به ملت بدهد که با این جنایتها و غارتگریها فاصله داشته و خلاصه اینکه بگوید بعله! من هم مخالف این نظام هستم. آدم یاد فیگورهای بنی احمد و سایر نمایندههای مجلس در اواخر دوران شاه میافتد.
شاید هم چفت و بستهای نظام خیلی از هم وارفته که سگ صاحبش را نمیشناسد.
ضمن اینکه این بلبلزبانیها زیاد هم بیربط با ریختن پشم و پیلهْ حضرت آقا نیست.
بنظر شما با این نقل قولهای مقامات رژیم جای توضیح و تشریح برای جدی بودن و فرا رسیدن مرحله قیام و سرنگونی میماند؟
قاعدتاً یک نماینده مجلس حواسش خیلی جمع است که حرفهایی را نزند که توی دل رژیمیها از بالا تا پایین خالی شود، حرفهایی نزند که در خبرگزاریها و وسایل ارتباط جمعی جهانی منعکس شده و پیام ضعف و فلاکت رژیم را به جهانیان از جمله به دولتهای طرف حساب برساند. حرفهایی را نزند که بلافاصله در تلویزیون مقاومت منعکس شده و باعث بالارفتن روحیه مردم در ایستادن مقابل زورگوییها و چپاولگریهای رژیم شود. حرفهایی گفته نشود که...
ولی بهرغم این محاسبات این روزها از این سنخ صحبتها و اسرار مگو مثل نقل و نبات در مجلس یا مصاحبهها و در روزنامهها گفته میشود.
یک فرض این است که نکند اوضاع خراب است و آقای نماینده مجلس یا فلان مقام میخواهد این پیام را به ملت بدهد که با این جنایتها و غارتگریها فاصله داشته و خلاصه اینکه بگوید بعله! من هم مخالف این نظام هستم. آدم یاد فیگورهای بنی احمد و سایر نمایندههای مجلس در اواخر دوران شاه میافتد.
شاید هم چفت و بستهای نظام خیلی از هم وارفته که سگ صاحبش را نمیشناسد.
ضمن اینکه این بلبلزبانیها زیاد هم بیربط با ریختن پشم و پیلهْ حضرت آقا نیست.
همه این فرضها درسته، ولی 3عامل در این بهم ریختگی نظام و رودار شدن مقامهای سابق که به نوعی میخواهند از نظام و ولیفقیه فاصله بگیرند دخیل است:
اول- خیزشها و اعتراضات فزاینده مردم که هر روز که میگذرد سیاسیتر، رادیکالتر، و شعارها تیزتر شده و اصل نظام را نشانه میروند. نمونه تر و تازه و دهشتناک آن برای آخوندها همین خیزش قهرمانانه مردم مشهد در روز پنجشنبه بود که مطابق فیلمها مردم خشمگین، تره هم برای پاسدارها و نیروی انتظامی خرد نمیکردند و نیروی انتظامی هم هاج و واج بین مردم وول میخورد و مردم در طول مسیر چند بار سد نیروی انتظامی را شکسته به سمت حرم پیش رفتند. بنابراین رژیمیها بهتر از هرکس دیگر چشمانداز آینده را دیده و بهخوبی آتشفشان خشم تودههای محروم و زجر کشیده و چپاول شده را احساس میکنند که راه گریزی نخواهند داشت.
بقول علی (ع): یَوْمُ آلْمَظْلُومِ عَلَی الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَی آلْمَظْلُومِ. روز انتقام مظلوم از ظالم، شدیدتر از روز ستم کردن ظالم بر مظلوم است.
دوم-هجرت بزرگ و بقا و ارتقاء مجاهدین بهمثابه نیروی پیشتاز و سازمان رهبری کننده جنبش، که این یکی خیلی ولیفقیه و دم و دنبالچههایش را ترسانده و میتوان گفت که بیش از 80درصد انرژی و مشغولیت ذهنی و عملی نظام را با خودش برده و ورد واحسرتا گرفتهاند که چرا در همان عراق کار مجاهدین را یکسره نکردند.
خوب واضح است که وجود و حضور سازمان و تشکیلات رهبری کننده نقطه امید و انگیزش تودهها برای ایستادن در مقابل رژیم بوده و در حکم سر برای بدن میباشد، و تجربه قیام 88 به خوبی نقش مجاهدین را در سمت و سو دادن به قیام و ارتقاء آن بارز نمود، امری که مقامات رژیم نیز به آن اذعان کردند.
نکته مهم دیگر اینکه آخوندها خوب میدانند که کلیه تحریمات علیه رژیم و فشارهای بینالمللی در صورتی تأثیرگذار است که سازمان پیشتاز و رهبری کننده حضور داشته و توانمندی جایگزینی را دارا باشد. در غیر اینصورت یعنی چنانچه نیروی آلترناتیو نباشد هیچگاه نه تحریمات و نه هیچ فشاری تهدید سرنگونی برای رژیم ندارد.
سوم-تغییر شرایط بینالمللی که مشخصاً از زمان پایان «دوران طلایی» ریاستجمهوری اوباما شروع شد، دورانی که اوباما چه در زمینه اتمی، چه در رابطه با توسعهطلبی و جنایتهای رژیم در منطقه دست آخوندها را کاملاً باز گذاشته بود. همینطور خدمات اوباما به رژیم در رابطه با لغو تحریمها و ارسال میلیاردها دلار پول نقد برای رژیم و همچنین ممانعت از تحقیقات در رابطه با قاچاقچی گری حزبالله در دادگاههای آمریکا بهخاطر انجام مذاکرات اتمی با رژیم نقطه پایانی خورده است
آری با رفتن اوباما آن دوران طلایی تمام شد و الآن رژیم باید حساب خیلی از این موارد را پس بدهد، از جمله موشکی، اتمی، تروریسم که به آن افتخار کرده و باج میگرفت، دخالت در کشورهای منطقه، که بهنظر میرسد سر کلاف دارد از یمن باز میشود.
بله مجموعه این شرایط است که پیام آن را دستاندرکاران رژیم بهخوبی گرفته و بفکر جمع جور کردن خودشان هستند. بقول پاسدار قاسمی که میگفت عاشورای 88 بسیجیها به سرانشان مراجعه کرده و میگفتند کار تمام است و اسم ما را از بسیج پاک کنید.
در چنین شرایطی وظیفه ما حکم میکند که حداکثر تلاش را در راستای برپایی هزار کانون شورشی (هزار اشرف) و آمادهسازی قیام داشته باشیم. به در دسترس بودن قیام و سرنگونی باور داشته و این باور را به تودههای مردم نیز منتقل کنیم که میتوان رژیم جنایتکار و چپاولگر آخوندی را سرنگون و صبح آزادی و رهایی را برای ایران عزیز به ارمغان آورد.
پیروز باشید
م. ایمان
اول- خیزشها و اعتراضات فزاینده مردم که هر روز که میگذرد سیاسیتر، رادیکالتر، و شعارها تیزتر شده و اصل نظام را نشانه میروند. نمونه تر و تازه و دهشتناک آن برای آخوندها همین خیزش قهرمانانه مردم مشهد در روز پنجشنبه بود که مطابق فیلمها مردم خشمگین، تره هم برای پاسدارها و نیروی انتظامی خرد نمیکردند و نیروی انتظامی هم هاج و واج بین مردم وول میخورد و مردم در طول مسیر چند بار سد نیروی انتظامی را شکسته به سمت حرم پیش رفتند. بنابراین رژیمیها بهتر از هرکس دیگر چشمانداز آینده را دیده و بهخوبی آتشفشان خشم تودههای محروم و زجر کشیده و چپاول شده را احساس میکنند که راه گریزی نخواهند داشت.
بقول علی (ع): یَوْمُ آلْمَظْلُومِ عَلَی الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَی آلْمَظْلُومِ. روز انتقام مظلوم از ظالم، شدیدتر از روز ستم کردن ظالم بر مظلوم است.
دوم-هجرت بزرگ و بقا و ارتقاء مجاهدین بهمثابه نیروی پیشتاز و سازمان رهبری کننده جنبش، که این یکی خیلی ولیفقیه و دم و دنبالچههایش را ترسانده و میتوان گفت که بیش از 80درصد انرژی و مشغولیت ذهنی و عملی نظام را با خودش برده و ورد واحسرتا گرفتهاند که چرا در همان عراق کار مجاهدین را یکسره نکردند.
خوب واضح است که وجود و حضور سازمان و تشکیلات رهبری کننده نقطه امید و انگیزش تودهها برای ایستادن در مقابل رژیم بوده و در حکم سر برای بدن میباشد، و تجربه قیام 88 به خوبی نقش مجاهدین را در سمت و سو دادن به قیام و ارتقاء آن بارز نمود، امری که مقامات رژیم نیز به آن اذعان کردند.
نکته مهم دیگر اینکه آخوندها خوب میدانند که کلیه تحریمات علیه رژیم و فشارهای بینالمللی در صورتی تأثیرگذار است که سازمان پیشتاز و رهبری کننده حضور داشته و توانمندی جایگزینی را دارا باشد. در غیر اینصورت یعنی چنانچه نیروی آلترناتیو نباشد هیچگاه نه تحریمات و نه هیچ فشاری تهدید سرنگونی برای رژیم ندارد.
سوم-تغییر شرایط بینالمللی که مشخصاً از زمان پایان «دوران طلایی» ریاستجمهوری اوباما شروع شد، دورانی که اوباما چه در زمینه اتمی، چه در رابطه با توسعهطلبی و جنایتهای رژیم در منطقه دست آخوندها را کاملاً باز گذاشته بود. همینطور خدمات اوباما به رژیم در رابطه با لغو تحریمها و ارسال میلیاردها دلار پول نقد برای رژیم و همچنین ممانعت از تحقیقات در رابطه با قاچاقچی گری حزبالله در دادگاههای آمریکا بهخاطر انجام مذاکرات اتمی با رژیم نقطه پایانی خورده است
آری با رفتن اوباما آن دوران طلایی تمام شد و الآن رژیم باید حساب خیلی از این موارد را پس بدهد، از جمله موشکی، اتمی، تروریسم که به آن افتخار کرده و باج میگرفت، دخالت در کشورهای منطقه، که بهنظر میرسد سر کلاف دارد از یمن باز میشود.
بله مجموعه این شرایط است که پیام آن را دستاندرکاران رژیم بهخوبی گرفته و بفکر جمع جور کردن خودشان هستند. بقول پاسدار قاسمی که میگفت عاشورای 88 بسیجیها به سرانشان مراجعه کرده و میگفتند کار تمام است و اسم ما را از بسیج پاک کنید.
در چنین شرایطی وظیفه ما حکم میکند که حداکثر تلاش را در راستای برپایی هزار کانون شورشی (هزار اشرف) و آمادهسازی قیام داشته باشیم. به در دسترس بودن قیام و سرنگونی باور داشته و این باور را به تودههای مردم نیز منتقل کنیم که میتوان رژیم جنایتکار و چپاولگر آخوندی را سرنگون و صبح آزادی و رهایی را برای ایران عزیز به ارمغان آورد.
پیروز باشید
م. ایمان