تا پیش از قیام اخیر، رژیم و سرکردگان سپاه و دیگر ارگانهای سرکوبگر رژیم خیلی پز امنیت میدادند و باد بهغبغب میانداختند که «امنیتی باثبات و مثالزدنی داریم» (پاسدار اشتری سرکردهٔ نیروی انتظامی ـ مرداد ۹۸). پاسدار شمخانی دبیر شورای عالی امنیت رژیم هم از «ثبات و امنیت مثال زدنی و آرامش بازار و پایداری اقتصادی کشور» دم میزد و آن دیگری لاف میزد که « «وحدت ملی» مردم ایران تبدیل به قدرت منطقهای و جهانی شده و بستر مناسبی را برای آزادی جهانیان مهیا کرده است... و در شرایط کنونی که بیشتر کشورهای همسایه از یمن و لبنان گرفته تا ترکیه، پاکستان و افغانستان شرایط ناامنی دارند... ایران کشور امنی در منطقه است». (آخوند سالک عضو مجلس ارتجاع ـ ۱۹آبان ۹۸).
این همه ادعای امنیت، چرا؟
این همه دم زدن از امنیت، خود نشانهٔ فقدان امنیت است، اگر نظامی بهراستی از امنیت و ثبات برخوردار است، چه نیازی به این همه ورد امنیت امنیت؟!
اما همین امنیت پوشالی و ادعایی نیز یکباره در آتش قیام بزرگ مردم ایران و در همان دو روز اول، سوخت و خاکستر شد و تزلزل و بیثباتی رژیم در معرض دید همهٔ مردم جهان قرار گرفت.
اما آن همه ژست امنیت و ادعای امنیت برای چه و بهمنظور سرپوش گذاشتن بر کدام واقعیت بود. هنگامی که از امنیت صحبت میشود، به این معناست که کشور یا نظام مورد نظر در برابر یک دشمن یا یک تهدید مشخص توانسته اطمینان خاطر و اعتماد بهنفس کسب کند که از جانب خصم مشخص، مورد تهدید قرار ندارد.
دشمن اصلی کدام است؟
این کدام دشمنی است که رژیم نیاز داشت این همه تبلیغات و ادعا کند که در مقابل آن بهامنیت دست یافته؟ این دشمن مطمئناً آمریکا و کشورهای منطقه نمیتوانند باشند، چه خود آنها پیوسته تأکید کردهاند که با رژیم سر جنگ ندارند و چه خود خامنهای چند بار تصریح کرده که جنگ نمیشود، چون نه آمریکا جنگ میخواهد و نه ما! پس این کدام دشمن است که رژیم تلاش میکرد آن را لاپوشانی کند؟ و بههمین جهت مدام دشمن موهوم خارجی را برجسته میکرد. جواب روشن است و این قیام جای هیچ شک و شبههیی در آن باقی نگذاشت. دشمن رژیم، تنها مردم ایران و مقاومت سازمانیافتهٔ مردم ایران است؛ خامنهای هم خوب میداند که دشمن اصلی او و نظامش، مردم ایران و مقاومت سازمانیافتهٔ آنان و کانونهای شورشی هستند و برای پنهان کردن همین واقعیت، نیروی خارجی را عنوان میکند. متقابلاً مردم ایران نیز هیچ ابهامی ندارند که دشمن اصلی، رژیم ضدبشری و ضدملی آخوندهاست و از بازگو کردن آن هم هیچ باکی ندارند و آن را با روشنترین و سادهترین عبارات بیان کردهاند: «دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست».
این واقعیت در قیام شعلهور و بزرگ مردم ایران بهنمایانترین و درخشانترین وجهی در برابر جهانیان قرار گرفت و روشن شد که آن امنیتی که رژیم از آن دم میزد فقط و فقط زیر برق سرنیزه و چوبههای دار بهدست آمده و جامعهٔ ایران، جامعهیی است سراپا خشموکین و عصیان علیه حاکمیت آخوندی که بهمجرد ایجاد کوچکترین منفذ و با یک جرقه، سراپا علیه رژیم شروع بهآتشفشانی میکند.
علت لاپوشانی تضاد آشتیناپذیر مردم ایران
واقعیت دشمنی آشتی ناپذیر مردم و مقاومت ایران با رژیم ولایت فقیه هرگز پوشیده و پنهان نبوده و از فردای ۳۰خرداد ۱۳۶۰که آخرین ذرات مشروعیت سیاسی رژیم با خون داغ و جوشان مجاهدین زدوده شد، در اعدامهای هر روزهٔ صدها مجاهد و مبارز و با قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی و سرکوب و غارت مردم ایران بهتعداد طلوع و غروب خورشید بهاثبات رسید. اما تاجران نفت و خون، چه از نوع وطنی و چه از جنس خارجی که منافع اقتصادی خود را در بقای این رژیم میجستند، سعی میکردند با این توجیه که رژیم دارای اقتدار و ثبات است و آلترناتیو و جایگزینی ندارد، بر آن سرپوش بگذارند و رژیم هم با نمایشهای تکراری و مهوع، از انتخاباتهای مهندسی شده تا راهپیماییهای ساندیسی به آنها سوخت میرساند.
فراموش نکردهایم که تاجران نفت و خون تا آنجا پیش رفتند که گفتند بدنهٔ سپاه پاسداران و بسیج مردمی است و بایستی آن را و جایگاهش در ایران فردا را بهرسمیت شناخت. همین سپاه و بسیج که امروز در سراسر شهرهای کشور، فرزندان این میهن را بهرگبار میبندند و نه تنها زندانهای شهرهای سراسر کشور، بلکه حتی مدارس و ادارات را نیز از جوانان قیامی انباشته میکنند.
آنچه در آتش قیام سوخت
قیام مردم ایران افسانهٔ امنیت رژیم بلکه همراه با آن یاوهٔ اقتدار و ثبات نظام را هم به باد داد و توجیهات مماشاتگران و حامیان آشکار و پنهان رژیم را نیز به باد افشا سپرد. این جماعت استدلال میکردند درست است که این رژیم یک رژیم مطلوب نیست و بهدلیل دگمهای مذهبی خود برخی آزادیهای فردی را بهرسمیت نمیشناسد و حقوقبشر را رعایت نمیکند، اما قدرت دارد و هنوز بخشهای وسیعی از مردم بهخصوص اقشار فرودست بهدلیل اعتقادات مذهبی هنوز از آن حمایت میکنند. اما قیام بهسان عصای موسی، بساط همهٔ این جادو جنبلها را بلعید و در لهیب خود سوزاند و یک حقیقت را هر چه بیشتر برجسته کرد؛ اینکه مردم ایران هرگز و هرگز تن به این رژیم پلید نداده و نخواهند داد.
رژیم البته با دست و پا زدنهای مذبوحانه و با بهراه انداختن ضدتظاهراتها در این شهر و آن شهر با عنوان مسخرهٔ «خودجوش» تلاش میکند آب رفته را بهجوی بازگرداند، اما هرگز نخواهد توانست آنچه را که در این قیام مهر اثبات خورد بپوشاند.
همچنین ممکن است رژیم با بگیر و ببند و حتی اعدام و کشتار بخواهد حرکت جنبش انقلابی را کند کند، اما هرگز نخواهد توانست بر آن غلبه کند و قیام را خاموش سازد. این حقیقت چنان است که حتی علی ربیعی سخنگوی دولت روحانی و از کهنه دژخیمان وزات اطلاعات نیز ناگزیر بهآن اذعان کرده و هشدار میدهد: «علل زمینهای (قیام) که مهمترین آنها ذهنیت ناآرام (جامعه) و جریانهای موجسوار و تحریککننده است کماکان باقی مانده و با هر عامل جدیدی میتوانند مسألهساز شوند». (روزنامهٔ ایران ـ ۲آذر ۹۸).
آری، این آتشفشان خاموشی ناپذیر است، حتی هنگامی هم که ظاهراً خاموش است، گدازهها در اعماق در حال حرکت و جوشش و تراکمند تا باز و این بار مهیب تر از پیش بهغرش درآیند و فوران کنند.
این انقلابی است تا پیروزی!