رنگ باختن یک ادعای نخنما
دیکتاتوری آخوندی در نخستین واکنش خود به قیام آبان ۹۸ به آن اغتشاش گفت و قیامآفرینان را اغتشاشگر نامید. این نظام بدون درسآموزی از سلف خود، شاه، قیامآفرینان را وابسته به بیگانگان و از آن سوی مرزآمدگان لقب داد. این ادعای نخنما دیری نپایید که رنگ باخت و دیگر حتی کسی در داخل نظام آن را جدی نگرفت. در اندک مدت، اصطلاحاتی مانند «جوانان شورشی» یا «شورش مردمی» و... جای اغشتاشگران را گرفت. رقم شرکتکننده در قیام نیز قابل کتمان نبود؛ زیرا فیلمها و تصاویر قیام در ۱۹۱شهر ایران در مقیاس بزرگ پخش شده و به اطلاع همگان رسیده بود.
در ادامهٔ اعتراف به خاستگاه طبقاتی قیام، روزنامهٔ حکومتی آرمان ملی ۹دی ۹۸ صحبت از رقم نجومی ۱۹میلیون حاشیهنشین مستعد اعتراض و قیام میکند:
«بر اساس آمارهای ارائه شده در حدود ۱۹میلیون حاشیهنشین وجود دارد که اغلب نیز با احساس محرومیت و تبعیض همراه هستند. به همین دلیل نیز یکی از هستههای اصلی اعتراضات اخیر در کشور حاشیهنشینان شهرها بودند که با ورود به صحنه اعتراضات آتش این اعتراضات را شعلهور کردند».
این رسانه که با رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی مصاحبه کرده، مینویسد:
«واکنش آنها [حاشیه نشینان] به نیروهای امنیتی عمدتاً همراه با خشونت است. در چنین وضعیتی اعتراضاتی که میتوانست تلفات کمتری داشته باشد با تلفات بیشتری همراه شد. از سوی دیگر جامعه ایران با پدیدههای جدیدی مانند «فرزندفروشی» و «گورخوابی» مواجه شده است که ریشه در حاشیهنشینی دارد».(همان منبع)
اعترافات ناگزیر
تا همینجا کارشناس حکومتی به دو موضوع اعتراف کرده است:
۱ـ وجود ۱۹میلیون حاشیهنشین و بلکه بیشتر که محصول نابودی روستاها و از بین رفتن دهکهای پایین بهدلیل سونامی غارت، فساد و چپاول و طبقهبندی جامعه در نظام آخوندی است.
۲ـ این جمعیت ۱۹میلیونی در یک وضعیت انفجاری بهسر میبرند. میزان فقر و نداری در بین آنها تا آنجا افزایش یافته که مانند یک بشکهٔ باروت هر آن در معرض انفجار قرار دارند و با کوچکترین تلنگر منفجر میشوند.
۳ـ قبح پدیدههای خانمانسوزی مانند «فرزندفروشی» و «گورخوابی» دیگر از بین رفته و به یک امر معمول و رایج در بین حاشیهنشینان تبدیل شده است.
برشمردن این عوامل اذعان آشکار به وجود زمینهٔ عینی برای انقلاب است.
گرسنگی، دلیل اصلی اعتراض
توجه داشته باشیم که از دید این رسانهٔ حکومتی که طبعاً دست بهعصا و محافظهکارانه به تحلیل مسائل اجتماعی ـ سیاسی اقدام میکند و قبل از هر چیز منافع دیکتاتوری را مدنظر دارد، حاشیهنشینان تنها بهعنوان «یکی از هستههای اصلی» قیامآفرینی قلمداد شدهاند. ضمن اینکه رسانهٔ مذکور تلاش میکند بحث را به انحراف کشانده و از حاشیهنشینان بهمثابهٔ اقشار مستعد بزهکاری و... نام ببرد؛ البته این استدلال سبکمایه نیز بهسرعت رنگ میبازد و این رسانه ناچار است بنویسد:
«دلیل اصلی اعتراض مردم فقیر جامعه گرسنگی است. هنگامی که دولت قیمت کالاهای اساسی را افزایش میدهد زندگی اقشار فقیر جامعه تحت تاثیر میگیرد و امکاناتی را که تا دیروز در وضعیت حداقلی بوده نیز کاهش پیدا میکند».
یعنی همهٔ آن چرندیاتی که تبلیغات حکومتی بر زبان میراند و قیامآفرینان را به عوامل موهوم بیگانه نسبت میدهد، پوشالی بیش نیست. خالی بودن سفرهها و دستهای مردم فقیر و زندگیباخته است که آنان را به خیابانها میکشاند. این گرانی حتی شامل کالاهای اساسی نیز میشود و برای زحمتکشان راهی جز قیام در پیش پای آنان نمیگذارد.
افراد تحصیلکرده در بین حاشیهنشینان
در جای دیگر از مطلب درج شده در آرمان ملی (۹دی ۹۸) به مطلب زیر برمیخوریم:
«بسیاری از افرادی که در حاشیه شهرها زندگی میکنند تخصص دارند اما کار برای آنها وجود ندارد. در بین حاشیهنشینها افراد تحصیلکردهای وجود دارند که اغلب از شهرهای دیگر به تهران مهاجرت کردهاند. اغلب این افراد ناکارآمدی بخشهای دولتی و شهرداریها را دلیل اصلی وضعیت زندگی خود میدانند. به همین دلیل نیز هنگامیکه فضا متشنج میشود به اماکن دولتی و شهرداریها حمله میبرند و آنها را تخریب میکنند».
کارشناس حکومتی طبعاً از آنجا که میخواهد نه سیخ بسوزد و نه کباب و به ولایت فقیه التزام قلبی و عملی دارد، اعتراض رادیکال و خشمگینانهٔ حاشیهنشینان را به کل حکومت و از جمله شخص ولیفقیه تسری نمیدهد و تلاش میکند اعتراض حاشیهنشینان را محدود به حمله به شهرداریها و اماکن دولتی بکند، اقدامات آنها را نیز خرابکاری مینامد.
مرگ برای گورخوابها، لذتبخشتر از زندگی!
در ادامه باید افزود که این کارشناس در بررسی زندگی حاشیهنشینها فقط به برخی از جنبههای زندگی آنان اشاره میکند اما در همین حد هم تکاندهنده و دهشتناک است. او از خانههای ارزان قیمتی صحبت میکند که شبها محلی برای بیتوتهٔ حاشیهنشینان است. در توصیف آنها میگوید: «در کنار خیابان دستفروشی میکردند و عطر و ادکلن میفروختند و شبها با قیمت بسیار پایینی در حد ۵هزار تومان در این خانهها میخوابیدند. نکته قابل تأمل اینکه بهدلیل ارزانی محل خواب در برخی از این خانهها ۲۰۰نفر شبها میخوابیدند. گورخوابها از این حداقلها نیز بیبهره هستند و به همین دلیل برای زنده ماندن شبها در گورها میخوابند. برخی از این گورخوابها هنگامی که در فصل زمستان هوا سرد میشود برای گرم شدن خاک روی خود میریزند و تنها سر آنها بیرون میماند. تا زمانی که بیکاری و فقر در جامعه وجود داشته باشد وضعیت به همین صورت خواهد بود. کسی که امروز در محلههای تجریش زندگی میکند با این نرخ تورم و گرانی ۲۰سال دیگر مجبور میشود در ورامین زندگی کند. فردی را در نظر بگیرید که فشار اقتصادی زیادی را تحمل میکند، شغل و جای خواب نیز ندارد. بهصورت طبیعی اگر به چنین فردی فشار بیشتری وارد شود در وضعیت انفجاری قرار میگیرد و واکنش نشان میدهد. در اعتراضات اخیر کسانی در خیابانها حضور پیدا کردند که چیزی برای از دست دادن نداشتند. برای بسیاری از این افراد مرگ لذتبخشتر از چنین زندگی است».(همان منبع)
این است برخی از جنبههای از پرده بیرون افتادهٔ چهرهٔ حاکمیتی که با دجالیت تمام خود را حامی مستضعفان جهان مینامد و ولیفقیهاش با شارلاتانیسم منحصر بهفرد، صحبت از معیشت مردم محروم بهعمل میآورد اما تا آنجا که به واقعیت برمیگردد ابایی ندارد از اینکه به پاسداران آتش بهاختیارش برای به گلوله بستن همین گورخوابها و حاشیهنشینان دستور تیر بدهد.
مرگبهدستان گرسنه
کسی که هیچ در دست، با شکم خالی، برای گرم کردن خود در زمستان، مجبور میشود در گور بخوابد و روی خود خاک بریزد، پیشاپیش از مرگ عبور کرده است. این عبورکردگان از مرگ و مرگبهدستان گرسنه، برای حاکمیت آخوندی بسیار خطرناک هستند؛ زیرا چیزی برای از دست دادن ندارند. بهقول این کارشناس، «برای بسیاری از این افراد مرگ لذتبخشتر از چنین زندگی است».
آری، به همین دلیل میگوییم جامعهٔ ایران وضعیتی انفجاری دارد. این وضعیت انفجاری هر لحظه آبستن قیام و اعتراض است، این وضعیت در پیوند با نیروی متشکل پیشتاز، جایی برای آرامش سیاه دیکتاتور باقی نمیگذارد. نیروهای سرکوبگر او را بهشدت میفرساید و به تحلیل میبرد.
قیام آبان ۹۸ تنها یک فوارهٔ گدازان از این آتشفشان مستعد انفجار بود.